امروز:
شنبه - 1 ارديبهشت - 1403
ساعت :

داشتم توی دنیای بی حد و مرز اینترنت قدم می زدم و فکر می کردم که آیا می توانم یک جایی در حد لانه مورچه ای برای خودم دست و پا کنم تا از هوای آفتابی بعد از سیلاب راحت شوم که نگاهم افتاد بر خبر ناامید کننده ای از مدیرکل هواشناسی خوزستان که از پیش‌بینی وزش باد قابل ملاحظه و احتمال گرد و غبار محلی در ۲۴ ساعت آینده خبر داده بود.

محمد سبزه‌زاری گفته بود: "آسمان خوزستان تا ۲۴ ساعت آینده صاف تا کمی ابری و در مناطق غربی، جنوبی و مرکزی همراه با وزش باد قابل ملاحظه و احتمال گرد و غبار محلی پیش‌بینی می‌شود. از بعد از ظهر روز جمعه هفته جاری تا اواسط هفته آینده مجددا شاهد افزایش ضرایب ناپایداری خواهیم بود که در بعد از ظهرها تا اوایل شب احتمال رشد ابر، رگبار پراکنده، رعد و برق و تندباد لحظه‌ای به ویژه در مناطق شمال شرق، شمال و شرق استان وجود خواهد داشت."

مرا بگو که فکر می کردم با سیل و سیلابی که یک ماه در خوزستان جاری شد و لنگر انداخت و سپس کمی از آن را به طرف عراق سرازیر کردند؛ تا چند سال زمین های دایر و بایر و موات مان غرق در آب اند و گرد و غبار و ریزگرد و درشت گرد کیلو چند باشند که بخواهند از دل آب های سر به سقف خانه ها و هکذا فلک کشیده سر بلند کنند و روستاها و شهرهای آفتابی و خوشگل مان را خاکستری و سیاه کنند! اما، از یک طرف خارجی های مشغول به کار در حوزه های نفتی عراق اجازه ورود آب به مناطق نفتی و هکذا گرد و غباری ندادند و از سوی دیگر، "عجب غافل بودم من! اسیر دل بودم من! اسیر دل نبودم؛ اگر عاقل بودم من!" ای بابا! این ترانه کلاغای "منوچهر سخایی" از کجا پرواز کرد و آمد توی مغز ما لانه و از راه به درمان کرد؟! در حالی که:"من از راه اومدم؛ دلت خواست اومدم/ تو از بیراهه ها رفتی؛ تو چشم سیاه کجا رفتی/ باید سر به غبار زد؛ دل به خاک و خار زد/ نرو از روزگارم؛ بی تو غبار ندارم..."

عجب! بگذار چند نفس عمیق بکشم و از وادی اینترنت و منظوم ادبیات هم بیرون بیایم و وارد دنیای حقیقی پر از غبار شوم ببینم اصلن این استان دست کیه که هی ما را مانند "جنتلمن" ها به این طرف و اون طرف می کشاند؟! پس این همه آموزش و پرورشی که در مدارس دیدیم پشم بود یا کشک؟!

 اما به گمانم، اگر غافل و اسیر دل نبودم، حتمن این قدر خوش خیال هم نبودم که فکر کنم سیلاب می تواند دَهَنِ گرد و غبار را سرویس و دلش را سیراب کند که به جای زرد کردن هوا-که نفس کشیدن را هم از یاد عالم و آدم می برد- دُمَش را بگذارد روی کولش و برگردد همان جایی که آمده بود! اما یقین دارم، سیل و سیلاب خیلی کوچک تر از آن هستند که بخواهند جلوی گرد و غبار و ریزگرد قد علم کنند و خودی نشان دهند و فقط می توانند خود و زمین را خیس کنند! در حالی که این زمین و هواست که در ید قدرت گرد و غبار است و خواهد بود. گرد و غباری که سیل را ریز می بیند و ما مردم و مسوولان را درشت!

ما که نظارگره امروز و فرداییم و آرزو داریم بسراییم:" آی نسیم سحری صبر کن/ ما را با خود ببر از این غبار..."

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید