نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
همین که در غزل هایم گناه عشق می کارم/زبان میهنم را عاشقانه پاس می دارم
صدای عشق در اوراق تاریخ وطن جاری ست/چگونه می شود از عشق گفتن دست بردارم؟
نسیم عشق دارد می وزد از مطلع شعرم/خیالم را چنانکه ابر پر احساس می بارم
که دارد در هوای مام میهن شعر می خواند؟/که این غمنامه دارد می دهد هر لحظه آزارم؟
کویر تشنگی هایم که چشمی بر خزر داری
خلیج فارس را روزی به دیدار تو می آرم
به دیدار تو می آیم به همراه غزل هایم/مگر که گام روی سنگفرش عشق بگذارم
کسی که واژهِ "جان" و"خرد" را یاد من داده ست/بزرگی مرامش را همیشه در نظر دارم
غزل از عشق می گویم مگر در خواب و رویایم/قدم رنجه بفرماید شبی سعدی به دیدارم
روم بالا و بالاتر به عرش شعر مولانا/به جایی که تصور هم نمی گنجد در اشعارم
ارسال نظر به عنوان مهمان