امروز:
يكشنبه - 23 ارديبهشت - 1403
ساعت :

 داشتم سخنان برخی نمایندگان تهرانی و سایر استان ها را درباره ماجرای کنسرت در اهواز در رسانه ها می خواندم که پوست کنده اهوازی که مسوولیت حوادث را بر دوش گرفته وارد دفتر شد و گفت: استاد تلنگر زاده فهمیدی چی شده؟

 سر م را از توی لپتاپ بالا آوردم و با نگاهم صورتش را روشن کردم و گفتم: علیک السلام.  

 پوست کنده بلافاصله گفت: ببخشید استاد. سلام و درود. شنیدی:"کنسرت مشترک "کیوان ساکت" و "وحید تاج" ششم امرداد ماه جاری در سنندج برگزار می‌شود.

 یک لحظه پیش از آن که پاسخ بدهم با خود گفتم این همکار تازه واردمان چه قدر به خودسرها شباهت دارد؛ اما بی خیال شدم و گفتم: نه! خب به سلامتی برگزار شود.

 گفت: به نظرت بلایی که سر کنسرت اخیر در اهواز آمد و هیچ کس هم مسوولیت اش را بر عهده نگرفت سر کنسرت سنندج نمیاد؟

 گفتم: حال چه طور شده که برای عزیزان سنندجی علاقه مند به کنسرت موسیقی دل می سوزانی؟!

پوست کنده در حالی که به جای لبخند، نیشخند می زد گفت: از کجا می دونی دل می سوزونم؟!

با تعجب گفتم: پس توی چه فکری؟!

خیلی خونسرد گفت: من توی این فکر بودم که اگر قرار باشه در اهواز کنسرت برگزار نشه در هیچ جایی هم برگزار نشه. برای این کار هم راه کار دارم.

نمی دانستم بخندم یا گریه کنم یا این که سر خودم را بزنم به دیوار یا دیوار را به سر او بکوبم! با این حال خیلی خونسرد گفتم: خب راه کارت چیه؟

گفت: از آنجا که فکر نکنم در سنندج نیروهای خودسر وجود داشته باشه چه طوره توی فضای مجازی برای بردن یک عده خودسر به سنندج فراخوان بزنیم به عنوان سفر تفریحی!

گفتم: که چه طور بشه؟

گفت: ای استاد! من که شعر نمی گم که نامفهوم باشه! منظورم واضح بود که!

چند دقیقه بدون گفتن کلامی نگاهش کردم و در حالی که نیشش تا بناگوش باز شده بود گفتم: ببند اون نیش ول شده رو! آهای بچه نفتون! پرونده این پوست کنده اهوازی را بیار تا بزنم زیر بغلش! بهش بگو تا اطلاع ثانوی ورودت به دفتر ممنوع است...

پوست کنده اهوازی پرونده اش را از بچه نفتون گرفت و با گفتن دست شما درد نکنه استاد، راهش را گرفت و رفت. من هم به بچه نفتون ماموریت دادم بی آن که بفهمد تعقیب اش کند ببنیم کجا می رود...

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید