امروز:
پنجشنبه - 6 ارديبهشت - 1403
ساعت :

زنگ به صدا درآمد. ابتدا صدای گریه شنیدم؛ گریه ای از تبار ارزشی های ورزش؛ از مردان نیک و همیشه خندان فضای ورزش- که کلام و صدایش برای هر شنونده زیبا و دلنشین و سرشار از جذابیت و مهربانی و نوید دهنده رفاقت به شمار می آید.

گفتم: تو و گریه؟! از صدای بغض آلود و حزین اش فقط این جملات را شنیدم: همه که دارن میرن! چی می خواد بشه؟

به یادش آورم کلام خدا را در قرآن که فرموده: "انا لله و انا الیه راجعون" و گفتم: مرد که گریه نمی کنه؟

آن بزرگوار در جوابم گفت: برای نبود مردی گریه می کنم که تازه  بامرام و رفاقت و صداقت اش به معنی واقعی کلمه آشنا  شده بودم؛ برای بزرگ مردی از تبار ارزش های والای اخلاقی فوتبال و قلم ورزش گریه می کنم. برای نبود کسی بغض گلویم را می فشارد که تو برایش در پنهان بی قراری و اشک می ریزی!

بعد از بیان این جملات، چون دیگر توان تکلم نداشت، تلفن را قطع کرد.

 بعد از آن، به خود گفتم: به راستی چرا مرد نباید گریه کند؟ مگر مرد، احساس درونی ندارد؟ وقتی آن بزرگ مرد و دیگر مردان بی بدیل، رفتن شان شوک آور باشد و همه مردان، مرد شناس و قدر شناس پی ببرند که چه گوهر بی نظیری  را از دست داده اند و نبودشان را حس می کنند، چرا نباید برای شان گریه کرد؟

می خواستم به رفیق عزیزی که در فراق رفیق مشترک مان بی تابی می کرد، عرض کنم: من برمبنای اجبار و تسلی دادن به دیگر عزیزان، اجازه گریه آشکار و اشک  بر چهره داشتن را ندارم، اما با خدای خودم نجوا می کنم: الهی و ربی، حالا که از آن سفر افتخار آفرین شهدا محروم شدم و اینک از جمع بودن با رفیقان دور، ولی در انتظارم، لااقل این دعا را، برمن مستجاب فرما. 

خداوندا! رفیقان یک به یک نوبت به نوبت رفتن، سلامت نگه دار بازماندگان وجمع یاران را.

خدایا! این روزها دیوار حادثه ها بلند و دستان بی رمق من بنده ناچیزترین، بسیار کوتاه است.

پروردگارا! نگاه و لطف خودت را بر ما دریغ نفرما.

خدایا! نگرانم از این همه نگرانی ها و دیگر نه طاقت بودن و دیدن و ماندن دارم نه  بغض و گریه کردن پنهان و آشکار؛

چون اجازه آن نیست و باید آرامش دهنده و رفع کننده بغض عزیزان و رفقا باشم.

 خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خوشنود باشی و ما رستگار .

تقدیم به همه  عزیزان بی قرار رفاقت که با اشک و ابراز محبت، مسیر، مرام ارزشی صداقت و رفاقت و مهربانی و برادری را با همدری وتسلی پر مهرشان، نشان دادند.

   سید مهدی ابوس

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید