امروز:
پنجشنبه - 13 ارديبهشت - 1403
ساعت :

محسن مرادی سردبیر روزنامه وحدت

اهواز/ حبیب خبر- محسن مرادی:

فوتبال چیست و البته بهتر آن است که بگوییم کیست که این گونه دل می رباید که پیر و جوان عاشق و شیدایش هستند. فوتبال دلبر کیست که ذهن و زبان در حیرت اش مانده اند.

توپی گرد که در مستطیلی سبز می چرخد و می چرخد تا راهی دروازه ای توری بافت شود و از یک سو خوشحالی، سرور، غرور و در دیگر سو ناراحتی، مغمومی و پریشانی.

عاشق ها زیادند اما عشق های ماندنی،کم و بی مثال اند. عاشق هایی که هنوز عشق شان را هر هفته و در سرما و گرما رها نمی کنند و در تندبادهای روزگار و نامرادی ها و تلخی ها، از عشق شان عبور نمی کنند و دلبسته و وابسته اش هستند حتی در روزهای عجز و ناتوانی و باخت. آن ها غمخوار تیم هستند و با هر برد در اوج و عرش اند و  با هر باخت در فرود و فرش.

«تونی آدامز، مدافع بلند بالای باشگاه آرسنال در جمله معروفی خطاب به بازیکنان تیم ها گفته بود: اگر می‌خواهید نام پشت لباس تان برای همیشه به یاد مردم بماند، برای لوگو و نام جلوی پیراهن تان بجنگید».

اما انگار دوران عاشق ها و وفادارها در فوتبال دارد به انتهای حیات خوبش نزدیک و نزدیک تر می شود یا شاید هم ما مقاومت عبثی از خود نشان می دهیم و دوره این وفاداری‌ها خصوصا در فوتبال در میان بسیاری از بازیکنان ما به انتها رسیده است.

همان گونه که دروازه بان تیمی در دقایق پایانی از امضای خود با باشگاه رقیب، منصرف شد یا منصرفش کردند و در برنامه ای تلویزیونی سر هوادارانی را که در سرما و گرما او را تشویق کرده اند منت گذاشته و گفت نیازی به بخشش هواداران ندارم چرا که برای آن ها چند قهرمانی آورده ام.

به راستی آیا عشق به فوتبال و عشق به باشگاه رو به افول  است و ما بی خود و بی جهت سنگ اش را به سینه می زنیم.

 در این روزها اگر عشق و وفاداری به گوهرکمیابی تبدیل شده، اما همچنان می‌توان به خاطرات خوشی که چند بازیکن انگشت‌شمار در چندین سال اخیر از خود نشان داده‌اند دلخوش بود که هنوز عشق فوتبالی ها با تعصب و غیرت خود پای تیم های شان ایستاده اند و مادیات و زرق و برق دنیا چشم شان را کور نکرده است و جان و دل خویش را برای موفقیت تیم و شادی هواداران در طبق اخلاص و عمل می گذارند؛ اما این عشق تا کجا خریدار دارد و تنور بازارش گرم خواهد ماند؟

مصطفی ملکیان چه زیبا گفته است: خیلی خوب است که زندگی را بی هیچ بهانه‌ای دوست داشته باشیم و مثلا هر صبح از صرف تماشای طلوع خورشید لذت ببریم و شب‌ها به غروب خیره شویم اما اکثریت مردم چنین نیستند و باید به زندگی خود معنی بدهند. دنبال کردن مسابقات فوتبال هم برای بعضی‌ها جنبه معنی بخشی دارد که نمی توان با هیچ واژه و جمله ای آن را به تصویر کشاند چون ریشه در اعماق فکری هر فردی دارد که از دریچه ذهن خود ان را به تصویر می کشاند.

تو گویی اما که عشق فقط برای هواداران است و پول و رقم های نجومی مختص بازیکنانی است که روزگاری نه چندان دور جایی جز میدان آزادی برای خواب نداشته اند اما امروز در جردن و فرشته و شهرک غرب و سعادت آباد و . لب استخر بر روی صندلی دراز کشیده اند و عشق فوتبال را به دهه شصت و دوران گذشته مرتبط می دانند.

مافیا، بلای جان فوتبال ما!

البته برخی ها به دنبال طراحی مدل معادلات ساختاری و نقش بازاریابی ارتباطی بر عشق برند هواداران لیگ برتر فوتبال در ایران هستند تا بازهم هواداران این وسط گوشت قربانی برای فوتبال باشند و به نام آنها و به کام دیگران پول های هنگفتی را به جیب بزنند و بگویند ما به عشق هواداران این کار و ان کار را کرده ایم و

و دیگر اینکه برنامه های ورزشی تلویزیون نشان داد که در فوتبال امروز چه می گذرد و این فوتبال دارای چه لایه های ترسناک و مخوفی ست که برای تصاحب صندلی مدیرعاملی یا ابقای این صندلی، چه کارها که صورت نمی گیرد و دلیل و اصرار ها به ماندن و رفتن را می توان در مصاحبه و مناظره علی فتح الله زاده مدیرعامل اسبق استقلال و قربان زاده مدیرعامل سازمان خصوصی سازی به وضوح به تماشا نشست.

 البته این تنها گوشه ای کوچک از پشت پرده بزرگ و وسیع فوتبال در ایران بود که تشان داد کارکرد فوتبال چگونه است و خروجی ان چگونه.

به راستی باید گفت که فوتبال ما در همه زمینه ها در باتلاقی افتاده است و خیلی ها در آن دست و پا می زنند.

شیشه فوتبال آن قدر کثیف شده است که هیچ دستمالی قادر به پاک کردن آن نیست. البته اگر به مانند تمیز کردن پله های آپارتمانی از بالا به پایین شروع به تمیز کردن آن کنیم فوتبال به روزهای خوبش بر خواهد گشت و بساط دلالی ها و پشت پرده ها جای خود را به شفافیت می دهد و بازیکنان یه لا قبای دیروز و متمولان امروز، برای هیچ هوادار و تیمی  طاقچه بالا نمی گذارند و ارقام نجومی را طلب نخواهند کرد و سواستفاده ها از این فوتبال رخت خواهد بست.

حال فوتبال ما خوب است؟ اما تو باور مکن؛ فوتبال ما سال هاست که دچار بیماری ست و با شیمی درمانی خود را نگه داشته است و بهتر انست که بگوییم باتلاقی است که هر سال روی آن را آسفالت می کنند.

امروزه فوتبال ما اسیر مافیایی شده است که کسی یارای مقابله با آن را ندارد. چمن ورزشگاه آزادی در بازی پرسپولیس و النصر نشان و برند مدیریت در فوتبال امروز ایران بود و اصل واقعیت فوتبال ما. شاید برخی خرده بگیرند اما نمی توان چشم را بر حقیقت و واقعیت بست.

فوتبال ما نیازمند خانه تکانی و غربال اساسی است اگر به دنبال اما و اگر نیستیم.

چه کسی حاضر است شیشه کثیف فوتبال را تمیز کند؟

راستی چرا اجازه ورود var را نمی دهند؟ چون دکان پر دخل شان، برچیده خواهد شد و دیگر کسی نمی تواند به اصطلاح خودشان بازی را برای شان در بیاورد.

مافیا، بلای جان فوتبال شده است؛ اما به راستی این مافیا کجاست که این گونه ایفای نقش می کند؟!

راستی! تا حال فدراسیون و وزارت خانه رفته اید ببینید دنیا دست کیست؟

* سردبیر روزنامه وحدت

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید