نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
دیدارگاه ادبی «عصر قصهها» در واپسین روزهای پاییز و با رونمایی کتاب و حضور داستان نویسان پیشکسوتان به پیشواز زمستان رفت.
به گزارش دوم دی ماه ۱۴۰۳ خبرنگار پایگاه خبری-تحلیلی حبیب خبر، در خور نشستِ بیست و نهم آذر ماه جاری، کتاب «سنگ جهنم» نوشته «مالکوم لاوری» با ترجمه «محمد حیاتی» رونمایی و بررسی شد.
آیین رونمایی- که نخستین نشست رونمایی و بررسی کتاب در این انجمن بود- به دبیری و اجرای «محمد امین کاملی» و با حضور مترجم کتاب «محمد حیاتی»، «غلامرضا رضایی» و «آرش آذرپناه» به عنوان پیشکسوتان ادبیات خوزستان و همچنین کارشناس برای بررسی این اثر و « فردین کوراوند» به عنوان نماینده نهاد کتابخانهها برگزار شد.
مترجم کتاب «سنگ جهنم» در ابتدا گفت:" سنگ جهنم داستانی مدرن والاست. این داستان از چند جهت قابل بررسی است. میگویم داستان چون هنوز به مرز رمان نرسیده است. «سنگ جهنم» اثری است خلاقانه که در هنگام نوشتن خلق شده است و در زمان حیات نویسنده به پایان نرسید و بعدها گردآوری و چاپ شد."
"حیاتی"، در ادامه از ترجمهای متفاوت به دلیل زبانی متفاوت گفت و افزود: "زبان «مالکوم لاوری» برگرفته از آثار ماقبل اوست. افزون بر این، این کتاب به کارهای پیش از خود ادای دین کرده و ادامه دهندهی ادبیات بحریست.
در مقدمه هم بیان شده هیچ یک از شخصیتها یک جمله دستوری کامل را به پایان نمیرسانند و زبان قابلیت ارتباط میان طرفین را ندارد. آنها کوشش میکنند اما جملههای شان مقطع است. یکی از مضامین اصلی کار این است که زبان به شکلی که ما با هم ارتباط برقرار میکنیم قابلیت برقراری ارتباط با طرفین را ندارد."
مترجم این کتاب در ادامه از غایب بودن «همسرِ ژنت» در این داستان یاد کرد و ادامه داد: "برخی شخصیتها غایب هستند و تجسم و تجسد بخشیدن به این شخصیتِ غایب نقطه قوت داستان است."
" حیاتی" در ادامه گفت: "صداها در این رمان تاثیر گذارند. صدای به هم خوردن زنجیرها، کشتی و خدمه یادآور صنعت و ابزار آلات صنعتی است که به عنوان مدرنیته میشناسیم. شخصیت اصلی به آمریکا آمده است و جلوه جهنمی از آمریکا و نیویورک حالت جهنمی دانتهای به کار میدهد. افزون بر این، یک منظر جهان وطنی که منتقدان به آن اشاره میکنند اعتقاد و نگرش سوسیالیستی ست. از این منظر نکاتی در داستان هست که نگاه فوکو در روابط اجتماعی پست مدرن را بررسی میکند."
این مترجم اشارهای به طنز کلامی این اثر و استفاده از چمدان واژههای به کار رفته در ترجمه داشت و در ادامه این گونه سخنانش را به پایان رساند: "منتقدان میگویند «سنگ جهنم» اتوبیوگرافی است. داستان و رمان همیشه اتوبیوگرافی هستند. هیچ داستانی اتوبیوگرافی تر از مسخ نخواندهام. هر چند در صحنه پایانی داستان که به شکل جنین و بند ناف پاره شده است تقابل میان رویای آمریکا و بازگشت به خانه را بیان میکند اما با این پایان بندی جالب نمیتوان پایانی برای رمان تصور کرد چرا که نویسنده زنده نماند تا داستان را به پایان برساند."
در ادامه این نشست، «غلامرضا رضایی» با شادباش به «محمد حیاتی» در بار نخست به بررسی عنوان پرداخت و گفت: «عنوان تک وجهی نیست و معناهای دیگری در بر دارد. سنگ جهنم ترکیبی غیر آلی شیمیایی است که در تخصصهای بسیاری کارایی دارد اما از حیث معنا هم قابل تأمل است که آیا با درونمایه داستان و وجوه دیگر ارتباط معنایی پیدا میکند یا خیر.
به واسطه علاقه شخصی و نگاه داستانی چند معنایی را که سازگار با متن آمده است میگویم. سنگ جهنم اصطلاحی است که کیمیاگران در گذشته از آن استفاده میکردند که به آن سنگ ماورایی میگفتند و برای درمان خال های درون دهان و اطراف مجاری تنفسی استفاده میشد.
تعبیر دیگر سنگ جهنم به معنی ماه است همان تجسد الهی ماه به معنی مهسا. کسی به ماه نگاه میکند و شیفته و فریفته آن میشود. همگی میدانیم و شنیدهایم که هنرمندان و فیلسوفانی نیز دچار این عارضه شدهاند.
در متن کار برخی شخصیتهای این کتاب در بیمرزی سیال میان جنون و سلامت عقلی سیر میکنند.
به تعبیری دیگر سنگ جهنم را معادل نیترات نقره میگیرد که قطراتی از آن را در چشم نوزادان میریزند و تاثیرات سوزاننده جنون مثل سنگ جهنم راه را برای تصور و تصویر از زندگی باز میکند.
با در نظر گرفتن همین برداشت و این سه گزاره، عنوان تعبیر و تفسیرهای زیادی را شامل میشود که ارتباط چندانی با متن پیدا میکند. اگر در یک یا دو مفهوم کلیدی مثل جنون و هویت درنگ کنیم، خود نبود هویت میتواند سرآغازی برای جنون باشد. میبینیم که داستان و همین سه گزاره ترجیحاً با حال و هوا و اتمسفر کار، شخصیتها و درونمایه سازگار هستند.
مکان بیمارستان روانی یک بازنمایی از جهان و جامعه مدرن و ولنگار است. شخصیتهایی در نهایت آشفتگی و روانپریشی انسان معاصر را به یادآور میآورند که با زمان و مکان و شخصیتپردازی در داستان هماهنگی دارد.
شخصیتی هواپیما را به شکل غول میبیند و دیگری به شکل وال میبیند و مهمتر از آن بیمارستان را کشتیای سوار بر موجهای متلاطم دریا تصور کردن تمثیلی از جهان داستان و جهان واقع در دههای سی و چهل میسازد.
به عبارتی روایتی که میگوید: چشمان همگی با تضرعی غریب و عطشناک کشتی را مینگریست که، علاوه بر نگاه نویسنده به کمدی الهی و موبودیک، میتواند برداشت یا تمثیلی از کشتی نوح هم باشد و همچنین کهن الگوی سفر بر پهنهی دریایی که مقصد آن نامعلوم است.
"رضایی" در ادامه به ارجاعات میان متنی کتاب با دیگر آثار هنری از جمله: شعر، ترانه، موسیقی، و رمانهای دیگر به ارجاعات به جا در مقدمه کتاب توسط مترجم اشاره کرد و سخنان خود را این گونه پایان داد: "بر موردی در مقدمه، که البته آقای حیاتی از زبان نویسنده آمریکایی آورده است، نقدی دارم و آن مبحث لتوبیوگرافیست. فکر میکنم جا داشت در مقدمه در این باره بیشتر صحبت شود تا اینگونه برداشت نشود که تلاش نویسنده را به اتوبیوگرافی تقلیل دهیم.
به نظرم اتوبیوگرافی انگاشتن این اثر، نادیده گرفتن تلاش نویسنده است. هر چند هر نویسندهای در هر اثری که خلق میکند پارههایی از وجود خود را در همان اثر میگذارد اما نمیتوان تمام جهان داستان نویسنده را به اتوبیوگرافی تقلیل بدهیم و عنصر مهم تخیل را نادیده بگیریم، به ویژه در ارتباط با مسخ.
"کافکا" دنیایی نامتعارف میسازد که باور پذیر است. مسخ از تخیل نابِ کافکا سرچشمه میگیرد که این مورد با اتوبیوگرافی در تضاد و تباین است. همگی میدانیم که تخیل است که اتر ادبی از غیر ادبی را متمایز میکند. از حیث ترجمه و کشش داستان در مورد جنون و هویت هم باید بگویم، این کار، ارزش چندان بار خواندن را دارد. به حسن سلیقه و ترجمه خوب آقای حیاتی دستمریزاد میگویم.
*پایش سیر پختگی محمد حیاتی
"آرش آذرپناه" نیز در ادامه گفت: "از چندین سال پیش و از حدود ده دوازده سال پیش کارهای “محمد حیاتی”را دنبال کردهام.
بنابراین میتوان گفت: سیر پختگی این مترجم را در ترجمه و نثر و زبان پایش کردهام. تا پیش از صحبتی که سال ها پیش با "صالح حسینی" در دانشکده داشتم، ترجمه را امری پژوهشی میپنداشتم اما او میگفت، ترجمه کاری خلاق است و کار خود را برابر نهاد با نوشتن داستان میدانست. "صالح حسینی" ترجمه را نوعی بازنویسی میدانست البته بازنویسی در مفهوم مثبت آن."
این کارشناس نشت رونمایی در ادامه گفت: " بدون تعارف فکر میکنم آقای حیاتی به خوبی از می ترجمه بر آمده است. در بار نخست میخواهم در ستایش شرح و تکلمه نوشتن بگویم. بسیاری از آثار ترجمه شده به فارسی نیاز به پینوشت و شرح دارد که آقای حیاتی به خوبی این کار را انجام داده است.
از ویژگیهای کارهای مدرن بیشتر دانستن مخاطب است. دانستن ارجاعات در خوانش بسیار کارساز است و در این باره مترجم روشنگری کرده است. در پایان به اندازه سی صفحه شرح، ارجاعات میان متنی- فرامتنی آمده است.
به نظرم "محمد حیاتی" در مجموع از پس ترجمه برآمده است. بعضی جاها اساسا خود "مالکوم لاوری" در این داستان مفهوم کلمه را در آهنگ زبان در آورده است. یعنی آهنگ جمله یا عبارت اصلا با مفهوم یکسان است، برای نمونه کلمه باد در اول فصل ده و مکث و سپس بیان وزیدن باد در ادامه که مربوط به دریانوردی است. یا عبارت، دسته سکانس شکسته وزن عروضی دارد، که از متن انگلیسی به خوبی به فارسی ترجمه شده است و احتمالا در نسخه انگلیسی وزن عروضی داشته است که آقای حیاتی ابن موارد را به درستی در آورده است."
آذرپناه در ادامه گفت: "در این رمان با سه سطح زبانی روبهرو هستیم. یعنی با سه بعد از زبان ذهنی راوی مواجهیم. سه سطح زبانی ایجاد شده است:
در کشتی که شاعرانه، مواج و آهنگین است.
کاراکتر اصلی که ذهن موسیقایی دارد.
حالت سوم هم، حالت فعلی کاراکتر که دچار نوعی بیماری روانی ناشی از مصرف یا ترک الکل است.
در این سه سطح، زبان گسیخته شده و در ترجمه فارسی به بهترین شکل منتقل شده است. مترجم تمام ارجاعات را درآورده است و احاطه او بر متون اساسی ادبی جالب توجه است."
آذرپناه، در پایان چند بندی به شرح زیر بر کتاب "سنگ جهنم" با ترجمه "محمد حیاتی"خواند:
"نکته آخر اینکه رمان آمریکایی است و در نیویورک میگذرد و اوایل در ذهن شخصیت است اما در آن یک رویکرد شرقی میبینیم. بخشهایی از عرفان شرقی به این بخش رمان ترشح کرده است. رویکرد شرقی را دیدم مثل همان مواردی که “ جیمز جویس” در کارهایش دارد، سلوک عارفانه یا خود کنراد.
درباره صفحه آخر فکر میکنم همان بازگشت به امنیت جنینی فرویدی است. اما به نظرم این تناقض به گوشه میکده نوعی ادبیات خراباتی است. یعنی پناه بردن اصلا یک سلوک عارفانه است. البته ممکن است پارودی ادب عرفانی باشد. به هر حال پایانبندی خوبی داشت.
در پایان هم امیدوارم شرح ارجاعات با توجه به انتخابهای سخت "محمد حیاتی" در بقیه ترجمههایش نیز ادامه پیدا کند."
پایان بخش آیین رونمایی و بررسی کتاب، سخنان «فردین کوراوند» بود که «محمد کاملی» او را فراخواند.
*کار برخی مترجمان کمتر از تألیف نیست
«کوراوند» با شادباش به «محمد حیاتی» و اشاره به ترجمههای گوناگون گفت: « برخی مترجمان از سنتی میآیند که کارشان کمتر از تألیف نیست. ترجمههای درخشان «سید صالح حسینی» از این دست است که مجال شاگردی او برای برخی فراهم شده است.
دستهای از مترجمان هستند که میتوان به آنها مؤلف گفت و میتوان ترجمه را به مثابه امری خلاقه دانست. یکی از این افراد که از مترجمان محبوب استاد صالحیست و ترجمه میکند و در هوای شعر نفس میکشد و عمرش را وقف ترجمه کرده است «محمد حیاتی» است که مجموعه کتابخانهها و محافل ادبی به حضور مترجمی مانند او مفتخر است و چه خوب که امروز در خدمت جناب استاد غلامرضایی هم بودیم و از نکات و باریک بینیهای دکتر آذرپناه هم بهرهمند شدیم که هر دو از نویسندگان هم روزگار ما با قلم و نگاهی منحصر به فرد هستند.
تلاش های درخشان «محمد حیاتی» نیز حتا برای آنهایی که تنها به زبان مبدأ آشنا هستند مفید است. در فرهنگ ترجمه، تنها با اثری ترجمه شده مواجه نیستیم، بلکه این آثار میتوانند مشق داستانی باشند. شاید باید اشاره کنم «محمد حیاتی» بیست و چند سال به صورت جدی در هوای نویسندگی و ادبیات و ترجمه نفس کشیده و رشد کرده است و آثارش را با وسواس تمام انتخاب و تولید و انتشار میدهد.
*مترجمی که "سنگ جهنم" را برداشت!
گاهی مخاطب باید خود را به اندازه هنرمند و اثر بالا بکشد و این اتفاق در کارهای انتخابی «محمد حیاتی» به چشم میآید. آقای حیاتی سنگی که برداشته است "سنگ جهنم" است.»
این شاعر و مدرس داستاننویسی در پایان از مرجعیت برخی مترجمان گفت و افزود: « میتوانم بگویم محمد حیاتی یکی از این افراد است. یعنی میتوانیم به راحتی به انتخاب او در همان سنگ نخست و بنایی ترجمه اعتماد کنیم و بگوییم حتماً کتاب انتخابی و نویسنده این کتاب قابلیتی خاص دارد که محمد حیاتی آن را انتخاب کرده است.
بیشک این مترجم خوزستانی در رسیدن به این موقعیت عمر گذاشته است و خوشحالم که محمد حیاتی شعر و داستان مینویسد. البته این را هم اضافه کنم که او الزاماً مترجمی خوزستانی نیست و با انتخاب ها و کارنامهای که دارد در قواره ادب و فرهنگ ایران صاحب نام است.
در پایان به مجموعه برگزار کننده دیدارگاه "پسین قصه" برای آغاز نشست هایی که چند ماه است در کتابخانه شهید باهنر اهواز برگزار میشود شادباش میگویم.»
گزارش از: زینب جلیلیان
نگاره ها از: عاطفه خضیری
ارسال نظر به عنوان مهمان