امروز:
شنبه - 8 ارديبهشت - 1403
ساعت :

کارستان نیکلسون در مولاناپژوهی

اهواز/حبیب خبر- دکتر عباس امام:

چکیده:

ایران شناس پرآوازه بریتانیایی رینولد الین نیکلسون(۱۸۶۸-۱۹۴۵)، افزون بر خدماتی که به حوزه عمومی ادبیات فارسی، به ویژه ادبیات عرفانی انجام داد،جایگاه والایی نیزدرمولاناپژوهی دارد.

نیکلسون درسه زمینه تصحیح انتقادی مثنوی معنوی، ترجمه این شاهکارشگرف به انگلیسی،و نیز شرح عالمانه آن کارنامه ای فوق العاده تحسین برانگیز از خود برجای گذاشته است. به رغم اینکه نیکلسون بریتانیایی بود،

 درطول زندگی خویش هیچ گاه به ایران و خاورمیانه مسافرت نکرده بود و حتی از توانایی تکلم به فارسی نیز برخوردار نبود،

با این همه به دلیل صرف حدود ۵۰ سال از عمر پربار خویش در راه تقویت مطالعات دانشورانه طراز اول ادبیات فارسی و بالاخص ادبیات عرفانی موفق شد تا نام خود را در تاریخ ادبیات فارسی به عنوان یک نماد فارسی دوستی و تعهد عمیق و کم نظیر به سه حوزه نامبرده بالا نزد فارسی زبانان ماندگارسازد. این نوشتار،

باتمرکز بر سه حوزه همبسته تصحیح،ترجمه، و شرح مثنوی معنوی مولانا به بررسی کارنامه نیکلسون ازدیدگاه صاحب نظران برجسته ایرانی مولاناپژوهی می پردازد.

نتایج و یافته هی این پژوهش گویای آن است که به رغم گذشت حدود ۹۰ سال از نشر نخستین آثار سه گانه نیکلسون در زمینه مثنوی معنوی، مولوی پژوهان نامدار ایرانی همچنان ستایشگر جایگاه ویژه و والای نیکلسون هستند.

کلیدواژه ها: مثنوی معنوی، مولوی، نیکلسون، نسخه مصحح، مولاناپژوهی

     Nicholson's Monumental Undertaking in Molana Studies

Abstract

British acclaimed scholar in Persian literature, Reynold Alleyne Nicholson (1868-1945), is rightly known for his great contributions to Persian mystic literature. Nicholson is particularly credited for his immense role in Rumi studies: his critical edition of Mulana's Mathnawi, his English translation of the entire work, and his full-length English commentary of that masterpiece of Persian mystical literature. Although he had never visited Iran, nor any other Persian-speaking countries, and was unable to speak in Persian, his reputation is believed to have been the result of spending around 50 years on Persian literary works, turning him into a icon in the history of Persian literature. This study focuses on introducing these Nicholson's trio, relying on the ideas of the experts in the field. The results and findings suggest that the reputation ascribed to Nicholson in the past decades is nothing but the result of the commitment of a scholar spending his precious time on an invaluable literary magnum opus.

           Keyterms: Mathnawi, Mulana, Nicholson, Critical Edition, Mulana Studies.

۱- مقدمه

بی هیچ تردیدی می توان ادعا کرد که پیشگامان تصحیح علمی متون خطی ادب فارسی، بویژه فراهم کردن چاپ انتقادی متون(critical edition)، انیرانیان غربی بوده اند. شاید این ادعا گزافه بنماید، اما نه چنین است. این، گزاره ای است که هم مورد تایید نسخه شناسان و مصححان ارشد و اقدم متون فارسی قرار گرفته و هم بزرگان ادیب و ادب پژوه وطن ما ( ازجمله قزوینی،1353؛ افشار، 1379؛ فروزانفر،1347؛ مینوی، 1351؛ زرین کوب، 1351؛ مایل هروی، 1380 ؛ امامی، 1377). مستشرقین/ خاورشناسان/ ایران شناسان غربی، به ویژه در قرن های نوزده و بیست، صدها نسخه از آثار خطی ادب فارسی را با نگاهی علمی- انتقادی آراسته و پیراسته کرده و در قالب آثاری ویراست شده در اختیار ایرانیان و در کل جامعه فارسی زبان و پژوهشگران قراردادند.

هرمان اته، چارلزاستوری، گوستاو فلوگل ،گی لسترنج، ادواردبراون، فریتزمایر، ولادیمیرمینورسکی، هلموت ریتر، تئودورنولدکه، یوگنی برتلس، فلیکس تاور، پاول هرن، ژول مول، والنتین ژوکوفسکی، و هانری کربن تنها نمونه هایی از این گونه خادمان زبان وادب فارسی، بویژه در زمینه تصحیح متون کهن ادب فارسی، بوده اند.

این در حالی است که عدم آشنایی شایسته ادبای ایرانی با ارزش والای تصحیح دانشورانه نسخ خطی چنان بوده است که حتی در سال ۱۳۳۷، زنده یاد زرین کوب در مقاله ای مفصل و با لحنی آشکارا کنایه آمیز و سرزنشگرانه ایرانیان را می نوازد که چرا چونان مصححان غربی با دقت نظر،حس مسولیت شناسی، و تعهدکاری تصحیح متون را جدی نمی گیرند:

عیب عمده محققان فرنگی این است که کار به قاعده می کنند، و در هرکاری آدابی و ترتیبی می جویند،به خلاف فضلای ما که گردن به هیچ قاعده و قانونی نمی گذارند و در جا هرچه دل شان می خواهد می گویند.

برای همین است که فضلای ما محققان و خاورشناسان اروپایی را به نادانی و کژفهمی و حتی به فضولی متهم و منسوب می دارند، و کاری را که آن بیچاره ها در باره فرهنگ و لغت و ادب ما انجام می دهند لغو و بی ارج و فضولانه می شمارند.

راست می گویند اصلا این فرنگی ها چه حق دارندزبان ما را بیاموزند و درباره زبان حافظ و خیام تحقیق و تتبع بنمایند؟

از اینکه بگذریم، به آن ها چه ربطی دارد که آثار شاعران و نویسندگان ما را طبع و نشر بکنند و نام این طبع و نشر را انتقاد متون بگذارند؟

 آیا هرگز به خاطر فضلای ما گذشته است که فضولی کنند و به طبع و تصحیح متون آثار نویسندگان و شاعران فرنگی دست بزنند؟ تازه،محقق فرنگی هرقدر زبان فارسی را خوب آموخته باشد، در این زبان هرگز ذوق درست سخن شناسی ندارد و ناچار نمی تواند مانند فضلا و ادیبان ما آثار شاعران و نویسندگان فارسی زبان را صد درجه بهتر و مقبول تر از آنچه خود آن شاعران و نویسندگان سلف گفته اند و نوشته اند تصحیح و طبع کنند.

در این صورت، آخر به چه حقی دست به کار نقد و تصحیح متون قدیم فارسی می زنند و چنین مخاطری را ارتکاب می کنند؟! ...  

این ها،اغراق و طیبت نیست، جد و حقیقت است. و از این مقایسه، خوب می توان تفاوت بین شیوه نقد و تصحیح محققان فرنگی با شیوه نقد و تصحیح فضلای خودمان را دریافت(1354، ص. 18).

به عنوان مثال: از نظر تاریخی تفاوت رویکردها در شاهنامه شناسی انیرانیان و ایرانیان به گونه ای بوده است که به عنوان مثال در سال ۱۳۱۳ یکی از شاهنامه شناسان طراز اول ایرانی (قزوینی،۱۳۵۳؛ ص. ۱۹۲)در نامه ای به یکی دیگر از شاهنامه پژوهان اقدم و ارشد ایرانی،یعنی حسن تقی زاده،توضیح می دهد که چگونه شخصا پس از سال ها تحقیق مفصل و انحصاری درمورد شاهنامه،دستاوردهای شخص خود در برابر کارهای ایران شناسان غربی مانند نولدکه و ژول مول را "هیچ هیچ هیچ" ارزیابی می کند:

... پس ازهمه این زحمات،این روزها که خواستم این یادداشت ها و استخراجات را به هم یک طوری  بدوزم، و یک چیزی ولو مختصر از آن درست کنم دیدم که جمع چیزهایی که من یادداشت و استنباط یا کشف یا استخراج کرده ام و یا اجتهاد،همه و همه یا در مقالات مفصل سرکار در"کاوه"یا در رساله نفیسه ی نولدکه یا در مقدمه مبسوط مهل بر شاهنامه به نحو اشباع و با آب و تاب هرچه تمام تر مندرج است و هیچ هیچ هیچ مطلب تازه ای بنده کشف نکرده ام و به قول خود فردوسی "سخن هرچه گویم همه گفته اند.

استاد سعید نفیسی(1325؛صص.6-7)نیزدرسال 1327 خورشیدی عمق و عظمت کار نولدکه و همتایان و همسانان ایران شناس او را تحسین کرده و ضمن برشمردن پاره ای کاستی ها در نوشته های ایشان می نویسد:

این کتاب نولدکه بهترین و معتبرترین مجموعه ی تحقیقاتی است که خاورشناسان اروپایی تا سی سال پیش درباره فردوسی و شاهکار جاودانی وی انجام داده اند.در آن زمان،هنوز دانشمندان ایران راه و روش تحقیق جدید را درست فرانگرفته بودند و در این راه ورزیده و کارآزموده نشده بودند و بسیاری  از تحقیقات مهمی که ایشان کرده اند،هنوز انتشار نیافته بود.

همچنین،تقی زاده درسال1313 (جمعی از نویسندگان،1362)نیزبا"علامه"نامیدن نولدکه نشان می دهد که نولدکه چگونه با پژوهش های خود اشتباهات مولفین و مصنفین ایرانی را تصحیح کرده است:

در این کتاب،استاد بزرگ برای اولین بارتاریخ ساسانی را تصفیه و روشن کرده و عده ی سلاطین و تاریخ حقیقی جلوس و وفات و مدت سلطنت آن ها را که معمای قرون مدیده بوده و کسروی و حمزه ی اصفهانی و بیرونی و موبدان اوایل اسلام از این عاجز شدند،به تحقیق حل کرده و درواقع این تاریخ را زنده کرده است و منت بزرگی بر علم تاریخ گذاشته است(ص. 128).

درجای دیگری از همان مقاله(ص. 81)،تقی زاده درباره کاردشوار استقصاء کامل نسخه ها،مقایسه نسخه بدل ها و تصحیح کامل ابیات شاهنامه در شان و عظمت، سختکوشی و دقت نظر تئودور نولدکه و چند تن از دیگر انیرانیان(و بالعکس،"حوصله ضعیف ایرانیان")چنین می گوید:

تحقیق و تدقیق کامل شاهنامه و مقابله نسخ موجوده و استقصاء کامل نسخه بدل ها و تصحیح کامل ابیات کار فوق العاده و بزرگی است که حوصله و صبر و مداومت می خواهد. این کار را ترنر ماکان،ژول موهل،یوهان فولرس، و متیو لومسدن تا اندازه ای به فعلیت درآورده اند و از همه بیشتر علامه نولدکه که با حوصله ی حیرت انگیز و تا اندازه بزرگی آن را انجام داده اند،لکن تکمیل این کار به قرون آینده می ماند و حوصله ضعیف ایرانیان امروز کافی به انجام هزار یک این کار نیست.

تقی زاده،در پانوشت شماره 3 همان صفحه از همان منبع،بدون نام بردن از فریتس ولف که ظاهرا تا آن زمان(1313 خورشیدی برابر با 1933 میلای)هنوز اثر سترگ خود با عنوان Glossar zu Firdosis Schahname(چاپ 1935 میلادی)را منتشر نکرده بود،به تحسین و پاسداشت حوصله ی آن خادم انیرانی شاهنامه پژوهی و فردوسی شناسی پرداخته و می نویسد:

مثالی از حوصله ی علمای فرنگ در این باب،آن است که یکی از علمای آلمان یک کشف الکلمات برای شاهنامه ترتیب داده که در آن تمام کلمات شاهنامه که مثلا قریب به دو کرور کلمه می شود، با اشاره به محل آن در شاهنامه از صفحه و سطر درج شده و سال های دراز برای این کار صرف کرده و البته هیچ ایرانی معاصری حوصله انجام صد یک این کار را ندارد.

افزون بر این ها، استاد شفیعی کدکنی(1389)نیز که برای ویرایش"اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید" و نیز نوشتن مقدمه،تصحیحات و تعلیقات آن زحمات بسیاری را متقبل شده،درباره چاپ نخست این اثر با صداقتی کم نظیر می فرماید:

چاپ ژوکوفسکی ... روش او در ضبط اشکال عبارات و کلمات،شیوه ای است استوار و دقیق و قابل اعتماد، و بدون هیچ گونه ناسپاسی نسبت به دیگران و فضل تقدم و تقدم فضل ایشان،باید بگویم بهترین و درست ترین چاپ اسرالتوحید همان چاپ ژوکوفسکی است که اولین چاپ کتاب است(ص. 211 ،مقدمه).

همچنین ،استاد شفیعی کدکنی(1386)که خود ازعطارشناسان بزرگ روزگار ماست،درچندین مورد از ارزش و عظمت کار هلموت ریتر سخن گفته است. از جمله در مقدمه"الهی نامه"عطار نیشابوری،"الهی نامه... این بخت را داشته است که استاد بزرگی همچون ریتر در سال 1940 متن انتقادی ممتازی از آن نشر داده است" ، و یا درموردی دیگر می گوید"هنوز هم بهترین چاپ الهی نامه ،همین چاپ ریتر است، و بر چاپ آقای فواد روحانی سرسوزنی اطمینان نمی توان کرد"(1386،مقدمه،ص. 58).

درواقع، برای ارزیابی میراث مولاناپژوهی نیکلسون ضرورت تام دارد نکات فوق مدنظر قرار گیرند تا ارزش کار وی درچنان زمینه ی تاریخی به گونه ای شایسته  درک گردد.

۲- میراث نیکلسون در مولاناپژوهی

خاورشناس بریتانیایی رینولد الین نیکلسون(1868- 1945) با صرف حدود 50 سال از عمر گرانبهای خویش موفق شد تا با رویکردی دانشورانه درسه زمینه "تصحیح متون"،"ترجمه"،و"شرح مثنوی معنوی"خدماتی فراموش ناشدنی و پیشگامانه به مولاناپژوهی ،ادب و فرهنگ فارسی، و درکل حفظ و شناساندن هویت ایرانی به ایرانیان و انیرانیان ارائه دهد.

 نیکلسون در خانواده ای دانشگاهی به دنیا آمده و رشد کرده بود. تحصیلات دانشگاهی وی نیز در دانشگاه پرآوازه و معتبر آکسفورد بریتانیا انجام شده بود و به زبان های فارسی، عربی و نیز ترکی بسیار علاقه مند بود و همین موارد باعث شد تا وی به سوی خاورشناسی کشیده شده و در این زمینه از بزرگان عصر گردد.

کارهای تالیفی و ترجمه پرشمار و شاخص نیکلسون نشانگر آن است که وی شیفته پژوهش های بنیادین ادبی بوده است. بویژه،علاقه عمیق نیکلسون به ادب عرفانی و عرفای ایران زبانزد است، همچنانکه آشنایی ژرف وی با فرهنگ و علوم اسلامی. اگر بخواهیم درباره علاقه خاص وی بیشتر دقیق شویم، متوجه می شویم که علاقه بسیار ویژه نیکلسون به متون خطی آثار ادب عرفانی فارسی بوده است.

پشتکار و مداومت وی در پیگیری تصحیح نسخ خطی در بازه های زمانی دراز دامن از دیگر ویژگی های برجسته کارنامه وزین وی می باشد. اهمیت دو چندان این نکته در این است که وی در زمانی به کار عمیق و علمی روی متونی خطی ادبی فارسی  پرداخت که هنوز در جهان فارسی زبان، ادبای ما به اهمیت این آثار و این شیوه پالایش آثار کهن چندان توجهی نداشتند.

افزون بر این ها، نیکلسون می بایستی ماه ها و سال ها با نسخ کهنه و خاک خورده و موریانه زده و پراکنده فارسی دمخور می شد، و نبود امکانات مناسب و دردسرهای  ذاتی کار روی نسخ چاپ سنگی رنج های وی را مضاعف می کرد.

پرپیداست که سپری کردن ۵۰ سال در این زمینه و این گونه محیط ها چه مشقاتی به همراه داشته و چه پیامدهایی از لحاظ جسمی و روحی برای این پژوهشگر سترگ ببار آورده است؛ به گونه ای که به تایید و تاکید صاحب نظران،نیکلسون در سال های پایانی عمر پربار خویش قوه بینایی چشم های خود را در راه مولاناپژوهی و ادب فارسی از دست داد. 

شگفتا و شگفتا و شگفتا که این خادم بزرگ فرهنگ و ادب فارسی هیچ گاه به مهد زبان و ادب فارسی، ایران، و یا حتی خاورمیانه پای ننهاده بود(   de Bruijin,2023؛ لاهوتی،1381 ).

۱.۲. تصحیح مثنوی معنوی نیکلسون

وقتی نیکلسون بین سال های ۱۹۰۰  تا  ۱۹۲۰  بر  مجموعه ارزشمند اشعار و آموزه های مولانا و دیگر ادبای ایرانی و عرب متمرکز می شود، شیفته آن میراث گرانبهای ادبی-عرفانی می گردد.

 اما، درعین حال درمی یابد که شوربختانه از اثر عظیم شعری مولانا موسوم به"مثنوی معنوی"نسخه ای معتبر و ویراسته که مبتنی بر شیوه های علمی نسخه شناسی باشد، در دست نیست، و آنچه هست نسخه های مخدوش بسیار پراکنده ای است که در گستره کشور های شرقی ایران،ترکیه، سایرسرزمین های اسلامی، و نیز خود بریتانیا یافت می شوند.

نیکلسون که غرق دریای شعر تودرتو و لایه لایه و پرافت و خیز کلامی مولوی شده بود، در سال 1936 میلادی می نویسد"مولوی،شاعر و عارف است،نه فیلسوف و اهل منطق. مولانا، نظام منسجمی ندارد بلکه فضایی هنرمندانه می آفریند که استدلال نمی پذیرد"(نیکلسون،۱۳۷۴،ص. ۴). اکنون،او باید ۲۰ سال صرف گردآوری ده نسخه شاخص(اما نه منقح)مثنوی معنوی می کرد.

با دشواری های طاقت فرسا، ۲۵ هزار بیت مولانا در ۱۰ نسخه بدل را با یکدیگر مقایسه می کند(درآغاز ۵ نسخه، و بعدتر ۱۰ نسخه). به نوشته ایران شناس برجسته آرتور آربری- از شاگردان  وی- نیکلسون یکه و تنها و بی هیچ دستیاری، و با پرداخت هزینه از جیب خود چاپ عکس های گران قیمت از قدیم ترین نسخه های دستنویس موجود تا آن زمان را متحمل شد، شرح های نوشته شده شارحان مسلمان مثنوی را گردآوری نموده و با حوصله و تلاش بسیار اقدام به کارستان خود در زمینه تصحیح مثنوی کرد.

تصحیح دیوان مثنوی معنوی توسط نیکلسون نتیجه ۲۰ سال رنج تحقیقاتی پیوسته وی بود که سرانجامی جز نابینایی برایش به ارمغان نیاورد. اما،وی تدوین چاپ انتقادی خود را به پایان رساند و موفق شد تا بین سال های ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰ ترجمه ۲۵ هزار بیت اشعار مولانا را در ۸ جلد (در مجموع حدود ۴ هزار صفحه) را منتشر سازد. (Arberry,1960,p. 222)

پرپیداست که بررسی نسخه بدل های متعدد و متفاوت یک دیوان شعری عظیم و حجیم ،برای یک گویشور غیربومی تا چه میزان چالش برانگیز است: تشخیص درست از نادرست اقلام گوناگون واژگانی و ترکیبی اشعار،شناخت و تسلط بر انواع آرایه های ادبی موجود در سرتاسر دیوان مثنوی معنوی، شناخت ریشه ای کنایه ها و تلمیحات مذهبی- عرفانی، توضیح و تشریح نکات و ظرایف زبانی- ادبی مربوط، غلط گیری پردردسر نمونه های چاپی، و در نهایت ارائه متنی پیراسته و سخته و سفته که اکنون پس از تقریبا صد سال همچنان اعتبار و حجیت آن نزد صاحب نظران طراز اول مولوی شناسی مورد تاییدموکد است.

نیکلسون، پس از ۲۰ سال نسخه خوانی و اعمال دقیق تصحیحات لازم موفق می شود تا نسخه مصحح خود را به هزینه موسسه پژوهشی بریتانیایی شرق شناسی ایران شناسی موقوفه گیب(E.J.W. Gibb Memorial Trust)توسط انتشارات دانشگاه بریل((Brill درشهر لیدن(Leiden)هلند چاپ و منتشرسازدِ یعنی سال ها پیش از انتشار"کلیات شمس"یا"دیوان کبیر" مصحح استاد بدیع الزمان فروزانفر که میان  سال های ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۵ در ایران انتشار یافت.

به دلیل همین اعتبار علمی این چاپ انتقادی ،این اثر مورد تایید مولوی پژوهانی مانند افراد زیر قرار گرفته است و هنوز هم "پرخواننده ترین و پرارجاع ترین متن مثنوی است"(لوئیس ،۱۳۹۰،ص. ۶۸۵):

- فروزانفر(۱۳۵۱،ص. ۲۳۴)

متاسفانه، باید گفت که ایرانیان در تصحیح متن مثنوی معنوی پیشقدم نشده و حتی نسخه چاپ علاءالدوله که از اکثر نسخ چاپی بهتر است، هم این وظیفه انجام نداده است.

 این فقید بزرگوار،استاد نیکلسون این خدمت عظیم را در مدت طولانی به انجام رسانید و نسخه مثنوی مرتبی ساخت که بی شبهه بهترین نسخه ی کامل و صحیح قابل اعتمادی است که از مثنوی به دست آورد.

- آشتیانی(۱۳۷۴،صص. ۹۶-۹۷)

در قرن اخیر،توفیق دانشمند محقق و پرتلاش را رفیق گشت... او،بعد از فراگرفتن زبان فارسی و عربی به تصحیح دقیق و مطابق با اصول انتقادی مثنوی پرداخت و بعد از چند سال رنج صحیح ترین نسخه از مثنوی را بر طالبان معرفت عرضه داشت و هنوز که هنوز است مثنوی مصحح وی رقیب تازه ای دربازار نقد و تحقیق به خود ندیده است.

- لاهوتی(1374، ص. 99)

مثنوی معنوی تصحیح انتقادی رینولد الین نیکلسن،هنوز هم بی شک معتبرترین و موثق ترین روایت مثنوی است که در اختیار مثنوی پژوهان و عاشقان مثنوی مولانا جلال الدین قراردارد.

- شفیعی کدکنی(1392،ص. 17)

مثنوی تصحیح نیکلسون فقید بی شک بهترین متن مثنوی است. که پس از مقابله با ده نسخه از نفیس تریننسخ خطی قرن های هفتم و هشتم به صورت متن انتقادی به چاپ رسیده است.

- پورجوادی(1399، ص. 245)

دریغا که کار این محقق انگلیسی دنبال نشد، و از زمان اتمام چاپ این اشعار در سال 1933 تا کنون کسی قدمی فراتر از حدی که او رفت برنداشته است؛ لابل، حتی بعضی ها نیز قدر زحمات و تحقیقات او را ندانسته شغلتناهایی را شدرستنا کردند و ابیات الحاقی را که نیکلسون به دقت شناسایی کرده بود،مجددا در متن آوردند و با این عمل به زعم خود مثنوی را تصحیح نمودند!

این بی انصافی،بی شک نتیجه عدم اطلاع از نیت و روش تصحیح نیکلسون بوده است؛ نیت و روشی که او خود در مقدمه های انگلیسی بر چاپ مثنوی بیان کرده است.مصححی که بخواهد کار نیکلسون را دنبال کند، باید از این نیت و روش کاملا با اطلاع باشد و خود تا جایی که نیکلسون در تصحیح و تنقیح متن پیش رفته است با او همراهی کند و با روش انتقادی او آشنا گردد. تا زمانی که توفیق تکمیل تحقیقات نیکلسون نصیب کسی نشده است،چاره ای جز مطالعه عین متن نیکلسون نیست.

- لوئیس(1390، ص. 685)

متن فارسی تصحیح نیکلسون، به رغم تمایل محققان ایرانی امروز که می خواهند به نسخه های تصحیح استعلامی و گلپینارلی مراجعه کنند،نه تنها در غرب ، بلکه در هند و خود ایران پرخواننده ترین و پر ارجاع ترین متن مثنوی است....

مثنوی تصحیح نیکلسون همیشه به کار می آید زیرا بیشتر نویسندگان و مترجمان آنچه را که از مثنوی نقل کرده اند، براساس شماره هایی است که نیکلسون در مثنوی تصحیح خود بر ابیات آن گذاشته است.

حتی در مقدمه جدیدترین نسخه معتبر و موثق مثنوی معنوی به قلم مولوی پژوه نامدار موحد(1396،صص. سی و نه صدو شصت)که 90 سال بعد از نسخه مصحح نیکلسون چاپ و منتشر شده است.

این مصحح صاحب صلاحیت در هیچ موردی اعتبار، وثاقت، و حجیت نسخه نیکلسون را مورد تشکیک جدی قرار نمی دهد، و فقط در مواضعی به پاره ای کاستی های جزیی اشاره می کند.

این درحالی است که موحد در چند مورد از مصححان پیشین شدیدا انتقاد می کند، از جمله انتقاد تند وی ازگلپینارلی با عنوان"دعاوی بی وجه گلپینارلی"( صص. پنجاه و هشت شصت و شش).

 برعکس، در مواضعی چندصراحتا بر اعتبار نسخه نیکلسون اشاره می کند(از جمله در صفحات نود و چهار ،صدو پنجاه و پنج، و  صد و پنجاه و نه)وکلیت نسخه مصصح موحد نشان می دهد که این نسخه تفاوتی"معنادار"با نسخه نیکلسون ندارد بلکه تفاوت ها از جنس تفاوت های رایج متعارف میان نسخه بدل های دواوین شعری است.

۲.۲. ترجمه انگلیسی مثنوی معنوی نیکلسون

به باور عموم مترجمان حرفه ای و نیز ترجمه پژوهان،ترجمه شعردشوارترین و پرچالش ترین گونه زبانی-ادبی است(هاشمی،1373؛خزاعی فر،1383؛ شریفی،1375؛ امامی، 1381؛لطفی پور ساعدی؛1379).گاه،حتی برخی صاحب نظران ترجمه شعر را جزء ناممکن های حوزه ترجمه تلقی کرده و می کنند(مشیری،1379؛ خان جان، 1386 ؛ خزاعی فر،1370).

این امر، بدان دلیل است که هرفرآورده ترجمه شعری متعلق است به دو جامعه زبانی متفاوت و دو فرهنگ مختلف.آنچه قضیه را پیچیده تر می کند،وجود آرایه های ادبی وابسته به هرفرهنگ خاص در اشعار است؛ آرایه هایی همچون تشبیه،استعاره،ضرب المثل ها،تلمیحات مذهبی، واج آرایی و امثال آنها که انتقال آنها از زبان و فرهنگی به زبان و فرهنگی دیگر درست همچون راه رفتن در یک میدان مین است.

به نوشته هاشمی(1379،ص. 86)"ترجمه شعر،براستی دامی است که کمتر مترجمی از آن به سلامت رسته است".اگر گویشور غیربومی یک زبان،بر زوایای گوناگون زبانی و فرهنگی مستتر در یک شعر در یک زبان مقصد آشنایی و تسلط بایسته نداشته باشد،بی تردید در دامگاه ها و دامچال های سختی گرفتار خواهد آمد.

وقتی پای ترجمه اشعار فارسی عرفانی اسلامی  مولانا در قرن های هفت و هشت قمری به زبان انگلیسی و فرهنگ مسیحی-یهودی غرب قرن بیستم میلادی در میان باشد،پیداست که چه دشواری ها و چالش هایی بر سر راه مترجم انگلیسی زبان وجود خواهد داشت.

اما، شگفتا که در این مورد خاص دشواری های ترجمه شعر عرفانی فارسی کل دیوان کبیر به انگلیسی،به رغم دشواری های ذاتی خود،باعث نشد تا نیکلسون ترجمه دیوانی را منتشر سازد که مورد انتقاد صاحب نظران قرار گیرد. چرا؟

چون نیکلسون از تمام لوازم و صلاحیت های لازم برای ترجمه آن مجموعه عظیم شعری برخوردار بود. مگر نه همو بود که کل دیوان را از بدایت تا نهایت، واژه به واژه  خوانده بود و با مقایسه دستنویس آن با ده نسخه دیگر،آن گنجینه زبان فارسی و فرهنگ ایرانی-اسلامی را به خود فارسی زبانان هدیه کرده بود؟!

 اتفاقا، بخت یار مولانا و خوانندگان انگلیسی زبان ترجمه نیکلسون بود که وی زمانی اقدام به ترجمه فارسی- انگلیسی مثنوی معنوی کرد که اولا کل کار فنی و فوق تخصصی تصحیح  انتقادی متن را به پایان رسانده و به تمام زوایای زبانی-فرهنگی اثر مسلط شده بود،وثانیا تا پیش از آن تاریخ چندین مجموعه شعری و ادبی فارسی را نیز از فارسی به انگلیسی برگردانده بود، ازجمله"منتخباتی از دیوان شمس،همراه با ترجمه انگلیسی و توضیحات"(سال 1898 میلادی برابر با 1277 خورشیدی) و چندین تالیف یا ترجمه انگلیسی دیگر در زمینه آثار ادبی فارسی و منابع مرتبط با عرفان و تصوف اسلامی (Arberry,1960,pp. 199-232). نتیجه طبیعی و خوش یمن این شرایط آن می شود که آرتور آربری که خود هم شاگرد نیکلسون بوده و هم شخصا مترجم چندین اثر ادبی شعری از فارسی به انگلیسی، در باره کیفیت و جایگاه ترجمه کامل انگلیسی مثنوی معنوی مولانا، چنین اظهار نظر می کند:

این ترجمه انگلیسی،برگردانی است بی همتا از اصل فارسی دیوان آن هم به سبکی که حتی افراد نه چندان آشنا با شرق شناسی شدیدا از آن لذت می برند،و با خواندن این اثر هم باورهاشان بارورتر می شود و هم آگاهانه تر(Arberry,1960,pp. 222-223).

لاهوتی(1374)که خود مترجم تخصصی آثار نیکلسن از انگلیسی به فارسی است، درباره ارزش کیفی ترجمه انگلیسی مثنوی معنوی توسط نیکلسون چنین اظهارنظر کرده است:

متن انگلیسی مثنوی معنوی، بی شک یکی از شاهکارهای بزرگ و کم نظیر ترجمه در عالم ادب است که نشان از نهایت ذوق و قریحه ،کمال علمی،پختگی فکری،انسجام کلام، و عشق و علاقه پرشور نیکلسون به ادب فارسی و تصوف اسلامی دارد. سخن سرایی عالم و عارف چون مولانا جلال الدین را سخن شناسی دانشمند و آگاه چون نیکلسون سزاوار است که افتخار ترجمان سخن وی را بیابد(سخن مترجم،ص. صد و چهار)

نیکلسون فقید،همه شش دفتر مثنوی را در کمال قدرت بیان و رعایت امانتی اعجاب انگیز به انگلیسی فصیح ترجمه کرد. دقت شگفت آور او در ترجمه واژه به واژه ابیات مثنوی و حفظ مفهوم درست هر بیت با رسایی تمام نمایانگر احاطه او بر اصطلاحات ،تعبیرات،استعارات،امثال،و الفاظ فنی عرفانی و فلسفی هر سه زبان فارسی،عربی و انگلیسی است(سخن مترجم،صفحه صدو هفت).

همچنین،ادیب انگلیسی دان برجسته ایرانی دکتر لطفعلی صورتگر(1325)با اشاره به این نکته که"ترجمه شعر،یکی از دشوارترین و پرزحمت ترین کارهای ادبی است"(ص. 27) ارزیابی خود از ترجمه انگلیسی دیوان مثنوی معنوی توسط نیکلسون را به قرار زیر ارائه داده است:

مرحوم پروفسور رنالد نیکلسن همه شرایطی را که برای مترجم زبردست و دانشمند ضرور است،درخویش جمع داشت چنانکه در این چند جلد که هریک شاهکاری است... اثری از هنرنمایی و فضیلت فروشی دیده نمی شود... پروفسور نیکلسن مانند طلاب دانشمند و از خود گذشته،همه توجه خود را بدان مبذول کرده است که حق کلام مولانا جلال الدین را در زبان انگلیسی ادا کرده باشد،و نه از ذوق تیز خود چیزی بر ان بیافزاید و نه از سوءتعبیر یا عدم دقت درمفهوم عبارات، معانی ابیات را دشوارتر کندو وسیله گمراهی طالبان کمال گردد.

کار این مرد دانشمند در ترجمه این کتاب،سرمشقی است از جوانمردی و آراستگی علمی که جز برای کسانی که در سرشان سودای دانش است و عاشق علم اند امکان پذیر نیست(ص. 35).

 ۳.۲.  شرح مثنوی معنوی نیکلسون

بخش دیگری از تلالو تابناک وجودی نیکلسون و کارستان وی،در"شرح مثنوی معنوی"پرآوازه او بازتاب یافته است. می دانیم که پیچیدگی های زبانی- فرهنگی مولفه های گوناگون مثنوی چنان است که  همه کس را یارای درک شایسته و بایسته تمامی اجزای آن نیست و به همین دلیل از دیرباز ادبای بسیاری عمر خود را صرف شرح و تفسیر این شاهکار ادبی- عرفانی کرده اند.

امروزه،شمار شرح و تفسیر های معروف مثنوی به زبان های فارسی،ترکی،عربی،انگلیسی و غیره(طی هشت قرن گذشته)به بیش از 200 نسخه می رسد، و همین بیانگر جایگاه اعتبار و نفوذ این اثر پرمخاطب است. به رغم اینکه مثنوی را عارف و عامی خوانده و می خوانند و هر یک به قدر وسع اندیشه و ذوق خود از آن توشه بر می گیرند، اما در عین حال درک مضامین بلند مثنوی از جنبه های گوناگون از جمله آشنایی با زبان و ادب فارسی،تعبیرات، کنایات، اشارات، آرایه های خاص مولانا در سرتاسر دیوان،ارجاعات قرآنی، احادیث و روایات، اصطلاحات عرفانی و امثال آن ها، شرایطی را بوجود آورده که درک و فهم بهینه این اثر عظیم همواره نیازمند شرح و تفسیر صاحب نظران بوده است.

درست است که مثنوی در مواردی در نهایت سادگی،گویایی و شیوایی افاده معنا می کند، اما در عین حال کم نیستند مواردی که فهم متن و مضامین آن بدون دانش کافی از دقایق و ظرایف ادب فارسی و آموزه های اسلامی- عرفانی و دیگر ملزومات،درک تعبیرات را امکان ناپذیر می سازد.

وقتی نیکلسن در سال 1940 میلادی شرح مثنوی دو جلدی خود را در 800 صفحه منتشر ساخت، زمانی بود که پیش از آن ده ها شرح و تفسیر فارسی و ترکی و عربی در آن زمینه وجود داشت؛چه دردست خوانندگان عام و خاص و چه به صورت نسخه های دستنویس پراکنده درکتابخانه های شخصی یا نزد مجموعه داران مسلمان یا غربی.

عجیب اما آن که این شرح نوشته شده یک فرد غربی انگلیسی چنان به سرعت هرچه تمام تر مقبول طبع مولوی شناسان و مولوی پژوهان ایران،ترکیه و غیره قرار گرفت که تقریبا تمامی شروح پیشینیان مسلمان را تحت الشعاع بار علمی و دانشورانه خود قرارداد.

به نوشته لاهوتی(1374)"نیکلسن برای نوشتن شرح خود بر مثنوی به حدود 180 منبع مختلف مراجعه کرده که برخی از آن ها تالیف خود اوست یا به همت وی یا تصحیح انتقادی وی به چاپ رسیده و یا به قلم وی به انگلیسی ترجمه شده است"(ص. صد و ده). نیکلسون با پرهیزاز پاره ای اشتباهات روش شناختی شارحان پیشین(چه مسلمان و چه غیر مسلمانانی مانند هموطن خود ویلسون)توضیح معضلات ابیات مثنوی را از راه مراجعه به مآخذ و منابعی که مولانا در سرودن مثنوی معنوی خود از آن ها سود جسته  سامان داده است. در همین رابطه، شفیعی کدکنی(1392) نیز چنین اظهار نظر کرده است:

از همه مهم تر،تفسیر مثنوی است که تمامی مثنوی مولانا را به زبان انگلیسی شرح کرده و بی هیچ گمان بهترین شرحی است که تا کنون در هر زمانی بر مثنوی نوشته شده است زیرا به مصداق کل الصید فی جوف الفری ،او همه شروح فارسی و عربی و ترکی مثنوی را سالیان دراز مورد مطالعه قرار داده و با تسلط عظیمی که در قلمرو مطالعات اسلامی و متون عرفانی داشته و با استفاده از همه تحقیقات موجود در شرق و غرب این شرح را نگاشته است. تنها شرحی که با این شرح می تواند مورد مقایسه قرار گیرد، شرح مثنوی شریف از شادروان بدیع الزمان فروزانفر است که متاسفانه ناقص است و کمتر از یک ششم مثنوی را شامل می شود(صص. 16-17).

مترجم توانای ایرانی شرح مثنوی نیکلسن ، لاهوتی(1374)جزییات بیشتری از خصوصیات کارستان  مولف بریتانیایی  اثر را  به شرح زیر فهرست کرده است:

  1. رعایت کمال ایجاز و پرهیز از اطناب در سخن
  2. رعایت امانت در نقل اقوال و آراء و پرهیز از هر گونه تعصب
  3. اتکاء بر روش صحیح تحقیق علمی
  4. اتکاء بر منابع موثق و دست اول فارسی و عربی
  5. ارجاع به منابع و مآخذ غربی و نقل نظایر و مشترکات آنها
  6. مراجعه به شروح دیگر مثنوی(فارسی،عربی،انگلیسی)
  7. اتکاء بر آثار مولانا جلال الدین خصوصا مثنوی برای توضیح مشکلات
  8. بیان وقایع تاریخی،مآخذ قصص،امثال و حکم،ضرب المثل ها،اقوال و اعلام
  9. بیان شواهد قرآنی،آیات،احادیث،اخبار و روایات
  10. توضیح نکات ضروری لغوی و دستوری
  11. توضیح تعبیرات،تاویلات و استعارات دشوار
  12. شرح دقایق عرفانی،فلسفی و فقهی
  13. تجدید نظر در ترجمه انگلیسی برخی از ابیات مثنوی
  14. تجدید نظر در تصحیح چندین بیت مثنوی و نقل انتخاب مستدل و جدید آن ها
  15. نقل نسخه بدل هایی که به هر علت در متن مثنوی مصحح انتقادی وی نیامده است.
  16. تصحیح بعضی نظرات شارحان دیگر که برای نوشتن شرح خود به آنها مراجعه کرده است.

از بسیارمعدود منابعی که اندیشه ها و شرح و تفسیرهای نیکلسون را مورد انتقاد قرار داده اند،می توان ازحسینی طباطبایی(1375)نام برد که شروح نیکلسون را متاثر از احوال و آثار"عرفای مسیحی" دانسته است:

نیکلسون دربحث از معارف اسلامی چون با فرهنگ ما از درون(همچون یک عالم مسلمان) آشنا نشده بلکه از بیرون بدان نگریسته است،از درک بسیاری از جوانب این فرهنگ ناتوان مانده و به خطاهایی درافتاده است(ص. 55).

حال،بی مناسبت نمی دانم در ذکر فضایل این بزرگمرد خادم زبان و ادب فارسی، به تعبیری از یکی از شاگردان نامدار نیکلسون، به نام آربری، اشاره کنم که استاد خود را "درویش"(Dervish)خوانده،ویک مقاله مفصل را با همین عنوان به بازگویی و تحلیل جایگاه رفیع وی در تاریخ ادبیات فارسی اختصاص داده است(Arberry,1960,pp.197-232)

پایان بخش این وجیزه را نیز قصیده ای از استاد بدیع الزمان فروزانفر(صص. 236-237) قرار می دهم که در نشست مجلس یادبود درگذشت رینولد نیکلسون در سال 1324 خورشیدی در تهران، با یادآوری حداقل 35 کتاب یک جلدی تا 8 جلدی نیکلسون و حداقل  45  مقاله وی، در وصف و منقبت آن استاد وارسته و درویش مسلک و عارف مشرب چنین سروده است:

راد نیکلسن! ای که بر فضلا 

خویشتن را تو پیشوا کردی

ای هنرگستری که ایران را   

خدمت اندر خور و سزا کردی

ای فدایی وشی که در ره علم  

زندگانی خود فدا کردی

روشنایی دیده تو بکاست    

تا سخن روشنی فزا کردی

قرب پنجاه سال بردی رنج    

وین همه از برای ما کردی

بس که گفتی ثنای ما بر ما        

خویش را در خور ثنا کردی

زهره وار از صریر خامه خویش            

گوش گیتی پر از نوا کردی

نورپاش آمدت روان چو لمع 

صبح وار آفتاب زا کردی

زان سنابرق کت سنایی داد 

عالم تیره پر سنا کردی

شیخ عطارت آفرین ها راند   

تازه چون ذکر اولیا کردی

راز صوفی به دفتر آوردی

ورق از خامه مشک سا کردی

رمز احوال رهروان طریق   

به عبارات خوش ادا کردی

وصف رندان پارسی گفتی      

مدح مردان پارسا کردی

سر عرفان که راز بود زخلق           

فاش گفتی و برملاکردی

جان غربی بد از تصوف دور       

 تو بدین رازش آشنا کردی

سره کردی که اندر آن بازار   

سکه معرفت روا کردی

پرتو از شمس دین گرفتی و زان  

غرب را مشرق ضیا کردی

و ز فروغ کلام مولانا               

روشن این قیرگون فضا کردی

روی برتافتی ز صحبت خلق      

خدمت علم بی ریا کردی

به جد استادی و روان شریف        

از هر آلایشی جدا کردی

جام صافی عشق نوشیدی

دل و جان معدن صفا کردی

درکشیدی شراب شورانگیز               

  لاجرم شورها به پا کردی

پیش خورشید شرق یعنی عشق          

نیست وش رقص چون هبا کردی

بر سماع شکر ترانه غیب    

همچو گل پیرهن قبا کردی

زان کشش کانسری است مایه او    

گرم گشتی و ذوق ها کردی

آتش افروختی و غیرت عشق     

هرچه غیر است آن فنا کردی

غیرحق هرچه رو نمود جدا          

سرش از تن به تیغ لاکردی

مثنوی را بدان بیان لطیف    

نغز شرحی گره گشاکردی

هرگره کش به لفظ و معنا بود    

به سر انگشت فکر واکردی

طبع و تصحیح و شرح آن نامه

هرچه کردی همه بجا کردی

همه کار تو راست و بود درست

 نتوان گفت کاین چرا کردی

شرقیان وامدار او بودند        

تو مرا آن وام را ادا کردی

چون جهان فنات داشت به رنج    

 جای در مامن بقا کردی

زاین فرودین سرای رنگ آمیز       

رای آن بی نشان سرا کردی

مرغ عرشی نهاد را زقفس         

   بال بگشادی و رها کردی

دوستداران و مهربانان را           

  دور از آن طلعت و لقا کردی

جمع فرهنگیان دانا را      

قامت از بار غم دوتا کردی

ای بسا جان که بعد مردن خویش     

رنجه از محنت و عنا کردی

ای بسا دل که سوختی به فراق       

غرقه در قلزم بلا کردی

من به ظاهر ندیده روی تو را           

روی در پرده خفا کردی

دل من پویه وصال تو داشت  

چون به هجرانش مبتلا کردی؟

جان منت آشنای دیرین بود       

   از چه بر آشنا جفا کردی؟

هیچ بیگانه این جفا نکند             

 که تو با یار آشنا کردی

هم خدایت جزای خیر دهاد   

کاین زمان روی در خدا کردی 

   

* منابع:

آشتیانی،جلال الدین(1374)(پیشگفتار).شرح مثنوی معنوی مولوی(دفتر اول)(مترجم حسن لاهوتی). صص. 96-97. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

افشار،ایرج( 1379 ). تازه ها و پاره های ایران شناسی. مجله فرهنگی و هنری بخارا،ش. 13 و 14(مرداد-آبان)،صص. 30-45.

امامی،کریم(1381). کارگاه ترجمه(20): نیم نگاهی به ترجمه شعر. فصلنامه مترجم. س. 11،ش. 37،پاییز و زمستان،صص. 42-50.

امامی،نصرالله(1377). مبانی و روش های نقد ادبی. تهران:انتشارات جامی.

پورجوادی،نصرالله(1399). بهترین و منقح ترین تصحیح مثنوی. ماهنامه بخارا،ش. 141(بهمن و اسفند 1399). ص. 245.

تقی زاده،حسن(به کوشش جمعی از دانشمندان) (1362).هزاره فردوسی(شامل سخنرانی های جمعی از فضلای ایران و مستشرقین دنیا در کنگره هزاره فردوسی). تهران: دنیای کتاب.

حسینی طباطبایی،مصطفی(1375). نقد آثار خاورشناسان(شامل زندگینامه علمی و نقدآثاربیست تن از خاورشناسان نامدار). تهران: انتشارات چاپخش.

خان جان،علیرضا(1386). ترجمه شعر: از متن تا فرامتن.فصلنامه مطالعات ترجمه. س. 5،ش. 17،بهار،صص. 27-46.

خزاعی فر،علی(1383). روش عالمانه و روش شاعرانه در ترجمه شعر. فصلنامه مترجم. س. 13، ش. 39،پاییز و زمستان،صص. 73-76.

 خزاعی فر،علی(1370).  ترجمه شعر. فصلنامه مترجم. س. 1، ش. 3 ،پاییز ،صص. 57-64.

زرین کوب،عبدالحسین( 1351 ). یادداشت ها و اندیشه ها(به کوشش عنایت الله مجیدی). تهران: انتشارات امیرکبیر.

فروزانفر،بدیع الزمان(1347). شرح مثنوی شریف. تهران: انتشارات علمی.

فروزانفر،بدیع الزمان(1351)(به کوشش عنایت الله مجیدی). مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیع الزمان فروزانفر. تهران:کتابفروشی دهخدا.

قزوینی،محمد(گردآورنده عبدالکریم جربزه دار) (1353).مقالات علامه ی قزوینی.تهران: انتشارات اساطیر.

شریفی،شهلا(1375).ترجمه،استعمار و شعر.فصلنامه مترجم. س. 6،شش. 21-22،بهار و تابستان،صص. 55-60.

شفیعی کدکنی،محمدرضا(مترجم)(1392)(یادداشت مترجم).تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا.(رینولد  ا.  نیکلسون). تهران: انتشارات سخن.

شفیعی کدکنی،محمدرضا(به کوشش) (1386). الهی نامه عطار نیشابوری. تهران: انتشارات سخن.

شفیعی کدکنی،محمدرضا(به کوشش)(1389).اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید(در دوجلد). تهران: انتشارات آگاه.

صورتگر،لطفعلی(1325). در تکریم مرحوم پروفسور نیکلسن. نامه فرهنگستان. ش.  اول،دوره چهارم،اردیبهشت،صص. 27-35.

لاهوتی،حسن(مترجم)(1381). سخن مترجم.جان جان؛ منتخباتی از دیوان شمس،همراه با ترجمه انگلیسی و توضیحات(رینولد الین نیکلسون)، صص. 7-12. تهران: نشرنامک.

لطفی پور ساعدی،کاظم(1379). پاره ای از ویژگی های متون شعری و مسائل ترجمه. مجموعه مقالات نخستین همایش ترجمه ادبی در ایران(به اهتمام دکتر علی خزاعی فر). صص. 231-238. مشهد:موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.

لوئیس،فرانکلین دین(1390)(مترجم حسن لاهوتی)(چاپ چهارم). مولانا: دیروزتا امروز،شرق تا غرب. تهران: نشرنامک.

مایل هروی،نجیب(1380).تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی. تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

مشیری،مهشید(1379). آیا شعر ترجمه ناپذیر است؟. مجموعه مقالات نخستین همایش ترجمه ادبی در ایران(به اهتمام دکتر علی خزاعی فر). صص. 251- 258. مشهد:موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.

مینوی،مجتبی(1351 ). نقد حال . تهران: انتشارات خوارزمی.

نفیسی،سعید(1325). رساله فریدون بن احمد سپهسالار در احوال جلال الدین مولوی. تهران: کتابخانه چاپخانه اقبال.

نیکلسون،رینولد الین(1374). مقدمه مولف. شرح مثنوی معنوی مولوی(دفتر اول)(مترجم حسن لاهوتی). صص. 1-7. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

هاشمی،سیدمحمدرضا(1373). ملاحظاتی درباره نقد ترجمه شعر. فصلنامه مترجم، س.3،ش. 16،زمستان،صص. 86-93.

Arberry, Arthur J.(1960). Oriental Essays: Portraits of Seven Scholars. London: George Allen & Unwin Ltd.

De Bruijin, J. T. P.(2023).  Bibliographies and Catalogues, i. in the West. Encyclopaedia Irannica Online.   https://www.iranicaonline.org/articles/bibliographies-i. Retrieved September 25, 2023.                                                

*استادیار آموزش زبان انگلیسی/دانشگاه شهید چمران اهواز

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید