امروز:
چهارشنبه - 13 تير - 1403
ساعت :

 

با چشم های خالی و پاهای بی سرم

می ترسم از مقابل آیینه بگذرم

گاهی همین شهود سبب می شوند

که من پی می برم به نیمه ی مفقود دیگرم

 

هر واژه ای دارای وقار خاصی است؛ در عین این که تابعی از دیگر واژه هایی است که با موضوع شعر روابط تنگاتنگی دارند و هویت شاعر را نیز مشخص می کند.

مهم این است که ذهن یا مکانیسم خیال مناسبت ها را بشناسد و هر واژه ای را در جای معین خود بنشاند.

به طور کلی شعر القا درونی تخیل شاعر است و ابراز آن بستگی به دریافت فهم شاعر از موضوع دارد.

در سروده دکتر علی عبدی دو رسانه آشکار و پنهان وجود دارد که همین متفاوت بودن به غزل معنا و عمق  بخشیده است

الف :

رسانه آشکار یا معنای ظاهری ابیات

ب:

رسانه پنهان یا استعاره ایهامی شعر

نخست به رسانه آشکار ابیات می پردازم

آیینه نه تنها نماد پاکی و روشنایی است که نماد ذات ظاهری آدمی است. به تصور ساده تر باز تاب زشتی و زیبایی است؛ اما باید به خاطر داشته باشیم که :

 

     "آیینه اگر نقش تو بنمود راست/خود شکن آیینه شکستن خطاست"

آنچه در درون ذات ریشه می گیرد تجلی آن در آیینه نگاه آدمی قابل رویت است.

"با چشم های خالی خیره شدن به پاهای بی سر" تضادی است که آدمی را به برهوت حیرت می کشاند و او را ترغیب می کند به جست و جوی نیمه پنهان خودش.

ابیات آغازین غزل مخاطب را به ملکوت آفرینش رهنمون می شود در جایی که پرتو حسن از تجلی دم می زند و عشق پیدا می شود و آتش به عالم می زند.

در گستره ی ادبی جهان نیمه ی گم شده دارای بار معنایی وافر است. گاهی می شود نیمه ی گم شده را در ذات خویش یافت و گاهی هم ایجاب می کند که فانوس به دست در ظهرگاه روز به جست و جویش برآمد.

در مذاهب دینی هابیل نیمه ی خوبی و قابیل نیمه ی بدی است و تمامی از نسل قابیل یعنی نیمه ی بدی هستیم و پیوسته در طلب نیمه ی خوبی سرگردان هستیم.

لابد دوباره خانم لیلای  سنتی

با ظاهری جدید می آید برابرم

باور نمی کنم که همین بال های خیس

 باعث شود تا که بفهمم کبوترم

   بعد از هزار قرن از سقوط عشق

    شب را بدون زخم به پایان نمی برم

‌سیمرغ عشق می شود ِآیا بجای قاف

بر پشت بام وصل جنون سربرآورم؟

 

هر شاعری در تخیل خود یک پریزاد شعری همزاد دارد که این خاتون:

هر لحظه به رنگی بت عیار در آید؛ آنچنان که شاخ نبات حافظ آیدای شاملو؛ پری کوچک غمگین فروغ و...

از طرفی کبوتر نماد خبر است؛ قاصدکی است که آدمی خبر می آورد.

مگر همین کبوتر نبود که نوح نبی را به خشکی رهنمون شد و نسل در حال انقراض آدمی را به کوهای آرارات کشاند.

از طرفی عشق که برای نخستین بار در تجلی آفرینش پدیدار شد منشوری بود روشن و زلال اما در رقص سیب سرخ به هبوط رس

ب:

رسانه ی پنهان‌ یا استعاره ی ایهامی در شعر

در شعر رسانه های پنهانی وجود دارند که هر کدام به نوعی حضور خود را اعلام می دارند و دریافت همین حضور ها است که شعر عاقبت به خیر می شود و حفره های اسفنج شعر ترمیم می شود.

حالا پرسش این است: چه گونه می شود این رسانه ی پنهان را شناخت؟

من شاعر این رسانه را نمی شناسم اما او من شاعر را می شناسد و گستاخانه مرا به نام کوچک صدا می زند.

این رسانه ها جمعیت پریشانی هستند که حکومت جنون را در شاعر پی می ریزند.

وقتی از نیم رخ به این جنون می نگریم هر چیزی همان است که باید باشد؛ نیمی از حکومت جنون در محاق کامل است. حتی ظهور تصویر در خیال هم دارای نیم رخی در سایه روشن است؛ اما چرخ که می خوریم سرگیجه می گیریم و تمام رخ می شویم و به بدر کامل که می رسیم شکل اشیا را مزدوج‌ می بینیم و در همین دوگانه دیدن ها است که لایه های درونی شعر راهی به بیرون پیدا می کنند و جنون شعری شکل می گیرد و شاعر که چراغ به دست در گرمگاه روز به دنبال نیمه ی مفقودی خود می گردد در می یابد که:

   سیب را مادرم اگر نمی دزدید/ رنگ چشمم  هنوز آبی بود

برای دکتر "علی عبدی" آرزوی سلامتی دارم.

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید