نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
یک فیلمساز و کارشناس سینما گفت: برای اشاعه آموزههای اخلاقی و فرهنگی و تربیتی در سینما باید سراغ ژانرهای مختلف رفت و این فقدانی است که امروز "چشم اسفندیار" سینمای ایران محسوب میشود.
سینمای ایران با این شعار بعد از انقلاب اسلامی کار خود را شروع کرد که به واسطه سینما مروج دین و اخلاق در آثار سینمایی باشد. این اتفاق در دهه نخست و دوم تا حدودی رخ داد بهنحویکه ژانرهای گوناگون به موضوعات ارزشی نگاهی ویژه داشتند اما با گذشت زمان باز هم همان راه فیلمفارسی پیش گرفته شد و جز معدود آثاری که به صورت استثنا تولید میشوند فقط گیشه را مدنظر دارند.
به گزارش حبیب خبر، درباره وضعیت فعلی سینما و خالی بودن آثار نمایشی از آموزههای اخلاقی، خبرگزاری بینالمللی قرآن با "محمد دیندار" فیلمساز و کارشناس سینما گفتوگویی انجام داده که در ادامه با آن همراه میشویم.
* اگر بخواهیم واقعبینانه قضاوت کنیم بیشتر تولیداتی که این روزها روی پرده سینماها دیده میشوند، آثاری نیستند که از آنها بتوان انتظار اشاعه اخلاقیات را داشت. درباره این موضوع صحبت می کنید؟
البته به عنوان مقدمه در پاسخ به سوال شما همین ابتدا بگویم گرچه ممکن است در آثار فعلی، اشاعه اخلاقیات به قول شما کمتر وجود داشته باشد اما خوش بختانه اشاعه موارد غیراخلاقی و صحنهها و دیالوگهای سخیف نیز به شدت کاسته شده که جای امیدواری دارد.
اما بهتر است از زاویه کلانتر و دیگری به این موضوع نگاه کنیم. شاید بهتر باشد که بگوییم بیشتر فیلمهای روی پرده چند وقت اخیر، متعلق به یک ژانر هستند و آن هم ژانر فیلمهای کمدی است. طبیعتاً وقتی سبد سینمایی کشور از دیگرگونهها مانند فیلمهای اجتماعی، ملودرام، پلیسی، کودک و نوجوان و... خالی باشد این باعث میشود که خیلی از مضامین اخلاقی و مذهبی و اجتماعی که باید در گونههای دیگر نمود و ظهور پیدا کنند، به پرده سینماها راهی پیدا نکنند.
پس باید گفت: یکی از اصلیترین مشکلات سینمای امروز ایران نبود تنوع ژانر است که متاسفانه از آن غفلت شده است. البته در ژانر کمدی هم اشاعه اخلاقیات میتواند رخ دهد. خیلی از آثار شاخص کمدی در جهان و ازجمله ایران به شکلی هنرمندانه در لایههای زیرین خود به اشاعه نکات اخلاقی پرداختهاند، اما قطعا برای گسترش مفاهیم فرهنگی و اخلاقی در ابعاد مختلف و برای سنین و اقشار مختلف، باید سراغ ژانرهای دیگر هم رفت، آن هم به شکلی دراماتیک و جذاب نه اینکه فکر کنیم در سینما میشود با شعار و موعظه دست به رواج اخلاق زد.
بههرحال همانطور که شما نمیتوانید همه ویتامین بدن خود را با یک میوه تامین کنید و برای این منظور باید از میوههای مختلف استفاده کنید در سینما هم برای اشاعه آموزههای اخلاقی و فرهنگی و تربیتی باید سراغ ژانرهای مختلف رفت و این مشکلی است که امروز چشم اسفندیار سینمای ایران محسوب میشود.
* به نظر شما راهحل این مشکل بزرگ چیست؟
باید نخست این اراده و اعتقاد در مدیران سینمایی به وجود آید که سینمای زنده و پویا، سینمایی است که تنوع ژانر داشته باشد. تنوع ژانر یعنی تنوع اندیشه، نگاه، ذائقه و عقیده؛ اگر مدیران سینمایی قائل به این نوع اندیشه و نگاه و عقیده باشند، قطعاً راهحل آن چندان دشوار نیست.
اما اگر مدیران سینمایی خدای ناکرده پیش خود فکر کنند یا تصمیم گرفته باشند، سری که درد نمیکند چرا باید دستمال بست و فکر کنند که وفور فیلمهای کمدی بهتر از این است که مثلاً فیلمهای اجتماعی و نقادانهای هم تولید شود که مخالفان و موافقانی داشته باشد و کار به مجادلههای سیاسی، رسانهای و اجتماعی کشیده شود؛ آنوقت همین میشود که الان وجود دارد.
اما اگر تشکیلات سینمایی کشور که مشاوران و شوراهای زیادی هم دارد، قایل به تنوع فکری و موضوعی در سینما باشد، میتواند سریع راهحل لازم را پیدا کند.
* راه حل شما چیست؟
یک راهحل کلیدی، مهندسی فرهنگی در عرصه سینماست. از آنجاکه تولید سینمای ایران عمدتاً در اختیار بخش دولتی به معنای عام آن است، این مهندسی فرهنگی باید خودش را در فارابی و شورای پروانه ساخت و اداره کل نظارت و ارزشیابی نشان دهد.
بنیاد فارابی باید در سبد تولیدات خود ژانرهای مختلف را لحاظ کند، آن هم نه به شکل آثار ضعیف و برای رفع تکلیف، بلکه از جامعه سینمایی دعوت کند تا در زمینه ژانرهای مختلف سوژه و فیلمنامه ارائه داده و بعد بهترینها که قابلیت جذب مخاطب را نیز داشته باشد، مورد حمایت قرار دهد.
همچنین اداره کل نظارت و ارزشیابی برای هر ژانر سهمیه انتخاب کرده تا یک گونه سینمایی بر دیگرگونهها غلبه نکند. اینها راهحلهایی است که چندان سخت نیست.
مدیران سینمایی خودشان بهتر میدانند اکنون خوراک اصلی سینمایی مردم ما را آثار روز جهان تامین میکند. نباید فکر کرد با یکهتازی یک گونه مثل کمدی، مردم سراغ دیگرگونهها نمیروند، مردم و علاقهمندان سینما که تعدادشان هم بسیار زیاد است بخصوص نوجوانان و جوانان ما اگر این تنوع را در فیلمهای ایرانی نبینند به سراغ فیلمهای خارجی میروند که هم اکنون نیز این اتفاق افتاده است.
البته این به آن معنا نیست که فیلمهای خارجی خوب نیستند، بلکه تنوع آثار خارجی اتفاقاً باعث شده که مفاهیم اخلاقی و اجتماعی و حتی مذهبی نیز در همین آثار خارجی بهوفور یافت شود؛ اما برای گسترش فرهنگ ایرانی و برای مخاطبان سینمای ایران باید به فرهنگ خودمان رجوع کنیم و حتی آنقدر آثار خوبی بسازیم که برای مخاطبان جهان جذاب و قابل درک باشد.
زمانی ما ادعا داشتیم که میخواهیم فرهنگ خود را به جهان از طریق سینما صادر کنیم، اما سالهاست در حوزه داخل نیز نتوانستهایم تولیدات درخوری داشته باشیم.
اتفاقاً بد نیست به این نکته هم اشاره کنم. یادم میآید زمانی که آقای خزاعی دبیری جشنواره فیلم دفاع مقدس و مقاومت را بر عهده داشت با اینکه آن جشنواره تخصصی دفاع مقدس و مقاومت بود، اما دایره این موضوع را با جلسات کارشناسی مختلف که در برخی از آنها بنده هم حضور داشتم، فراختر کرده و شاهد بودیم که در آن جشنوارهها زیرشاخههای موضوعی متنوع و جذابی به جشنواره راه پیدا کرد که با استقبال فیلمسازان و مخاطبان به مواجهه شد چراکه هر ژانر زیرشاخههایی دارد که اگر به آنها نیز پرداخته شود به تنوع موضوعی و داستانی بیشتری خواهیم رسید.
* یکی از مشکل های سینمای ایران فقدان قهرمان است که بارها به آن اشاره شده، اما این مشکل هنوز حل نشده است، نظر شما در این باره چیست؟
اتفاقاً سالها پیش مستندی سینمایی به نام «قهرمان من کو» را با حضور چهرههای سینمایی و فرهنگی و سیاسی ازجمله رضا میرکریمی، منوچهر شاهسواری، اردشیرصالح پور، قاسم زارع، جبار آذین، زندهیاد مسعود بهبهانینیا، حجتالاسلام پژمانفر و ... ساختم که به همین مشکل اشاره میکرد. جا دارد تا این فیلم را تمام مدیران فرهنگی و سینمایی ببینند تا دریابند که چهرههای فرهنگی و سینمایی ما چقدر دقیق درباره مفهوم قهرمان و لزوم آن در سینما سخن میگویند. آقای میرکریمی در این مستند دقیقا و به درستی به این موضوع اشاره کرد که یکی از دلایل فقدان قهرمان در سینمای ایران، فقدان ژانرهای مختلف است و اگر تنوع ژانر و گونههای مختلف سینمایی داشته باشیم تعدد و تنوع قهرمان هم خواهیم داشت.
در سینمای دنیا انواع فیلمهای ورزشی، علمی، فانتزی، کودک و نوجوان، تاریخی و غیره وجود دارد. خب! اگر در سینمای ایران به سراغ ساخت فیلمهای سینمایی با موضوع ورزشی برویم قاعدتاً این فیلم هم قهرمان ورزشکار باید داشته باشد.
اگر سراغ فیلم علمی برویم قهرمان این فیلم، یک دانشمند یا دانشجو میتواند باشد، اگر فیلم فانتزی بسازیم، میتوانیم شخصیتهای شاهنامه را در آن بازنمایی کنیم، وقتی این نوع فیلمها ساخته نمیشوند، از قهرمان ایرانی هم خبری نیست و کماکان عمده قهرمانهای سینمایی کودکان و نوجوان ما، همان قهرمانان کمپانی «مارول» هستند.
قاسم زارع بازیگر خوب سینما و تلویزیون در مستند «قهرمان من کو» دلسوزانه از اینکه ما جشنواره کودک داریم اما سینمای کودک نداریم و آن محدود فیلمها هم در طول سال اکرانی ندارند، اظهار تأسف و تعجب میکرد.
نکتهای که باید اینجا تاکید کنم اینکه برخی مدیران در پاسخ به منتقدان میگویند ما فیلم کودک داریم و فلان فیلم این همه فروش کرده، باید در جواب شان گفت: وقتی ما میتوانیم ادعای داشتن سینمای کودک داشته باشیم که تبدیل به یک جریان مستمر باشد وگرنه از قدیم بهدرستی گفتهاند با یک گل بهار نمیشود و نمیتوان با یک یا چند فیلم ادعای داشتن سینمای کودک و نوجوان کرد.
باز در همین مستند «قهرمان من کو» منوچهر شاهسواری بهدرستی به این موضوع اشاره داشت درحالیکه حکایات سعدی مملو از داستان و پیرنگ و خرده پیرنگهای اخلاقی است که قابلیت کار سینمایی دارند، اما ما از این میراث بزرگ ادبی خود غفلت کردهایم.
متاسفانه ما حتی در کمدیهایی که میسازیم، از ادبیات فاخر طنزی که از گذشتگان برای ما مانده غافلیم و بهرهای نمیبریم و خود را معمولاً محدود به شوخیهای روزمره میکنیم.
ذکر این نکته هم ضروری است که این فقدان ژانر مختص این دوره نیست و نباید فکر کنیم که این مشکل در دوره فعلی به وجود آمده است. در دورههای پیش هم این مشکل وجود داشت. در یک دورهای فیلمهای اجتماعی و تلخ سینمای ایران را قبضه کرده بود و امروز فیلمهای کمدی یکهتازی میکنند.
یعنی اینکه این یک بیماری مزمن در سینمای ایران است. به همین دلیل از مدیران فعلی انتظار میرود که برای رفع این مشکل قدمهایی جدی و عاجل بردارند، زیرا بیماری مزمن اگر علاج نشود، بیمار را از پا درمیآورد.
گفتوگو از؛ داوود کنشلو
ارسال نظر به عنوان مهمان