امروز:
جمعه - 7 ارديبهشت - 1403
ساعت :

  اهواز/ حبیب خبر- محمد بقالان:

  استاد "حسن خیاطان" شاعری که نمی شود از کنار شعرش بی تفاوت گذشت؛ اگرچه خود او به جایگاه شعرش بی اعتنا است.

 "عشق تو کوئید ۱۹من بیمار

  من عاشق برکت توام لاکردار

  دیدار شما مرا کفایت باشد

  اما تو بزن واکسنِ مخبر۱۰۰بار "

  با اینکه در نوجوانی یک بار مقام نخست کشوری را در رشته شعربه خود اختصاص داده و حالا هم اشعار طنزش پهلو به شعر بزرگان و نامداران این رشته شعر می زنند! اما افسوس که هیچ گاه شعر طنز را جدی نگرفته و همیشه به صورت تفننی ابیاتی را به صورت بداهه می سراید.

 ملاحظه بفرمایید:

 " رودکی خوابیده در پیراهنت

 بوی جوی مولیان در دامنت

 ریگ آموی و درشتی های او

 پرنیانی گردِ بارویِ تنت"

  تعابیر شفاف و زنده، تصاویر پویا و اثر گذار و تلمیحی دلنشین و قابل فهم برای همه گروه های سنی و برای هر سطح سواد و آگاهی...و نیز قابل درک برای همه است.

 

 در جایی دیگر می سراید:

" یک عمر به ما اگر تو فلفل بزنی

 در جام وطن زهرِ هلاهل بزنی

 آن روز که نوبت شما در گذرد

 باید بنشینی به سرت گل بزنی"

 شعر خیاطان پرمحتوا، با زبانی فاخر و دلنشین برای افراد مبتدی قابل درک و نیز برای اهل فن قابل قبول است.

به ویژه در این زمان که شعر در مسیرهای پرپیچ و خم  و بی‌هدفی گرفتار شده، شعر خیاطان به رغم این که جدی گرفته نشده اما از بسیاری اشعار جدی برخی آقایان نغزتر و ماندگار تر است.

یکی از کارهای کم نظیر یا درست تر بگویم بی نظیرِ او شعر طنزی ست که  دست به دست می شود ولی به علت اینکه از نوعِ طنز قبیح است! از نوشتن آن صرف نظر می کنم؛ اما ای کاش می شد از هجویات و هزلیات خیاطان دراین مقوله نمونه‌هایی بیاوریم تا ایرج میرزای معاصر را بهتر معرفی کرده باشیم! ولی به خاطرِ رعایت عفت کلام معذوریم و می پردازیم به شعری از حامد میثاقی مکوندی که در وصف استاد خیاطان سروده است:

 

" دریای بداهه یی و گوهر داری

 آتشکده ی شعری و اخگر داری

 هر لحظه به دنبال شما می گردند

 دست از سرِ واژه ها اگر برداری"

از خصوصیات بارز خیاطان دربداهه سرایی و حاضر جوابی اش، باید عرض کنم: دیروز درحالی که با چند تن ازدوستان شاعر همزمان درحال مشاعره بود، پاسخ حامد میساقی را چنین داد:

 

" واژه ها را خواستگاری کرده ام

باغِشان را آبیاری کرده ام

 بعد با عشقی بدون انتها

عمر خود را بچه داری کرده ام "

به بداهه یی که در پاسخ میثاقی سروده دقت فرمایید؛ ضمن اینکه پاسخ رباعی او را داد یک مطلب تازه را هم برای مخاطبان در رباعی گنجانده که موضوع اولین کلمه رباعی که همان واژه است به صورت استعاره کلام محبوب آسمانی را آورده است.

اگر یک بارِدیگر از این زاویه به شعر توجه کنید و آن را مورد بررسی قرار دهید متوجه می شوید کل واژه های شعرش همه استعاره بوده و تصاویر دارای طنز ملیح و رندانه خیاطان است.

در همین حال در زاویه دیگر و جبهه ای دیگر با کیماسی و قدرت الله حسینی در حال مشاعره بود که همزمان شعری از استاد خواجوی درصحنه بداهه نقش بست!

 

ایرج خواجوی:

" گاهی کلمه نشانی از  انسان است

در آن خبر از حکایتی پنهان است

شاید که دراین میانه رازی باشد

انسان که هم قافیه با زندان است"

 

و خیاطان درجا پاسخ داد:

 

" ما با کلمه همیشه عاشق شده ایم

هرچند که رسوای خلایق شده ایم

 آنقدر زٍ داغ واژه ها سوخته ایم

تا در چمن خدا شقایق شده ایم"

به رغم اینکه بداهه است و صرف نظر از اینکه از همه سو پیام می گیرد و پاسخ می دهد... هیچ کدام از سروده هایش خالی از ضرورت های شعری و  فاقد صنایع ادبی نیست.

 رباعی بالا ضمن اینکه پاسخ شعر قوی استاد ایرج خواجوی است، دارای پیام فلسفی وتصاویرِ بکر وتعابیرِتازه از قبیل سوختن از داغ واژه ها...و عاشق شدن با (کلمه)که اولین چیزی است که خدا خلق کرد.

 و شقایق شدن در چمن خدا... رابطه معنایی عمیق آن ها در بافت کل رباعی رعایت شده و ضربه نهایی که لازمه هر رباعی و از ویژگی‌های خاص رباعی است هم در مصرع آخر زده شده است.

در زاویه ای دیگر همزمان به پاسخ گویی کیماسی و قدرت لله حسینی می پردازد:

 

" من مخلص قدرتم رفیقی خَفَن است

 از طایفه نسیم و قوم گون است

 پیراهن او زِ پشت چاکی  دارد

 محبوب ترین یوسف این انجمن است"

 حالا همه شعر یک طرف چاک خوردن پیراهن و زیبایی یوسف را وقتی توجه کنید طنز ملیح را که جزو ذات شعر استاد خیاطان است ملاحظه خواهید فرمود و از این مهم تر در مصرع دوم به طور موجز قدرت حسینی را به بهترین نحو به مخاطب معرفی کرده از نژاد قومیت و طایفه حتی  نوع رفتار ورفاقت و خصوصیات خوب اخلاقی او را به طور سهل و ساده  و روان به تصویر کشیده تصویری کلیدی و فشرده...

در همین حال و هوا بودیم که رباعی زیر را استاد عبدالله نورزاده فرستاد:

 

"چون  کعبه  طواف  تو  مقرر  باشد

بر  گردِ رخت  هلالِ احمر  باشد 

هر کس  که بجز تو بشود  فرمانده 

دانم  به یقین لایقِ کیفر باشد"

 

 و  پاسخ حسن خیاطان:

 

" ما زائر مرقد امامت هستیم

دلداده آیات عظامت هستیم

یک روز ، بیا ، بگیر ، بردار! بکُش

ما منتظر حسن ختامت هستیم "

 ولی با تمام مشغله و سرعت پیام های ارسالی که به نوعی محاصره اش کرده بودند هیچ احساس خستگی و دشواری نکرد و در پاسخ شعر زیرکه از بانوی بداهه سرای معروف خانم معصومه خرم پور است، سرود:

 

"بیا وّ سینه از کژدم رها کن

بساط آدم و حوا به پا کن

بقول حضرت شاعرکه فرمود

"نگاه زیر چشمی هم به ما کن"

 

بی وقفه حسن خیاطان سرود:

 

" تو را در خویشتن من گُم نمودم

دلم را مزرع گندم نمودم

درون سینه ام حوا نشسته

دلم را خانه کژدم نمودم"

هنوز پاسخ بانو خرم پور را نخوانده بودیم که بانوی هنرمند و شاعر معروف خانم پروین اسحاقی از انجمن صائب اصفهان بداهه زیر را ارسال کرد:

 

"در دفتر عشق، چون سرودی بامن

چون چشمه ی پرخروشِ رودی با من

 بین همه گل های قشنگِ دنیا

خوشبوی تر از شمیمِ عودی با من"

 

 استاد خیاطان درجا به بانواسحاقی چنین پاسخ داد:

 

"ز ما بردند هر بود و نبودی

ندارد کشته ما یادبودی

شما در اصفهان حالت چه خوب است

*تو با کارون من، زاینده رودی"

درهمین اثنا که به بداهه های استاد اسدالله اسدی و استاد بختیاری پاسخ می داد دوبیتی زیر را ضربتی برایش ارسال کردم.

 

محمد بقالان:

(کسی که یک نظر روی تو دیده)

میان سینه عکست را کشیده

تمام عمر مجنون تو گشته

دل از لیلای عصرخود پریده."

در لحظه به طور زنجیره ای هم پاسخ دوستان را داد و هم در پاسخ بنده نوشت:

 

"خدا از ما مَقاتِل را نگیرد

وتوضیح المسائل را نگیرد

دعا کن حضرت بقال فردا

رییسی این فلافل را نگیرد"

عرض کردم طنز چاشنی شعرخیاطان است!

او در حالی که با بداهه سرایی سریع پاسخ مکرر  شاعران را در انجمن خروش کارون می دادند بنده مطلب را به پایان می برم و از هموطنان و مخاطبان پوزش می طلبم.

* محمد بقالان تابستان۱۴۰۱

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید