امروز:
پنجشنبه - 13 ارديبهشت - 1403
ساعت :

ناموزش و پر، ورش!

 اهواز- حبیب خبر:

 وقتی به آموزش و پرورش در زمان خودمان فکر می کنم و نیز نگاهی به وضعیت آموزش و پرورش در عصر کنونی می اندازم، می بینم و می خوانم و حتا می شنوم تفاوت از زمین تا آسمان است!

 معلمان و آموزگاران آن زمان علاوه بر آموزش دروس آن هم با جان و دل، با عملکرد اجتماعی خود، نحوه درست رفتار، گفتار و کردار را هم نشان مان می دادند به گونه ای که معلمان دوره دبستان و دبیرستان خود را بعد از گذشت نیم قرن فراموش نکرده ام.

 معلمانی که بسیار تلاش کردند راه و رسم درست زندگی و نیز خوب بودن و خوب ماندن در جامعه را به شاگردان شان بیاموزند و تنها به کتاب های درسی و محفوظات اکتفا نکردند و نهال دانش و معلومات اجتماعی را هم در دل دانش آموزان کاشتند.

 معلمان و استادانی که برخی رفتند و بهشتی شدند و بعضی هم در این دنیای مادی هنوز نام شان به نیکی یاد می شود؛ چرا که حضرت سعدی هم اعتقاد داشت: مرد نکونام هرگز نمی میرد...

 در حقیقت، با رهبری امام راحل و کمک چنین دانش آموزان، دانشجویان و دیگر مردم تلاشگر، انقلاب اسلامی ایران رخ داد و همچنین دفاع مقدس تداوم یافت؛ اما امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی و تحصیل و کار و زندگی راحت تر از دوران ما پا به سن گذاشته ها- که دوندگی بیشتری هم نسبت به نوجوانان و جوانان امروزی داشتیم-  می بینیم برخی از دانش آموزان عصر کنونی حتا راه رفتن و حرف زدن در خیابان و در جامعه را هم بلد نیستند چه رسد به مدرسه و خانه!

 شاید هم بلد باشند اما از آنجا که جز شخص شخیص خودشان، کس دیگری را نمی بینند و فکر می کنند که زمین فقط برای آنان می چرخد و بس، پس مجازند هر کاری که صلاح می دانند و نیز بهتر می توانند خودی نشان دهند تا بیشتر مورد توجه عام و خاص قرار گیرند باید انجام دهند؛ حتا اگر بطری خالی نوشابه ای باشد که محتویان آن را نوش جان کرده اند و باید در خیابان بیندازند که ظهر یکم آبان ماه ۱۴۰۲ شاهد دست گل آن ها بودم که بر سطح آسفالت خیابان با عبور خودروها چپ و راست و بالا و پایین می رفت...

 شاهکار دیگر این سه دانش آموز نوجوان- که از مدرسه در حال رفته به خانه بودن- زدن سوت های کوتاه و بلند آن هم با انگشت در دهان بود و گذاشتن خیابان روی سرشان به گونه ای چند نفر سرکار رفتند و فکر می کردند این نوجوانان با آن ها کار دارند! اما انگار نه انگار که بجز آن ها در خیابان و محله، افراد دیگری هم وجود دارند و می خواهند با آرامش و در کمال آسایش به سر ببرند...

 به راستی چرا برخی افراد تا پیش از رفتن به مدرسه سر به راه تر، خوش اخلاق تر، مهربان تر و کلن اجتماعی تر هستند به گونه ای که می توان نام غنچه های جامعه و محافل و مجالس بر آنان نهاد؛ اما بسیاری از این افراد وقتی وارد دوران نوجوانی و جوانی می شوند به جای این که شکوفا شوند و به وسعت گلستان جامعه بیفزایند در پاییز درس و مشق و تحصیل و زندگی می مانند و هرچه تلاش هم می کنند بیشتر در باطلاق خزان فرو می روند و از جامعه فاصله می گیرند و انگار دیگر مال این جامعه و دوران نیستند!

 می شود از معلمان و استادان در مدارس و دانشگاه ها پرسید: حداقل در شانزده سال تحصیلی چه چیزهایی می گویید و به خورد نوجوانان و جوانان می دهید که روز به روز به جای اجتماعی شدن و شکوفا شدن در گلستان جامعه- که آن هم از آنِ از ما بهتران است- حتا از خود هم فاصله می گیرند و برخی تارک دنیا می شوند، بعضی هم به راه کسب مال از هر طریق ممکن می روند!

 به راستی دولت های گذشته و کنونی چه شیوه و راهکارهایی برای به بار نشاندن سالم نوجوانان و جوانان در وسعت ایران در پیش گرفته بودند و می گیرند که نه "ماه" یی کامل می شود و می تابد نه "آفتاب" یی که جامعه را گرم و دلپذیر و عاشق و با نشاط کند؟!

 بهتر است با تک بیتی از حضرت حافظ شیرازی سخنم را به پایان ببرم:" من از بیگانگان دیگر ننالم/ که با من هر چه کرد آن آشنا کرد"

یادداشت از: حبیب اله بهرامی بیرگانی/ آبان ۱۴۰۲

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

کاربرانی که در این گفتگو شرکت کرده اند

نظرات (1)

  • میترا دره شوری

    شنبه 06 آبان 1402 - شنبه, اکتبر 28 2023 11:57:46pm

    کاملا" موافقم آقای بهرامی گرامی. این مشکلات را وقتی می بینیم که دختر وپسرای ما وارد زندگی مشترک میشن و درجاذمیزنن. شاید یکی از عواملش همین باشه .