نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
دل را رها کردیم در صحرای ایران/از جان زدیم فریاد بر پهنای ایران
دل را به معنای سفر از بند راندیم/اوازها خواندیم با معنای ایران
در دام صد رنگ بلا در وادی غم/بر پا بکردیم شور توفانزای ایران
خط جوانی را به آیین دلیران/انشای شب کردیم با امضای ایران
داریم حکایت های زیبای حماسی/از کوهساران بلندآسای ایران
گیسو بریدیم ما هزاران ناله کردیم/بر لاله های رفته از هر جای ایران
دشت شقایق را ببین در رقص باران/بر سینه ها رویند با فتوای ایران
بر خصم کردیم عرصه را چون روز محشر/مردانه ما افتاده ایم در پای ایران
بارد هماره اشک شوق از چهره هامان/دریا شود شرمنده از غوغای ایران
درس شبانی را فقط اینجا بخوانیم/هرچند پر راز است این شب های ایران
برچشمه ساران می نهیم با کام تشنه/تا جان شود سیراب از سقای ایران
باید که دل را ره سپاریم عاشقانه/بیدار باید بود با سرنای ایران
از کتاب "داغ آدم که تازه می شود"
ارسال نظر به عنوان مهمان