امروز:
شنبه - 15 ارديبهشت - 1403
ساعت :

شعر الزاما حرکتی انفعالی یا واکنشی نیست

 یکی از مجموعه داستان‌های حسین مقدس «روایت‌های لوچ» نام دارد که نویسنده با زبانی ساده، اتفاقات و حوادثی را که در زندگی برخی شخصیت‌ها رخ داده است، به شیوه‌های سوررئال به تصویر می‌کشد.

 

 این اثر ۲۲ داستان کوتاه را دربرمی‌گیرد. برخی داستان‌های این مجموعه عبارتند از: آبی و خاکستر، پروانه، تا صبح بخوابیم، تپه‌های قلعه برزو خان، چرخ و مسافر، چند برگ سبز از یک تقویم زمستانی، خانه باد و... .

 شخصیت‌های داستانی در مجموعه «روایت‌های لوچ» برخی ساده و قابل درک و برخی پیچیدگی‌هایی خاص دارند.

 

ویژگی این مجموعه داستان آن است که نویسنده به نقش مادران، دختران، معلمان و دانشجویان زن و... در جامعه معاصر می‌پردازد.

مقدس با توصیف‌هایی که از جامعه و زندگی قهرمانان داستان می‌کند هویت و جایگاه زنان دهه ۹۰ را به نسل‌های جست‌وجوگر بعد از آن باز نموده مشکلات، ناتوانی‌ها، سطح اقتصاد و میزان آزادی زنان و نیز تغییر و تحول روحی آنان را شرح می‌دهد.

 

این مجموعه داستان را انتشارات بامداد نو روانه بازار نشر کرده و در ادامه درنگ کوتاه منصور مرید، شاعر و منتقد ادبی، را که در اختیار ایسنا گذاشته بر این کتاب می‌خوانیم:

 

«روایت‌های لوچ» حسین مقدس را باید آرام‌آرام چشید، مزه‌مزه کرد، سپس در اعماق جانت که نشست درباره‌اش فکر کنی؛به فرم داستان، زبان داستان، سوژه‌ای که انتخاب کرده و حرفی که می‌زند.

مقدس داستان را می‌شناسد، ساختار را می‌شناسد و بازی‌های پست مدرن را هم. اما نمی‌خواهد هیچ یک را به رخ خواننده بکشد.

 

دغدغه‌های مقدس پیش و بیش از اینهاست.

در دو مجموعه داستان منتشر شده‌اش نشان داده که حرف‌هایی دیگربرای گفتن دارد.

اضطرابی هستی‌شناسیک که انسان مدرن در موقعیتی لغزنده باید با همه درد و رنج بپذیرد.

موقعیتی بی‌ثبات، ناپایدار، پرتنش، ایستاده بر لبه مغاکی ناگزیر.

 

درنگ کوتاه منصور مرید بر «روایت‌های لوچ» حسین مقدس

 

«شب‌های کوفتی» از مجموعه «روایت‌های لوچ» روایتی این گونه است. نویسنده، راوی و شخصیت‌ها همگی در فضایی سیال به سر می‌برند.

هیچ قطعیتی در کار نیست. همه چیز می‌تواند در چرخشی دیگر وارونه شود.

این عدم قطعیت راهی برای فرار از حقایقی نیست که به دنبالش توجیه و پذیرش «وضع موجود« باشد.

دعوت از خواننده برای دیدن وجوه متکثر حقیقت و عدم صدور حکم قطعی است.

 

شخصیت‌های داستان‌های مقدس می‌تواند هر یک از خوانندگان باشد که در موقعیتی مشابه درگیر می‌شوند.

قضاوت در چنین شرایطی به سختی دشوار می‌شود.

مقدس گویی چشم سومی دارد که خواننده را دعوت به دیدن با آن می‌کند.

شاید از آن دریچه بهتر بتوان دید، شناخت و فهمید؛ از رازهای سر به مُهر نامکشوف.

 

«روایت‌های لوچ» بیش از هر چیز لوچ بودن روایت را به چالش می‌کشد.

آیا در هر روایتی نمی‌توان گونه‌ای از لوچ بودن را کشف کرد؟

گونه‌ای از حقایق کج و معوج که راوی در ساخت و پرداخت آن نقش مستقیم دارد، به تعداد روایت‌ها، راویان هم هستند.

هر روایتی می‌تواند نوعی از لوچی را در خود داشته باشد. تنها یک پرسش می‌ماند؛ حقیقت چیست؟

پرسشی به ظاهر ساده، به غایت بغرنج.

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید