امروز:
شنبه - 15 ارديبهشت - 1403
ساعت :

گرایش های فرمی در غزل "حبیب پیام" از غزل سرایان خوزستانی، نسبت به آن دسته که بنده نسبت به شعرشان آشنایی دارم- افزون تر است.

غزل "پیام" حتی اگر به جنبه های ریختاری نوین یا در نوع به کارگیری شگردها در تکوین فرم بیرونی ناکام یا بی توجه به نظر می آید در بافت درونی شعر و به شکل هوشمندانه ای از ظرفیت های بسیار توانمندی بهره می گیرد که تنازع دلنشین آن ها با ذهن مخاطب در نهایت به تعامل عمیق تر خواننده با ساخت های درونی شعر منجر می شود.

در این میان البته نفش محوری بر عهده ی درون مایه و فضای شعری آثار اوست. محتوای پیش گفته با استفاده از عناصر آشکار و پنهان، نظام ارتباطی بیشترین غزل های وی را در وحدتی اندام وار سامان می دهد. برای اثبات این امر توجه به چند نمایه بایسته به نظر می رسد:

*الف- وقایع نگاری: نوع نگاه پیام به تاریخ یکی از بارزترین ویژگی سروده های او در مجموعه شعر" باتمام وجود شب شده ام" است. این درون مایه که در اغلب غزل ها تکرار می شود با نوعی نگارش منفی از جانب شاعر به تاریخ و رونمای شاعرانه از صفحات سیاه آن همراه است.

نقد تاریخ در سروده های پیام به استفاده ی صرف از نمادهای تاریخی منحصر نمی شود. نگاهی گذرا به این آثار توسعه دایره حضور این مظاهر را در حوزه های تصویری ساختاری و در نهایت فرمی بر مخاطب آشکار می کند. شکل گیری فضای انتزاعی شعر او بدون شک مرهون همین کار کرد است. برای روشن تر شدن مطلب درنگی کوتاه در یکی از تشبیهات غیر بلیغ و مرسل وی خالی از لطف به نظر نمی رسد:

 

شب است و بزم وطن چون کریم شیره ای است

شده است پادشاه قجر پهلوان معرکه گیر

همان گونه که مشاهده می شود به رغم حضور دوعنصر حسی ( وطنکریم شیره ای) به عنوان دو رکن اصلی تشبیه (مشبه و مشبه به) غیرمتجانس بودن آن ها و غیرمتعارف شدن وجه شبه تقارب این تشبیه را به محدوده تشبیهات انتزاعی سبب می شود.

 نکته ی قابل توجه دیگر در این نمونه ی ساده بیان تلمیحی تصویر یاد شده است که با ارجاعات تاریخی خویش عمق بخشیدن به تشبیه و در فرجام کار تامل افزون تر خواننده را باعث می شود. جزمیت لحن سراینده در این بیت عنصر هوشمندانه ی دیگری است که موافقان و مخالفان این باور وی را در تحلیل مفهومی بیت به توقف بیشتری وا می دارد.

وقایع نگاری شاعر در این سروده ها به شکل برجسته به نقدگذشته ی نه چندان دور این سرزمین- ازقاجار به این سوی- محدود می شود؛ حال آن که اسطوره های مذهبی و عناصرتاریخی پیشتر با نگاهی نه خلاف انتظار و عمدتا با اشارات و روایت صرف شاعرصورت می پذیرد.

موضوع درخور توجه دیگر در این باره انتخاب زاویه دید اول شخص برای بازگویی و واکاوی هنری این رویدادها است. حتی در سروده هایی که شاعر از ضمیر اول شخص مفرد(من- م) بهره نمی گیرد نوعی ازتکلم و مخاطبه ی وی به دوم شخص رویت می شود که می تواند به صورتی واضح گونه ای از تاکید بر روایت اول شخص قلمداد شود. شگرد یاد شده سراینده را در وقایع نگاری خویش عنصری حاضر و جزیی قابل توجه اما تفکیک ناپذیر از رخدادهای مورد انتقاد فوق نشان می دهد و بدین گونه به تعاطی عاطفی افزون تری ازجانب مخاطب منتهی می شود.

 

*ب-دیالکتیک جنسیت:

یکی دیگر از رابط های مهم و انسجام بخش این سروده ها جدال حاصل از تضاد جنسیت هاست. تاکید بر عنصر جنسیت در بیشتر شعرهای مجموعه "باتمام وجود شب شده ام" به چشم می خورد. تقابل تعارض این دو عنصرگاه با جزیی نگری شاعر و بهره گیری از مظاهر زندگی شخصی خود همراه است.

در این برش کوتاه شاعر کار نسبتا آسان تری برای تقویت و حفظ محورعمودی شعر پیش روی خود می بیند. اما عناصر ماخوذ از فضای یاد شده نیاز و اشتیاق او را به عوامل انسجام بخش مخفی و عمیق تر کاهش می دهد. اگرچه قاعدتا در سروده هایی که درون مایه آن ها محصول بارز استفاده از مظاهر زندگی شخصی است؛ عینیت فضا نتیجه ی منطقی و مورد انتظار مخاطب به شمار می رود.

سراینده به ویژه در پایان بندی با تکیه بر برخی تصاویر به انتزاعی شدن فضای این سروده ها یاری می رساند:

 

"یک میز باد و صندلی و عینک زنم

فرقی نداشت بودن من یا نبودنم

همچون درخت پیر حیاطم که می شود

بال پرندگان قفس شال گردنم

از روی بند کهنه ی شب جمع می کند

ارواح خیس مانده ی همسایه را زنم

من روبه روی آینه ها ایستاده ام

 با زخم های گنگ خودم حرف می زنم

باران و باد و شانه ی گیلاس های خیس

باران و اتفاق دل انگیز مردنم

جسمی که گم شده است در آن سوی جاده کیست

روحی که کشف شد به تلاش شما منم

من مانده ام و روح زنانی که چیده اند

از شام سرد فاجعه نارنج از تنم"

جدا از غزل فوق جدال مرد و زن با بسامد بالایی در این مجموعه تکرار می شود؛ اگرچه این امر ممکن است به نوعی بیانگر تلاش شاعر برای القای بار اجتماعی به شعرخویش به نظر برسد اما تعریف انحصاری "زن" به جنسیت در همگی این سروده ها به عقیده ی حقیرتداوم وقایع نگاری این سرزمین و از دیدگاه "تاریخ مذکر"جلوه می کند و قرینه ی موید آن که در کنار تصویر ارایه شده از زن در این مجموعه "مرد"به عنوان عنصر سازنده و پیش برنده ی تاریخ مذکر در این سروده ها همواره ناکام و منحنی در برابرجامعه و وقایع ترسیم می شود:

میان کوچه چه می کرد؟عابران گفتند

که خاک کرد خودش را به دست خود آن مرد

چه قدر مرد به رویای خویش بد می کرد

چه قدر زن به تبسم به خود ستم می کرد

 

*پ-طنز و نقیضه پردازی:

اگرچه طنز یکی از مولفه های سروده های فرا مدرن تلقی می شود اما پیش زمینه ی به کار گیری طنز به دوره های بسیار دور مربوط می شود. درغزل دهه ی اخیر نیز حضور طنز پررنگ تر از گذشته به چشم  می خورد. و غزل پیام از این قاعده مستثنی نیست.

در این سروده ها نگاه طنز آلود به وقایع و اشخاص تابعی دیگر از نگاه سراینده به تاریخ است.

نقیضه پردازی و آمیختن عناصرنامتجانس زمانی از اسباب و عوامل مهم شکل گیری طنز در این سروده هاست. نکته قابل تامل در این زمینه حضور نه چندان کم شمار فلاسفه ی غرب است. اگرچه استفاده از این نام ها پروژه ی نوسازی زبانی شاعر را تسریع می بخشد و در تکوین ساختاری سروده ها کم تاثیر تلقی نمی شود  اما به نظر نگارنده نقش محوری آنان درشکل گیری غرب عصرجدید در قالب انسان محور خردگرا و به عنوان حاضری در تمامی متغیرات تاریخی و جغرافیایی عالم جهان سوم در این اشعار هدف قرار می گیرد.

هوا پر از پر و پوتین و شبنما شده است

و گشت کوچه سه بعدی نگاه مان می کرد

به یادگارگرفتیم عکس درباران

من و دکارت هگل با جناب جالینوس

ابوسعید ابوالخیر با تو در مترو

من و اهالی بسطام مرده در اتوبوس

تاریخ را فدای سکوتی عجیب کرد

مردی که باسبیل هگل تار می زند

آیا تمام پنجره ها پاک مانده اند

وقتی که شب معلم اخلاق می شود

و بدین گونه موضوع محوری این سروده ها یعنی تاریخ وقایع در نظامی دایره وار در سراسر این کتاب تکرار می شود.

*محمد بقالان

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید