امروز:
يكشنبه - 16 ارديبهشت - 1403
ساعت :

برای سرزمین ام که با این همه ثروت بیکران چیزی عایدش نشده است! خوزستان را می گویم:  آن زمان ها قلب تپنده ورزش ایران بود! اما امروز غمگین از زخم های التیام نیافته و با بی مهری ها...! 

چرا میرزاپور محمد یکی از بهترین مدافعان ایران کار در پمپ بنزین تجریش را ترجیح می داد؟!

با درود به آن کارگران شریف مسلمان و زحمتکش و کارکنان میهن دوست و دلسوخته خوزستانی و بزرگان  و موسپیدها و پیش کسوتان و درد مندان این آب و خاک. آنانی که برای  دیارخود و سرزمینی که برایش جان دادند، افتخار کسب کردند.

 آنانی که علاوه در عرصه خدمت و سازندگی و حیات و دوام خوزستان کوشیدند درود می فرستم...

اينجا سرزمین توپ گرد و معدن ناب فوتبال است؛ واقعا خاطراتی را که در ذهن دارم، بیشتر وقت ها جلوی چشمان ام، زنده می شوند.

 آن قهرمانان راستین میدان های سبز بودند که با افتخار عشق به پیراهن و اصالت های باشگاهي خود جولان می دادند. نه از ماشین های چند میلیاردی و مدل بالا خبری بود نه از "ویلاهای سر به فلک کشیده لواسان" و دیکر  آسمان خراش ها درتهران...

  اما باور کنید: فوتبال رونق داشت، هیجان داشت و پر از جلوه هاو زیبایی هابود. اما به باور نگارنده با این همه‌ امکانات  وگستردگی که امروز برای بازیکنان فراهم است، فوتبال را زیبا و جذاب نمی بینیم!

قصد داشتم چند روزی را  به خود استراحت بدهم! زیرا چشم تاره آسیب دیده که در اثر بی خوابی ها و نیز حدود ۲۰ ساعت کار بی وقفه و نوشتن از طریق موبايل واقعا‌ سخت و آزاردهنده است! ‌نگاه کردن به آن و تند تند نوشتن و بدون ادیت و با آن چشمان کم سو که صدای خانواده را هم درآورده است!

 با این حال نخوابیدم! تا این که نزدیکی های صبح بود که ‌ارسال یک تصویر به یادماندنی و نادر که توسط دوست نازنین ام،‌ جناب مهندس امیر حسين فرخ مهر ، مرا به سال های درخشان فوتبال خوزستان و با آن خاطرات شیرین به  حضور‌" ترنشین چکسلواکی" برد...

در آبادان و اهواز با جوزف آدمک با شماره ۱۰ بازی می کرد. جوانی بلند بالا و خوشگل و دارای  مهارت های فنی بالا. پوپل هار،  نواک، کوازناک لاآ، و پوسکال،  ابتدا در اهواز ۴ بر یک  بر تیم‌منتخب شهر را مغلوب کرد و تنها گل اهواز را ایرج سلیمانی از راه دور زد. ترنشین آنگاه به آبادان رفت و بازی با صدای دلنشین و جادویی "جرموس"  همه را به هیجان واداشت.

زمانی که"حمید برمکی" خدابیامرز روی پاس رضا هیربد، با آن دریبلینگ های معرکه چهار بازیکن ترنشین را جاگذاشت، با شلیکی سنگین در‌ همان دقایق اولیه، تیم میهمان به خود آمد و آتش بازی را با هنرنمایی جوزف آدمک  آغاز کرد و رفته رفته ابتکار بازی را بدست گرفت و سرانجام پنج بریک پیروز شد!

باری تاریخ، مجموعه ای است از حرکت ها و تجربیات بشری و چیزی نیست جز سرگذشت روزمره انسان ها،  انسان هایی که با رفتار،  افکار و آرزوها، در ورزش آن دیار می خروشیدند و نیر افتخار کسب می کردند برای سرزمینی که ‌مقدس است و به آن عشق مي ورزیدند.

سرزمین مردان صبور و میهن دوست و فداکار که نمونه اش را درجنگ تحمیلی عراق با ایران شجاعانه نشان دادند و بر صدامیان بعثی پیروز شدند. این حماسه ها در برگ برگ زرین تاریخ خوزستان عزيز ثبت  شده است.

 از سویی مورخان و دیرینه شناسان ‌به خوبی واقف اند خوزستان، سرزمین و گنج بی پایان طلاها ست. سرزمین شاعران، ادیبان و هنرمندان تاریخ ساز که فوتبال اش به" برزیل ایران"  شهرت جهانی  یافته است.

 اکنون باید پرسید: آن سرداران  فاتح درواره ها کجایند؟! افسوس می خورم که میان فوتبال سرزمین ام در اثر فوتبال حرفه ای فاصله افتاد و مانند شیر زخمی است و هنوز التیام نیافته از بی مهری ها و ظلمی که مرکزنشینان نسبت به ورزش این سرزمین روا می دارند و الا چرا از راه ورزش خوزستان ثروتمند- که دارای معدن های بکر نفت، گاز، کشتیرانی و دیگر مسایل صنعتی و پالایش، پتروشیمی و... است- چیزی عاید جوانان این دیار نمی شود؟! 

باری داشتم به همان عکس قدیمی که جلیل صفری فرستاده بود نگاه می کردم. عکسی که ۵۵ سال پیش در مجله ‌کیهان ورزشی درج شده بود. بایک دل نوشته کوتاه اما پرمغز که مرا تکان داد!

به راستی آن فوتبال و این فوتبال چقدر با هم تفاوت کرده اند!؟ حالا از آن شکوه گذشته خبری نیست. از قهرمانان شایسته ای ‌چون فتانه هادوی قهرمان خوب بسکتبال، پیروز آدمیت در شمشیر بازی، وهاب شاهخوره در دوومیدانی، توفیق در بسکتبال، مهدی هویت دوست و عبدالرضا انداوه در بوکس و در کشتی قصاب ها، گرساسبی ها  و در وزنه برداری، نصرالله دهنوی، جواد صفایی- که از پرواز هواپیما می ترسید- و منگشتی امیری؛ بهمن نسیم درواترپلو، نسترن و نسرین حسنی زاده در شنا  و سرانجام به فوتبال آن  دیار می رسیم که‌‌ از گنجینه ای ارزشمند برخوردار بود.

 نامدارتر از همه پرویز دهداری، حمید حاسمیان، حمید برمکی،  منوچهر سالیا، علی پورجانکی، رضا هیربد،  هوشنگ خواجوی، حسین بهاریان،  برادران مظلومی، جمشید بشاگردی، میرزا پور محمد،  هوشنگ مرادی، عباس گیشویی، نظام آزادی، حسن علم، شاهمراد شکر خدایی، حسین کمایی،  فرهنگ باد کوبه، حسن سالمي، حسن اهوازي، مجيد باقري نيا، رضا داوودي، تيمور زبده، عيسي عساكره، چرومی ها، مهراب شاهرخی، ناظم گنجاپور، اکبر افتخاری،  علیرضا عریزی، جمشید نصیر عباس، فاروق فتاحی، کریم باوی، سیاوش بختیاری زاده، فرزاد آهک پور، صفر ایرانپاک، سه برادران ها، غلام کیانپور، حسین گازرانی، مجید حلوایی، رضا قفل ساز، ابراهیم‌قاسمپور، محمد  صادقی، داريوش بختياري زاده، نعیم سعداوی، نعیم سعدی، مهدی غزال، مصیبی، اسماعیل کشتکار، خادم‌پیر، مجید بشکار، عبدالرضا برزکری، علی فیروزی، جمشید اخباری، افلاکی، فریدون ممبینی، نوری خدایاری، لجمیری، ایرج سلیمانی، قاصدی ها، کرامت ندیمی، یاوری ها، کبیری ها، لرستانی ها، جواد صالحوند، کورش لرستانی، بهزاد شهنی غلامپور، علی اصغر جمالی،(جمالی یواش تور رو پاره کردی) ضرغامپور، بقال زاده، بوستاني، مصطفی خراجی،، اسفندیاری، معروف چیپ! حسن نظری، محمود اعتمادی و مصطفا معشوری که در برابر بازیکنان تیم کشتیرانی انگلیسی با یک شوت سنگین توپ ترکید!!و دیگر عزیزان و بزرگانی که حافظه یاری نکرد در غیر این صورت در دل ما جای دارند...

باری آن قدر که ورزش و قهرمانان این سرزمین درعرصه های جهانی و بین المللی شاهکار کرده اند برای مردم این خطه  غرور آمیز بوده است...

آري خوزستان عزيز من! چه بر تو گذشته است كه امروز این چنين غريب و تنها مانده اي؟!

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید