امروز:
چهارشنبه - 2 خرداد - 1403
ساعت :

سرانجام تقدیر و مشیت پروردگار، چنین مقدر شد: بعد سال ها بی آبی و کم آبی و دعای نزول باران به یک باره دل آسمان بشکافد و باران رحمت اش را آنچنان جاری کند که همگان حیرات زده شوند و از این رهگذر هم بخشی از هموطنان عزیزمان تاوان سختی بدهند و هم زمین تشنه سیرآب شود و هم مدیران و مسوولان ما به خودشان آمدند و دیدند که چه قدر در رسیدگی به وضعیت شهرها و استان ها چه قدر ضعیف عمل کرده اند.

دیدند که در بخش زیر بنایی کشور مثل راه ها، پل ها، لایروبی رودخانه ها، سدها و سایر بخش ها چقدر آسیب پذیریم و باورشان شد کارهای انجام شده در شرایط عادی شاید پایدار و قابل دفاع  باشد اما در شرایط غیر عادی و بحرانی به ویژه در مواجه و مقابله با بلایای طبیعی از جمله سیل و زلزله هرگز.

البته، سیل و زلزله و آتش، مختص کشورما نیست و هر ساله در گوشه ای از دنیا چه درکشورهای در حال توسعه و فقیر و چه در کشورهای صنعتی و پیشرفته به نوعی با این پدیده های طبیعی دست به گریبانند و گریزی از آن ندارند؛ چون اگرغیر این بود  حتمن تا حالا چاره ای بر آن می اندیشیدند.

اما بعد تمام این حرف ها،  گمان می کنم نکته ی ظریفی میان وقوع حوادث در کشور ما با مابقی جهان وجود دارد که زمان آن رسیده به آن توجه ویژه داشته باشیم.

در زمان وقوع این گونه حوادث در کشورهای دیگر، کارشناسان روانشناس و حتا روان درمانگران به عنوان بخشی از راه کار مقابله با تبعات بعد ازحادثه به محل اعزام می شوند و تلاش می کنند با همدردی با مردم در کنار آن ها باقی بمانند تا شب را به روز برسانند تا همزمان مسوولان بخش اجرا و خدمات رسانی هم دقیق و سریع تر به کارشان برسند. آن ها از لحاظ روانی مردم را چنان آماده می کنند که در مجموع راحت تر بلایی که بر سرشان آمده پذیرا شوند.

اما با کمال تعجب و تاسف شاهد بودیم در چنین شرایطی که مردم دچار مصیبت و بلای طبیعی شده اند و برخی همه دارایی خود را- که حاصل حداقل نیم قرن کوشش شان بوده یکجا از دست داده و بعضن خود و زن و بچه شان به عینه شاهد تلف شدن دام های شان همراه با اثاثیه منزل شان بودند که بر امواج خروشان سیل به نا کجا آباد می رفت و جز تماشا و حسرت و گریه هیچ کاری هم از دست شان بر نمی آمد، استاندار یا نماینده دولت چه طور آن یک مرد معترض را مورد تفقد و مرحمت(!) قرار داد که صدا و تصویرش بعد از انتشار در فضای مجازی داخلی راه به رسانه های فارسی زبان خارجی هم باز کرد و جان کلام این که با این نمایش، گل به خودی زد!

آقای استاندار مشهور به جوان- که به نظر می آمد می خواست به سیل زده مورد نظر بفهماند درجه ی اخلاص و پایبندی اش به نظام جمهوری اسلامی خیلی، خیلی« اورجینال» و  بیش تر از مردم ستمدیده از جنگ و سیل خوزستان به ویژه  آن مرد معترض است- گویا از یاد برده است که احوال روحی و روانی سیل زدگان خروشان تر از خود سیل است و به جای آن که درشرایط  فوق العاده و بحرانی در مقام یک مدیر مدبر، گفتمان خود با آن سیل زده را مدیریت کند تا مرحمی باشد بر زخم  دلش؛ چنان احساسی و دگرگون می شود که در محکمه ی ذهن و وجدان اش و در برابر مردم و ملتزمان رکابش آن بنده ی خدا را در کسری از ثانیه هم به  ضدیت با انقلاب و هم به بی تربیتی  محکوم می کند و در پایان با واژه های:حرف های بی ربط نزت"آدم مخالف نظام بی تربیت"،"برو بیرون" و "برو گفتم" بدرقه اش می کند!

به راستی! وقتی یک استاندار نمی تواند در چنین شرایطی بر اعصاب و احساس اش مسلط شود و این گونه نزول شان می یابد که نمی داند:"حالت سوخته را سوخته دل داند و بس" چگونه می تواند در جایگاه مدیریت استانداری بر بحران سیل و سیلاب با این وسعت عطیم، پیروز و سربلند از میدان به در آید؟!

خدا به همه ما رحم کند.

حسین میرنژاد- تهران

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید