توت های سرخ ریزد از لب خونبار تو
بشکند سرهای عاشق شیوه ی رفتار تو
قلب سنگ و روی ماه و نازک اندام تنت
صخره و مهتاب و باران طرح بی تکرار تو
باد در گوش درختان باز نجوا می کند
قصه های کوچک و آن نازنین سردار تو
دامنت را غنچه های وحشی صحرا گرفت
تا بگیرد بوسه ای از گونه ی تب دار تو
آسمان چشم ما از بغض بی پایان پر است
دُر ببارد دانه دانه روی گندمزار تو
کاش مریم پر بگیرد همچنان پروانه ای
تا بگردد دور آن پیراهن گلدار تو
چشمه ای از نور در چشمان سبزت جاری است
کوزه کوزه تشنه هستم تشنه ی دیدار تو
*مرضیه نیکویی- اقلید
ارسال نظر به عنوان مهمان