امروز:
شنبه - 6 مرداد - 1403
ساعت :

هوشنگ نوبخت 

اهواز/ حبیب خبر- هوشنگ نوبخت:

شنیده بودم بعد از درد زایمان، دومین درد سخت بشر است؛ البته بدون لحاظ کردن درد بی کسی و بی پولی که با فاصله دردهای همیشه در قله اند اما هرگز آن را تجربه نکرده بودم و توصیه می کنم یا بهتر بگویم دعا می کنم هرگز کسی درد کلیه نگیرد.

دردی که به خاطر حرکت یک سنگ چند میل می تواند مردآزمایی به هیبت چند فیل را هم از پا درآورد!

از مقدمه بگذریم و بر مبلغ بیفزاییم، ببخشید، برویم سر اصل فراخوان منتشر شده که فکر کنم نیازمندان کلیه سراپا چشم شده باشند!

واقعیت امر این است که چند وقت پیش کلیه های من شعار سال را محقق کردند و به افزایش تولید در سنگ رسیدند؛ جوری که مغز فرمان خودکفایی و صادرات آن ها را به صورت دو فوریتی مصوب کرد!

رفتیم گردنه اروند (بیمارستان سابق) در اهواز و بعد از کلی جر و بحث و فحش های رکیک مجاب شدند که یک آمپول حاوی تریاک به ما تزریق کنند تا کمی نفس مان بالا بیاید.

در همین چند دقیقه که آب تریاک اثر کرد و ما توپ شدیم تو نگو که امین همکارم سه بار به صندوق مراجعه کرده و هر بار بابت آمپول و تزریق و پنبه یک فیش گرفته است.

ماجرا طولانی است و از حوصله مخاطب خارج ولی خلاصه این که ما بستری شدیم و لیزر کردیم و سنگ ها را در شیشه ای تحویل گرفتیم.

آلبرده ها شبیه سنگ های چم سور لالی خودمان بودند و برای صادرات هم به درد نمی خوردند که حداقل بتوانم آن ها را در بازار جمعه همسایه های عزیز آب کنم .

از شما چه پنهان که شب را در گردنه اروند سپری کردیم و فردا هم امین را صدا زدیم که به لطف خدا مرخص هستیم بلکه به صندوق مراجعه کند برای تسویه حساب.

ساعت ۱۱ شد و خبری از امین نبود، تو نگو بابت همان سنگ های بی صحاب چند میل ما ۱۷ میلیون تومان معادل ۲ ماه تمام حقوق من با اضافه کار را طلب کردند.

امین عزیز هم تمام کارت های من حتا کارت صندوق هنر را موجودی گرفت و متوجه شد که ۱۲ میلیون ناقابل کم دارم و الا مرخص نمی شوم .

از ترس اینکه مبادا هیات مدیره اروند مرا به گروگان بگیرند از صادق قرض گرفتم و در نهایت با همان زیرشلواری دویست هزار تومانی بیمارستان مرخص شدم.

اینک چند روز از این ماجرا می گذرد و صادق هم گاه گداری پیام می دهد که چه خبر؟!

در نهایت تصمیم گرفتم برای رهایی از درد بی پولی و درد کلیه و درد پیام های صادق عزیز کلیه هایم را بفروشم!

لذا آگهی فروش آن ها را در دیوار گذاشتم و همزمان این فراخوان را هم در رسانه ها منتشر می کنم شاید مشتری خوب و منصفی پیدا شود!

کلیه هایم تقریبن آکبند یا اگر بخواهیم فارسی یا پارسی را یونانی پاس بداریم، "نو" هستند و هر جایی غیر از اروند هم حاضرم آن ها را آزمایش و تقدیم تان کنم تا حالش را ببرید!

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید