نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
تا نام نکویت همه جا ورد زبان است
شب های دلم حال و هوای رمضان است
از نخل لبت بوسه ی خرما به تبرک
بر سفره ی افطار و سحر وقت اذان است
تا شاخهی لبخند تو را عشق تکان داد
بر دامن دل، دانهی توت سبلان است
زنبور هوس پر زده اطراف نگاهت
در چشم تو انگار عسل در فوران است
گل های حنا، بیخته بر خرمن موهات
شد قند دلم آب دلیلش هیجان است
یاقوت و عقیق است به سرخی لبانت
یا میوه ی عناب که در فصل خزان است
تک سوژهی نقاشی و موسیقی و احساس
"آن را که عیان است چه حاجت به بیان است"
*مرضیه نیکویی
ارسال نظر به عنوان مهمان