امروز:
شنبه - 8 ارديبهشت - 1403
ساعت :

کتاب دن‌گول اکبر اکسیر

دن‌گول در هر لباس و اونیفرمی که باشد، شناخته می‌شود.

«دن گولیسم» یک معضل نامرئی روانی ـ شخصیتی است که ما را در نظر دیگران، سبک جلوه می‌دهد. مجموعه حاضر، روایت طنزآمیز یک دن گول آستارایی از حرکات دن‌گولانه افراد است. چاپ و انتشار این مجموعه، تلاشی است در شناخت این خصیصه مذموم تا رفتارهای دنگولانه خود را بشناسیم و بیش از پیش، تحقیر نشویم. «دن گول» در آستارا به افرادی اتلاق می‌شود که کردار و گفتار سبک‌سرانه از آنها سر می‌زند.

ملیحه (همسرم) به شوخی می‌گوید: «همان دانه گل است!» اما دوست پژوهشگرم، بهراد می‌گوید:‌ «دن‌گول کسی است که یک دانگ کم دارد.»

در زبان‌های مختلف و در بین اقوام گوناگون، نام‌های مختلف دارد: سبُک‌عقل، دَبَنگ، شیرین‌عقل، مَشَنگ، دم‌شنگ، و یون‌گول و ….

خود یک دن‌گول‌زاده اصل هستم

من که این کلمه را به چالش کشیده‌ام، خود یک دن‌گول‌زاده اصل هستم و با خانواده‌های محترم دن‌گولیان، دن‌گول‌نیا، دن‌گول‌زاده، دن‌گول‌نژاد، دن‌گولی‌مقدم، بنی‌دن‌گول و دن‌گول‌پور نسبت فامیلی دارم. چون دن‌گولی من ژنتیکی است، قابل اصلاح نیستم. از کودکی تا امروز، نمونه‌های فراوانی از دن‌گولیسم را به‌طور عملی نشان داده‌ام و چون همواره طنز نهانی در کلمات و حرکاتم موجود است، دن‌گولی من به طنازی تعبیر شده است. فقط ملیحه می‌داند که یک من فرا دن‌گولم!

من اول خیال می‌کردم دن‌گولی صفت ویژه‌ی افراد خُل و چِل، لوس و بی‌‌مزه و … است. اما با مشاهده حرکات سبک بعضی از بزرگان متوجه شدم آدم‌های عاقل، تحصیل‌کرده، صاحب‌منصب و بسیار جدی نیز در موقعیتی خاص، دن‌گول می‌شوند.

دن‌گولی نوعی ویژگی شخصیتی ـ روانی است. لذا حرکات غیرمترقبه، متفاوت و غیرعادی اشخاص، زود به چشم می‌آید و تقبیح می‌شود. یادمان باشد: طبق قانون بقای انرژی، دن‌گولی در افراد از بین نمی‌رود، بلکه از شکلی به شکل دیگر درمی‌آید.

دغدغه کتابی با عنوان «دن‌گولی» بدجوری عذابم می‌داد. از خدا پنهان نیست، از شما چه پنهان، شاید با نشان‌دادن نشانه‌های دن‌گولی، خود را بهتر بشناسیم. دن‌گول بودن، شاخ و دُم ندارد و اگر کمی دقیق و صبور باشیم، دن‌گول‌ها خودشان را یک یک معرفی می‌کنند.

در ادامه، فقط چند نمونه از این دن‌گول‌ها را خدمت شما معرفی می‌کنیم که هم مصداق مشت نمونه خروار است و هم نمونه‌ای از متن طنزآمیز کتاب:

* خروس

در سالن پزشک متخصص نشسته‌اید. تابلوی هیس، سکوت مرگباری را تحمیل کرده است. ناگهان گوشی دن‌گول با صدای خروس زنگ می‌زند: قوقولی قوقووووو!

* مولوی

به احترام استاد، کلاس سراپا گوش است. استاد از مولوی می‌گوید و می‌رسد به غزلیات شمس: زنده بُدم مرده شدم، گریه بُدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم در حین خواندن با دست‌هایش روی میز ضرب می‌گیرد: دیم دارا دام/ دام دیرا دام… و استاد دن‌ گول می‌شود!

*عروس

در هیاهوی مهمان‌ها، خیلی متین کنار داماد نشسته است. یک ساعت می‌گذرد، متانت عروس‌خانم ادامه دارد. ناگهان سکینه دایی قزی، لای لای نواخته می‌شود. دن‌گول کفش‌هایش را در می‌آورد، وسط سالن می‌پرد و به هیچ‌کس هم امان نمی‌دهد.

*کلیپس

دن‌گول در هر لباس و اونیفرمی که باشد، شناخته می‌شود. سرباز باشد یا پلیس و پرستار و عروس، فرقی نمی‌کند. در اورژانس نشسته‌ایم. دن‌گول می‌آید. بعد از چند دقیقه، ادامه کلیپس و روسری‌اش وارد می‌شود.

* همدردی

تعمیرگاه‌چیِ دن‌ گول با لباس کار چرب‌وچیلی و دستان سیاه وارد مجلس ترحیم شد. تسلیت‌گویان صاحبان‌عزا را بغل کرد، دست داد و بوسید. از سر و صورت و لباس بازماندگان تا فرش و استکان مسجد، همه جا را گریس‌کاری کرد. بعد بی‌عرض معذرت خود را به زور بین من و دوستم جاداد. چند خرما خورد، گاز داد و رفت. باور بفرمایید تا چهلم آن مرحوم، ما بوی گازوئیل می‌دادیم.

نویسنده : اکبر اکسیر در روزنامه اطلاعات

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید