نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
مهمترین اصل در مدارس فوتبال، آموزش علمی و اصولی هر آن چیزی است که باید به بازیکنان یاد داد. البته نه مسایلی که یک مربی، آنها را اصول منحصر به فرد خود دانسته و روی آنها پافشاری میکند. بلکه آنچه منطبق با خواست فیفا، فدراسیون فوتبال کشور و مدرسان این حوزه است و برای تهیه و تدوین آن وقت بسیاری صرف شده است.
ممکن است آنچه در چند دهه اخیر برای مربی، تجربه و تبدیل به اصول شده، بر پایههای غلط، بنا شده باشند و در حقیقت اصولی باطل و مردود تلقی شوند. پس یک مربی باید پایه و اساس کار را گاها برخلاف آنچه آموخته یا تجربه کرده، بیاموزد و سعی در به کارگیری آن ها در شرایط مناسب داشته باشد. از جمله آموختههای نامناسب، بیش از حد و قاعده دواندن بازیکنان، تنبیه بدنی آنها با تمرینات ورزشی از جمله دراز و نشست، شنا رفتن، نرمدوی دور زمین و انجام تمرینات منسوخ شده دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی است.
یک مربی نباید در استفاده و تحمیل نظرات و داشتههای پراشتباه شخصیاش (به زعم بزرگان فوتبال) به بازیکنان بکوشد. بدتر اینکه اگر مربی، انتقادپذیر هم نباشد و بر انجام اشتباهات خود نیز مصر باشد، محکوم به شکست در کوتاه مدت و حذف تدریجی در بلندمدت است و در ادامه نباید از بدون تیم و کنار گود بودن خود در سالیان آتی گلهمند باشد.
گاه مربیان ناآگاه و لجوج، به آنچه خیرخواهانه و از روی علم و آگاهی به آنها گفته میشود، واکنش منفی نشان داده و برای نشان دادن قاطعیت، اعتماد به نفس و اطمینان از علم خود، دفعات بعد آن اشتباهات اولیه در اصول و مبانی فوتبال را با اشتیاق بیشتری دنبال نموده تا فقط یک جمله را اثبات کنند، آن هم اینکه "من خودم میدانم، در حال انجام چه کاری هستم". در حقیقت این تفکرات بوده که در چند دهه اخیر، سبب عملکرد ضعیف ردههای پایه فوتبال کشور، پسرفت و عدم انتقال علم نوین فوتبال به بازیکنان وطنی شده است.
محسن بابادی
ارسال نظر به عنوان مهمان