امروز:
سه شنبه - 1 خرداد - 1403
ساعت :

 این نوشتار صرفاً تذکری اخلاقی است و دوایی برای هیچ دردی نیست.

 هدف این است که پس‌لرزه جیب‌های پر و خالی را- که سبب انحطاط اخلاق شده‌اند- یادآوری کند تا شاید افراد دلسوزی پیدا شوند و در این زمینه چاره‌ای بیندیشند. اگر هم پیدا نشد که مانند صدها درد دیگر روی‌هم انباشت می‌ماند و حسابش به کرام‌الکاتبین حوالت می‌شود.

  در جامعه‌ای که قرار بود مأمنی برای آرامش روحی و فکری مستضعفان و دردمندان باشد، شوربختانه تقدیر به‌گونه‌ای رقم خورد که به کام اغیار افتاد.

 اغیار نوکیسه نوظهوری که توانستند در چند دهه گذشته به‌واسطه نزدیکی و قرابت با کانون‌های قدرت و استفاده از رانت‌های سیاسی و اقتصادی و دلالی خون مردم را در شیشه کنند و به ثروت‌های بادآورده برسند.

  این افراد تازه به دوران رسیده که معمولاً از آداب اجتماعی و اخلاق به دورند مانند خوره افتادند به جان ملت و تیشه به ریشه کشور و دین و اعتقادات مردم زدند و در تمامی اداره‌ها و سازمان و مراکز اقتصادی ریشه دواندند و خوردند و بردند تا جایی که ثبات اقتصادی کشور را به لرزه درآوردند و کاری کردند که هیچ دشمن جهان خواری با مردم نکرد.

  نتیجه این شد که امروز قیمت دلار و سکه و اجناس لحظه‌ای بالا می‌رود و وعده‌های مسوولان برای ترمیم اوضاع اقتصادی تاکنون نتیجه‌ای نداشته و مردم در ناامیدی عمیقی فرورفته‌اند که آینده آن‌ها چه خواهد شد.

 قرار بود در کشور اقتصاد توحیدی برقرار شود؛ کسی نمی‌دانست بانک‌ها با پسوند اسلامی رباخوار و دلال و آتش‌بیار معرکه می‌شوند.

 قیمت مسکن در بعضی از شهرهای کشور از سانفرانسیسکو بالاتر می‌رود و آن‌قدر پورشه وارد کشور می‌شود که تعدادش از تمامی ایالت‌های آمریکا بالاتر می‌رود.

روزگاری دکتر و مهندس شدن و چند کلاس سواد اجر و قرب داشت ولی بر سر مردم آن‌گونه رفت که دین و دنیای مردم و ملاک سنجش افراد شد دارایی و پول و ثروت و فلان ماشین و خانه و لاغیر و اگر کسی نداشته باشد گویا هیچ حرفی برای گفتن ندارد!

یادش به خیر اول انقلاب ثروتمندان به گونه نشان دادند که از دید مردم منفور شدند و چه خانه‌ها و املاک و دارایی ثروتمندانی که به جرم کسب مال نامشروع و تصرف اموال عمومی مصادره نشد و گاهی به‌پای چوبه‌های دار رفتند.

قصه این روزها این شده: چه کسانی که بردند و خوردند و چه برخی که جیب شان خالی ماند هر دو به جبر زمانه دچار انحطاط اخلاقی شده‌اند.

دسته اول با فخرفروشی و ترویج بی‌اخلاقی اجتماعی و راه انداختن بساط مد و برند بازی و اخیراً هم ظهور انواع فساد و بی‌بندوباری اخلاقی و دسته دوم یعنی برخی جیب‌ خالی ها برای عقب نماندن از قافله زندگی و حفظ حداقل مال خود، روی به خرید دلار و سکه و دلالی آوردند.

 عده ای معلم و استاد دانشگاه به فکر حق‌التدریس و کلاس‌های پول‌درآر افتادند. شماری هنرمند، هنر فروش شدند و برای کار خود قیمت و قدر گذاشت و برخی روزنامه‌نگاران و نویسندگان وارد بازی خطرناک سطر فروشی و مطلب فروشی و تعریف و تمجید دروغین فروشی شدند و بدتر از همه برخی واعظان و مداحان که قبل از منبر رفتن نرخ و قیمت تعیین می‌کنند و اگر محقق نشد منبر نخواهند رفت.

گیریم چند صفر از پول ملی حذف و تورم مهار شد و شرایط اقتصادی ایران خوب شد. چقدر زمان می‌برد تا این انحطاط و آسیب‌های اخلاقی که خواسته یا ناخواسته در روح و اخلاق مردم ایران رسوخ کرده برطرف شود؟

این نوع اخلاقیات مریضی‌های مسری اعتیادآوری هستند که جامعه شناسان و روانشناسان و انسان شناسان می‌دانند برای ترمیم آن‌ها چقدر درایت و زمان نیاز است.

علم اقتصاد و ریال و دلار به‌هرحال اگر تدبیر باشد و علم سیاست و به‌درستی به‌کارگیری شود قابل‌حل است و اگر عقلانیت و تعامل سازنده با جهان باشد راهکارهایی وجود دارد که به‌فوریت ترمیم و تثبیت شود؛ اما اخلاق و فرهنگ زخم‌خورده مردم به این سادگی‌ها قابل‌درمان و جراحی نیست و سال‌های سال نیاز به کار و تلاش دارد تا شاید به مسیر اولیه خود بازگردد.

نوید قائدی/ ۶ تیر ۱۴۰۰

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید