امروز:
جمعه - 24 اسفند - 1403
ساعت :

 در بازیِ حکم دل من آاااس تو هستی 

 نراد من و نقش خوش تااااس تو هستی

 من تاب و تب گندم در رقص بلوغ ام

 بر عادت چیده شدنم داس تو هستی

 کفر است بگویم که مرا‌ در عطش آاااب

 لب تشنگیِ حضرت عبااااس تو هستی

 دیری ست ترک خورده دلم از نفس درد

 بر شیشه ی این آینه الماس تو هستی

 اندوه مرا شعر به تصویر کشیده ست

 رخساره ای از دردم و ‌عکاس تو ‌هستی

 من شاعرم و جنس من از تردیِ شعر ست

 چون سنگ تهی از تب احساس تو هستی

 در سنجش دردم چه نیازی به ترازو ست

 معیارتو و سنجش مقیاس تو هستی

 تلخ ست که از گندم و از سیب بگویم

 در مذهب آتشکده ریواس تو هستی  

 ای دل که به رویای تو پاییز گذر کرد

 کوتاه تر از آاااه گل یاس تو هستی

 * هرمز فرهادی بابادی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید