نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
ای که از رخش غرور خود نمی آیی به زیر/همسفر با این پیاده می شوی در این مسیر؟
سمت و سوی مقصد خود را نمی دانم کجاست؟/فرصت پرواز را از پر و بال من مگیر
آن زمان زیباترین لحظه ی آزادی ی ست/که قفس هم می شود در تنگنای خود اسیر
بر زلالی های اقیانوس پهلو می زند/گاه حتا قطره ای شبنم به پهنای کویر
کاش می دیدی که دراین عرصهِ شطرنج عشق/مات گشته شاه دل با طرح سرباز و وزیر
از برای آسمان شب که در تاریکی ی ست/نخشبی می آورم از جنس سیماب و حریر
فرق باشد بین ماه آسمان و ماه من/ماه شب ها مستنیر و ماه من اما منیر
آفتاب عشق وقتی در گدار مغرب ست/باز می آیی برای دیدنم اما چه دیر
با همه نوآوری هایی که در شعر من ست/تا غزل از جنس دیگر مانده رویایی خطیر
ارسال نظر به عنوان مهمان