امروز:
پنجشنبه - 13 ارديبهشت - 1403
ساعت :

سستی اندیشه در

حبیب خبر- رجبعلی کاوسی قافی:

در گشایش ادبيات فارسي"چامه" و "سخن ناسروده" از آغاز تا به امروز از سوی پیشینیان و پسینیان، كوشش هاي بسیاری شده که گاهی موفقیت هایی هم به وجود آمده ولی هرچه ازگذشته دور و به امروز نزدیک شده ایم شوربختانه گسست هایی در سویه های گوناگون در اثر این دگرگونی ها در آثار شعر و نثر به وجود آمده که "فقر اندیشه" یکی از این پیامدهای ناگوار است.

شعر امروز در حوزه ساختار و فرم روند روبه رشد و قابل تامل و پیشرفت های قابل قبولی داشه است اما در محتوا همچنان عقب هستیم و شعر ما از این ناحیه همچنان دچار آسیب است و کاستی هایی داریم و تا زمانی که تنها با تكيه برعواطف و احساسات خود دست به خلق اثرمي زنیم، این نابه سامانی همچنان وجود خواهد داشت.

وقتی سخن از شعر امروزین می شود، تمام چارچوب های شعری: "دیرینه و غیر دیرینه" را در بر می گیرد. آن گاه هم که سخن از فقر اندیشه در شعر امروزین به میان می آید، این کاستی متوجه همه ی چارچوب های شعری می شود.

ناگفته نماند: این پوچی و ضعف موجود نه تنها در نظم معاصر که در نثر امروز نیز نمایان است و بررسی آن نیاز به فصلی جدا و ‌فرصتی دیگر دارد.

اما به راستی این فقر از کجا پرورش یافته و ‌چه عواملی در پیدایش آن نقش دارند.

به نظر نگارنده، از زمانی که انسان امروزی چشم‌باز کرد و  خود را در عصر فن آوری نوین دید و‌ تمنای مدرنیته شدن را در سر پروراند، زمینه های پیدایش ضعف ها و کاستی هایی در فرم و ساختار و درون مایه و محتوای  شعر معاصر شکل گرفت که، فقر اندیشه یکی از آن ایرادها و‌اشکال هایی است که قابل بحث و واکاوی است.

همان طور که عرض کردم، انسان امروزی با پدیده ای به نام فن آوری نوین و ‌پیشرفت  در عرصه های مختلف رو به رو شد و به منظور همراهی و همگامی با آن، به ناچار دست به کار تغییر در علوم  مختلف از جمله ادبیات زد که در روند شکل گیری این تغییرها و ‌نوآوری ها دچار بحران های مختلفی از فقر اندیشه شد.

در این گیر و دار ایجاد تحول، دو طرزتفکر پدید آمد که گاه در مقابل هم قدعلم کردند و ‌هر یکی در تلاش برای نقض دیگری برآمد.

عده ای با این تلقی که نباید آثار ادبی گذشته را نادیده گرفت، همچنان بر پایبندی به همان سبک و سیاق اما به شکل و شمایل جدید اصرار ورزیدند و این راه را برگزیدند و از آن جایی که جای دادن مضامین کهن در قالب های امروزی همانند «کاهگل کردن روی پشت بام آسمان خراش های امروزی می ماند»، این عده به بیراهه رفتند و‌ نتوانستند تحول و نوآوری مدنظرخویش را متناسب با ذائقه ی ادبی نسل امروز متناسب سازند و ‌در دل معاصران خویش جایی برای خود باز کنند.

در مقابل عده ای دیگر نیز با این باور که امروزه دیگر نمی توان به زبان کهن با نسل امروز حرف زد و ‌شعر سرود، برآن شدند که زبان شعر را تغییر داده و  زبان به اصطلاح امروزی را برای بیان نظرها و اندیشه های خویش به کار ببرند.

اما آن چنان سرگرم تغییر الفاظ و‌ واژگان شدند که یادشان رفت چه می خواستند بگویند. یعنی بدون که این هر دو سر رشته ی سخن- زبان و اندیشه- را به دست بگیرند، فقط سرنخ زبان و‌ کلام را گرفته و دویدند و‌ کلاف اندیشه را جاگذاشتند و ‌اندیشه همان کلاف سردرگم باقی ماند.

اگر امروزه کمتر کسانی پیدا می شوند که سروده های شان بتواند با آثار شاعرانی چون نیما، شاملو، اخوان ، نادرپور و... شانه بزند و خودی نشان بدهد، چندین علت را می توان برشمرد.

۱ - اگر دقت کنیم روند تغییری که نیما و هم روزگاران و دنبال کنندگان وی در شعر فارسی ایجاد کردند، هماهنگ و‌ در راستای همان فرم و ساختار و اندیشه رایج در شعر فارسی و حساب شده شکل گرفت. شوربختانه پس از آنان این روند دیگر با آن شیوه حرکت نکرد و به بهانه های  نو آوری و ... افسار گسیخته دست به هراقدامی زدند و آن چنان که به کمیت و ظاهر بهاء دادند، چندان به کیفیت و‌ محتوا توجه کافی نداشته اند.

۲- هرچه از گذشته فاصله گرفتیم و به امروز نزدیک تر می شویم، می بینیم که بار علمی و ادبی عالمان و‌ادیبان کمتر و‌ دامنه  و ‌گستردگی سطح معلومات آن ها به بهانه تخصصی شدن علوم مختلف، نیز محدودتر شده است.

برای مثال: امروزه دیگر کمتر شاعری پیدا می شود که مانند، فروسی، سعدی، حافظ، نظامی، مولوی و... در علوم مختلف تسلط و آگاهی کافی داشته یا حداقل از علوم مختلف، اطلاعات لازمه را گرفته باشند.

تخصصی شدن و رشته رشته شدن علوم اگر چه از یک نظر دارای فوایدی بوده، اما از طرفی ضعف هایی را هم در پی داشته و دارد که شامل همه ی رشته های علوم می شود.

برای مثال: در قدیم ابوعلی سینا به عنوان پرشک ایرانی کار تمام متخصصان امروزی را انجام می داد ولی امروزه یک متخصص گوش و حلق و بینی چندان توانی در شناخت و درمان مشکل های داخلی یا مفاصل و... بیمار ندارد.

در موارد جزیی تر آن حتا در تخصص های داخلی مثل قلب و معده و کلیه و... هم کمتر پزشکی کاردانی پیدا می شود که بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.

از همین پزشک کاردان ایرانی سروده هایی به یادگار مانده که حرف برای گفتن دارند. مثل این دوبیتی:

"تا باده ی عشق در قدح ریخته اند

و اندر پی عشق عاشق انگیخته اند

با جان و روان بوعلی، مهرِ علی

چون شیر و شکر به هم برآمیخته اند"

"ابوعلی سینا"

ایشان در دیگر علوم زمان خویش نیز استاد بوده است و مهم تر از همه این ها، بیشتر شاعران بزرگ، نه تنها آثار خویش بلکه با آثار ادبی دیگر شاعران زمان خویش نیز آشنایی کامل داشته اند و‌ حتا گاهی هم از الفاظ و مضامین آن ها هم در استحکام بخشیدن به پیام و اندیشه سروده های خود بهره برده اند.

در حالی که امروزه کمتر شاعری پیدا می شود که با آثار شاعران گذشته یا معاصر خویش آشنایی داشته باشد؛ چه رسد به این که از آن ها بهره ببرد!

پس، در ادبیات و شعر معاصر، این ضعف، یعنی نداشتن علم و ‌آگاهی کافی در تمام زمینه ها سبب ایجاد بحران های چندی از جمله فقر اندیشه در شعر معاصر شده است.

۳- پرداختن به تغییرها و ‌نوسازی ظاهر و غافل شدن از درون مایه و محتوا، نیز یکی دیگر از علل و‌ عوامل ایجاد فقر اندیشه در شعر معاصر می تواند باشد.

شاعر معاصر در ادامه ی روند نو آوری که نیما و دیگران در شعر معاصر ایجاد کردند، به ایجاد تغییرات ظاهری یعنی لفظ و‌ کلام برداختند و این تغییرها متناسب و هماهنگ با محتوا و درون مایه صورت نگرفت.

به تعبیری شاعر امروزی چنان در ظاهر کلام دست خود را بند کرده که دیگر فرصت اندیشیدن را به ذهن خود نداده تا آگاهانه تر بیندیشد که چه می خواهد بگوید و چه گونه بگوید تا حرفی برای گفتن داشته باشد.

برای مثال:

شاعر معاصر به بهانه نوآوری در شعر، بر خلاف شاعران کهن، مضامین عاشقانه و عارفانه را از کنج میخانه ها، شور حماسی مجالس بزم و رزم را از میدان های نبرد، حکایت های آموزنده را از مکتب خانه ها، مناظره های شاعرانه را  از دامنه دشت های سرسبز و ‌کوه های مرتفع، حکایات دلسوختگان را از دل کویر، زلالی روح را از دریاها، خروش موسیقی روح‌نوازی را از آبشاران و ... به کوچه پس کوچه های تنگ و بن بست خیابان های خشک و ‌بی احساس  کشاند تا به زبان امروزی حرف بزند و از واژگان امروزی بهره بگیرد؛ اما از بار معنایی واژگان و تأثیر فضای محیطی حاکم بر تخیل و‌ اندیشه غافل ماند و در همان کوچه پس کوچه ها خود را گم کرد و حتا به بن بست هم نرسید!

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید