نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
(۱)
میان تو و ملای مسجد رو به روی مان
شباهتهایی هست:
هر دوی شما حال خودتان را فراموش کردهاید
تنها مرا به تنها ماندن تهدید کرده و
بحث خوب بودن دیگران را پیش من میکنید!
(۲)
وقتی تو را از دست دادم، تازه فهمیدم
مردم برای پیادهروی به کلات هولیر نمیروند
بلکه هر کدام به سوی کوی معشوقهی خود ایستاده و
چنان سرباز پیری در میانهی میدان، شکستهای خود را مینگرند!
(۳)
از اول تا آخر که با تو بمانم
فقط آه و افسوس برایم میماند!
(۴)
آن درختی
که امروز برای تختهسیاه به کار رفته است
ریشهاش بر میگردد به آن درخت
که از آن دار اعدام قاضی محمد درست شده بود.
(۵)
اتفاقی نگران کنندهست
زمانی در میانهی راه، کسی تنها مانده باشد و
تو به پند و اندرزش مشغولی!
(۶)
زخم است، زندگانیام!
روا نبود که بیایی و
نقش نمک را بازی کنی.
(۷)
مادرم
تا زمانی که مرد، فکر میکرد شوخیست
در این زندگی تلخ
چرا باید به مرض قند مبتلا بشود!
(۸)
هر بار که خوب دفن میکنند
در قبری عزیزمان را
در چالهای رویاهای مان
در شکافی یادگاریهای مان را
از لجبازی نیست که میگویم، زندگی اینجا شور است!
در آن قبر و چاله و شکاف
زندگی در این سرزمین، زندگانی در نمکدان است...!
(۹)
برای آن که دوری تو
در خاطرم جایی پیدا نکند
به اجبار هرچه سرود و آواز در خاطرم بود، پاک کردم!
الان در گردش با دوستانم
سر تکان میدهم (به نشانهی پاسخ منفی)
و سهیم نمیشوم در آواز خواندن شان
فقط کوتاه و آهسته میگویم:
اماااان... اماااان...
(۱۰)
همیشگیست قدردانی و سپاس ما
به تعداد کلمات به کار رفته در آوازهای مان
چون که انسان در عشق و دوست داشتن
هرگز توانایی عقب کشیدن در وقت موعود را ندارد.
*****
گفتنی است: "طلعت طاهر" شاعر، نویسنده و مترجم معاصر کورد، در ۱۸ ژانویهی ۱۹۷۱ میلادی در شهر مخمور استان اربیل اقلیم کوردستان عراق دیده به جهان گشود.
او تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد و اکنون عضو هیات تحریریه چندین مجله و نشریه ادبیست.
از جمله: عضو فعال اتحادیهی نویسندگان کورد است و قائممقام پایگاه ادبی و هنری گلاویژ.
برگردان: زانا کوردستانی
ارسال نظر به عنوان مهمان