اهواز/ حبیب خبر- مهناز بهروزیان:
در پنجم دی ماه ۱۴۰۳ با حضور شاعران و منتقدان در کتابخانه شهید رجایی اهواز برگزار شد.
در آغاز نشست استاد "علیرضا شکرریز" شعری از کتاب خود "یک پیاله پنجه عباس" خواند.
در بخش نخست این نشست تخصصی- که به نقد آثار اختصاص دارد- شش شعر از شاعران حاضر در جلسه از سوی استاد شکرریز و دیگر اعضا نقد شد.
ابتدا استاد "سیروس زنگنه" در جایگاه شاعر نشست و شعر خود را به نقد کشاند.
"هنوز اهواز/شاهد نا امیدی ماست/رستم بهانه بود/تا پهلوانانه حرف های مان پهلو بگیرند/به بندر نامرادی..."
در نقد این شعر "ابراهیم ناصری" گفت: شعر با توجه به سطرهای زیبا و درخشانی که دارد، اما در دو بند نخست دست شعر را رو میکند. او در ادامه به فزونی واژه ها در شعر اشاره کرد.
"احمد تمیمی" هم در نقد این شعر به زیبایی و عمق سطرها اشاره کرد و در ادامه گفت: زیادی واژه ها آسیب به شعر زده است. او استفاده از تداعی های بیشتر برای کم کردن بار طولانی متن را پیشنهاد کرد.
"حسین فرجی" در نقد این اثر گفت: شعر بسیار خوب بود اما در بعضی از بخش های شعر توضیح داده شده بود. که می بایست به خودِ مخاطب اجازه ی برداشت و تأویل از شعر داده میشد.
"علیرضا شکرریز" در نقد شعر گفت: سیروس زنگنه شاعر پرکاری ست که سال هاست در جایگاه شعر حرفه ای قلم می زنند و بنده کارهای زیبایی از ایشان خوانده ام. البته بعضی وقت ها شاعر تنها میخواهد معنا را برساند. اما گاهی شاعر با دست بردن در واژه ها و جمله ها تکنیک ایجاد میکند و بعد به معنا میرسد. آنجا که در واژه یا درجمله ها دست میبرد در واقع دست در ساختار برده و در شکل کلی فرم ایجاد می کند. این عملکرد سبب ایجاد تکنیک های در شعر می شود که معنا به شکل تازه اش نمود پیدا می کند. به همین لحاظ هم گستره ی معنا قدرت بیشتری پیدا میکند و هم اعتدالی که از پیوند تکنیک و جوهره ی اصلی شعر در متن ایجاد می شود باعث می شود که چامه شاعر به زیبایی شناسی سوق پیدا کند. همچنین باید اضافه کرد که در شعر سیروس زنگنه افزون بر تکنیک، گسترهی واژگانی بسیار خوبی دیده می شود.
حالا به همین دلایلی که عرض شد اگر استاد زنگنه تفاوت این سطر های برجسته ای که براساس همان تکنیک های اشاره شده که به معنا شکل می دهد عمل کنند شعر موفق تر خود را نمایان می کند در نتیجه ایشان می توانند سطرهایی که فقط خواسته به معنا برسد بدون در نظر گرفتن تکنیک های مذکور، حذف کند تا به زیبایی شناسی شعر بیشتر کمک شود. در کل بنده از شعرهای ایشان مانند همیشه لذت بردم.
سپس "آرزو شمسایی" به شعر خوانی نشست و شعر خود را به تیغ نقد سپرد. در بخش پایانی شعر او آمده است:
"...نگاه کن! /به ترک هایی/که از مرزهای جهان گذشته اند/شاید/در آخرین شکست/ دری باشد."
در نقد این شعر، "ابراهیم ناصری" با اشاره به پایان بندی زیبای شعر بر این عقیده بود که شعر تا پیش از پایان بندی شکل نگرفته بود و المانهای شعری رعایت نشده و دارای چفت و بست لازم نبود.
"سیروس زنگنه" در نقد این اثر گفت: شعر در عین سادگی زیبایی خود را دارد.
"احمد تمیمی" در نگاه نقادانه ی خود به رخدادهای شاعرانهای در لایه های زیرین شعر اشاره کرد و گفت: سطرها از جز نگری به کل نگری رسیده و صاحب اثر از آرایه تشخیص به خوبی استفاده کرده اما در یکی از سطرها شعر به شعار رسیده است.
"علیرضا ترابی زاده" در نقد این اثر به پرسشی بودن شعر که در نوع خود خوب بود اشاره کرد. همچنین شعر را دارای فرم خوب دانست و استفاده بجا از واژه های کلیدی، پیوستگی مضامین مستقل با هم و ساختار قوی در پایان بندی شعر که عدم قطعیت را به همراه داشت شعر را در حد مطلوب برشمرد.
"حسین فرجی" در نقد کوتاه خود از جان بخشی به کلمات و کلید واژه زمان در این شعر گفت.
و "علیرضا شکرریز" در نقد شعر آرزو شمسایی چنین گفت: در شعر خانم شمسایی افزون بر نظریه نسبی گرایی و عدم قطعیتی که در متن وجود دارد به مفهوم زمان، تصویر و تشخص داده و باعث چند وجهی بودن شعر شده به گونه ای که اسباب گسترش معنایی را در ذهن مخاطب تداعی می کند.
البته این شعر در بعضی بندها قویتر ظاهر شده که شاعر با توجه به این نکته میتواند همه شعر را با همان قوت به قدرت برساند.
پس از آن "اسفندیار زیلایی" شعر خود را این گونه آغاز کرد:
"نفس هایم دود می شود/روی قاب جامانده/از قدم هایت/تو می روی/ابرها می روند/چشم هایم اما/رد پای تو را/پرسه می زنند..."
در نقد این شعر "ابراهیم ناصری" شعر زیلایی خوب دانست و گفت: فرم در شعر باید در یک زمان و حالت رخ دهد که در این اثر کمرنگ بود. خالق این اثر باید بیشتر دست به ذهن گرایی بزند و زمان را تمثیل تر کند و از استعاره بهره بیشتر ببرد.
ولی "سیروس زنگنه" در نقد این اثر به بی ثباتی فرم و ساختار در شعر زیلایی اشاره کرد.
"احمد تمیمی" به پایان بندی زیبای شعر اشاره کرد و گفت: باید شعر اسفندیار زیلایی به فرم واحد برسد.
"علیرضا ترابی زاده" از اهمیت و دغدغهمند بودن زیلایی به فرم اشاره کرد و گفت: زیلایی درحال تجربه فرم های مختلف است. این شعر با توجه به محتوا و مضمون آن و رخدادهای ساده در شعر، مفهوم را بهشدت شاعرانه کرده است.
"علیرضا شکرریز" در پایان در نقد شعر اسفندیار زیلایی گفت: بدیهی است که مضمامین و مفاهیم میتوانند تکراری باشند اما چگونگی اجرا، شعر را قوی و متمایز میکند. حتا شیوه اجرا می تواند فرم بسازد و فرم نیز می تواند به تنهایی معنا ایجاد کند. این تجربه را ما در شعرهای حجم یا موج ناب داشته ایم .
آقای زیلایی که شعرشان پایان بندی زیبایی دارد نشان میدهد شاعر توانایی است. اگر وجه تمایز سطر آخر را با مابقی شعر در نظر بگیرند بسیار حرفه ای تر عمل می کنند.
در ادامه "علیرضا ترابی زاده" سپید سروده ای خواند که به نقد کشیده شد. بخشی از شعر او را بخوانیم:
"فلات تشنه چشمهایم را/به آغوش سنگفرش سینهات میسپارم/که در سخاوت خاک/ولعی عظیم بود/که بر جبین شکستهام بوسه میداد..."
در نقد این اثر "حسن ناصرپورکیانی" گفت: شعر سپید ترابی زاده هنوز در زبان شاملو باقی مانده و هنوز از آن فاصله نگرفته است.
"علی محمدی" در نقد خود به زیبایی کار تاکید ولی به نقص در سطر بندی اشاره کرد.
"احمد تمیمی" گفت: درست است ترکیب ها شاعرانه اند اما معانی شعر را محدود میکند؛ در عوض فضای استعاری شعر گسترده میشود.
"حسین فرجی" با اشاره به مفهوم عرفانی آب و آینه شعر را در معنا زیبا دانست.
"علیرضا شکرریز" در نقد این اثر گفت: شعر جناب "ترابی زاده" از لحاظ معنا بسیار زیباست ولی به لحاظ فرم نوشتاری اشکال دارد. اگر فرم پلکانی شعر را درست پیاده کنند شعر شفافیت بیشتری پیدا می کند هر چند در این کار ایشان از زبانی فخيم همچون زبان شاملویی استفاده کرده اند.
در ادامهی بخش نقد "حسن ناصرپورکیانی" شعر کوتاهی خواند:
"چه دارد آسمان/جز یک ماه رو به افول/چند ستاره فکسنی"
در نقد این اثر "سیروس زنگنه" با اشاره به استفاده از واژه های ساده و دم دستی شاعر گفت: توانسته به فرمی قوی برسد.
"علیرضا شکرریز" هم در نقد شعر "حسن ناصرپورکیانی" گفت: این شعر با واژه هایی ساده و در فرمی کوتاه به معنا رسیده است.
در واقع او با رندی توانسته واژه " فکسنی" را کنار واژه های کهن مانند آسمان و ماه و چند ستاره، بیاورد؛ به شکلی که این ناهماهنگی خود یک آشنایی زدایی ایجاد می کند. برخورد این واژه ها و با کنار هم آمدن آن ها سبب ایجاد لذت ادبی شده است.
آخرین شاعر بخش نخست "علی محمدی" بود که شعر خود را پس از خوانش به نگاه منتقدان سپرد در بخشی از شعر او آمده است:
"وصل می شوم/از قرن های هجری/سرک می کشم/در کوک آوازی محلی/سرم می پرد/ و تمام بالون ها/قهوه را مجرم می شناسند... "
در نقد این شعر "حسن ناصرپورکیانی" به پایان بندی قوی شعر اشاره کرد و "حسین فرجی" از استفاده بجا از برخی واژه که به شعر عمق و زیبایی دادهاست گفت.
"علیرضا ترابی زاده" هم در نقد شعر علی محمدی گفت : شعر از بند دوم جان گرفت و به سطح بالاتری رفت و فرآمد پایان را بسیار برجسته و تأویل پذیر کرد و همه بخش های دیگر شعر را تحت تاثیر قرار داد.
در پایان "علیرضا شکرریز" در نقد این اثر گفت: این شعر با تخیلی قوی ذهنیت را به عینیت می رساند. حتا واژه های قدیمی به شکلی جا گرفته اند که نه تنها در آن تداعی کلیشه بودن نمی شود بلکه متن را در ذهن مخاطب به تصویر سازیهای جدید سوق می دهد و تاویل های تازه ای در شعر ایجاد می کند.
بخش دوم این نشست با اجرای تصنیفی از "رهی معیری" از سوی "نصرالله بنازاده" آغاز شد و سپس با غزلی از غزل های خود ادامه پیدا کرد. در این بخش نگارنده شعردیگری از کتاب یک پیمانه از پنجه عباس از استاد علیرضا شکرریز خواند.
و پس از آن به ترتیب: "فروغ حسینی، حسین فرجی، مریم مویدی، علی محمدی ، سید حسین موسوی و سروش نزاهی" چکامه های خود را به خواندند.
در پایان این جمع شاعرانه و خودمانی نگاره ای به رسم یادگار گرفته شد تا در آلبوم خاطره های انجمن باقی بماند.
باشندگان علاقهمند این نشست: علیرضا شکرریز، مهناز بهروزیان، فروغ حسینی، اسفندیار زیلایی، آرزو شمسایی، نیلوفر عیسیزاده، سیروس زنگنه، نصرالله بنّازاده، ساراشجاعی(سارگل)،ابراهیم ناصری، ناصر کریمی فرد، علیرضا ترابی زاده، امل کعبی، احمدتمیمی، حسین فرجی، امید رضا عقیلی، نوید مرادی مکوند، مینو غیبی، مریم مویدی، علی محمدی، حسن ناصرپورکیانی، یاس سیلاوی، سید حسین موسوی و سروش نزاهی بودند.
ارسال نظر به عنوان مهمان