امروز:
سه شنبه - 18 ارديبهشت - 1403
ساعت :

اهواز- حبیب خبر: بعضی ها سوال می کنند مگر این فوتبال چه دارد که این چنین میان مردم  آبادان و مسجد سلیمان رخنه کرده است؟ این فوتبال چه چیزی به جوانان و حتی بزرگسالان این دو شهر داده که عشق شان شده فوتبال و هواداری از دوتیم نفتی؟

می خواهم در پاسخ این پرسش ها و چراهای مطرح شده بنویسم:

حضور ابراهیم قاسمپور پیشکسوت فوتبال آبادان قبل از شروع دیدار نفت آبادان و سایپا تهران در رختکن تیم نفت و صحبت های این بزرگ فوتبال خوزستان خطاب به بازیکنان و کادر فنی تیم شهرش عامل نگارش این مطلب شد تا یادآوری شود فوتبال در این دو شهر به شهادت تاریخ ورزش کشورمان با دیگر شهر ها و استان های بسیار متفاوت است.

تماشای بازی نفت مسجدسلیمان- پرسپولیس از روی تپه‌ها!

زیرا اهالی آبادان و مسجد سلیمان فوتبال را فقط یک ورزش و سرگرمی یا پر کردن اوقات فراغت  نمی دانند، بلکه فوتبال در فضای این دو شهر نفتی، یک هدف همراه با عشق است؛ هدفی که آفریده حس  و انگیزه ساز شادابی و یادآور مالکیت فوتبال ایرانی را برایشان تداعی می کند.

ابادانی ها و مسجدسلیمانی ها فقط هوادار فوتبال و تیم شهرشان نیستند بلکه خود را شهروند فوتبالی می دانند؛ شهروندی که درون مستطیل سبز فوتبال زندگی می کند.

شهروندی که فوتبال جز لاینفک زندگی روز مره اش شده است و بیشتر جوانان و حتی پیران این دو شهر، بودن در فضای فوتبال را بر هر چیز دیگری ترجیح می دهند و حضور در فوتبال را یک نوع مبارزه با آفات و ناهنجاری های معمول در جامعه قلمداد می کنند.

در حقیقت فوتبال برای شهروند آبادانی و مسجد سلیمانی، آرامش بخش  و انگیزه ساز زندگی است و به همین دلیل به فوتبال و تیم شهرش وابسته است و عشق می ورزد. عشقی پرشور و از درون اعماق وجودش که با هر پیروزی تیمش شاداب و با شکست تیمش مقابل حریفان بسیار مغموم و نگران می شود.

چون تحمل شکست را ندارد و همیشه دنبال موفقیت و اثبات شایستگی تیمش است؛ شایستگی که حق مسلم او در ورزش بخصوص فوتبال است.

شهروند فوتبالی سن و سال خاص  و پیر وجوان نمی شناسد.

شهروند فوتبالی حتی مشکلات اقتصادی و بیکاری و روحی خود را در هنگام موفقیت تیم شهرش فراموش خواهد کرد؛ چون خودش را مدیون حمایت از  فوتبال و کیان ورزشی شهرش به عنوان شهر اولی ها و شهر صادر کننده فوتبال به سراسر کشور  می‌داند.

بنابراین، باید برای این شهروند فوتبالی حرمت و ارزش های بی شماری قایل شد و به خواسته های آنان که جنبه عمومی و ورزشی دارد توجه کرد.

به راستی مگر خواسته شهروند فوتبالی چیست که عده ای به عمد آن را نمی شنوند یا نمی ببیند؟!

شهروند فوتبالی می گوید: من با این تیم و این فوتبال می خواهم شاد باشم، زندگی کنم، نفس بکشم و دنبال آرامش درونی هستم؛ چرا نباید تیم شهرم- که نام  نفت را یدک می کشد- مورد توجه و حمایت  آنان که باید توجه کنند و وظیفه دارند توجه نمایند، قرار نگرفته است؟

مگر تامین خواسته شهروند فوتبال نفتی، چه چیز سنگینی برای تامین کنندگان رقم زده که اجازه نمی دهند این موضوع مصوب و به صورت قانون ثبت شود تا همانند دیگر تیم های خاص ورزشی راحت تر اهداف و شایستگی های ورزشی خود رآ نمایان کند؟ چه فرقی میان تیم های صنعتی و نفتی وجود دارد که برای اولی آری، اما برای دومی ممنوع است؟!

چرا فقط برای تیم های نفتی قانونی که حق مسلم است به صورت صدقه و بامنت گذاری  آن هم نصف و نیمه اجرا می شود؟

شهروند فوتبالی انتظار دارد هرکسی که مسوولیتی در این مورد دارد وظیفه اش را باید در کمال امانت داری و دلسوزی وتدبیر مدیریتی انجام دهد؛ چون حمایت واقعی درست عمل کردن به وظیفه است و همان طوری که شهروند فوتبالی با صداقت و خوش مرامی حامی فوتبال و تیم شهرش است، مسوولان شهری، استانی و کشوری هم باید برای اجرای خواسته شهروند فوتبالی تلاش کنند؛ چون، حمایت واقعی فقط شعار دادن و عکس گرفتن کنار تیم شهر و ورزشکاران مطرح نیست؛ بلکه  درست عمل کردن به وظیفه است.

  هوای این شهروند فوتبالی محجوب و با مرام ارزشی ورزش را داشته باشیم و قدرش را بدانیم و بدانند.

       سید مهدی ابوس

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید