امروز:
يكشنبه - 30 ارديبهشت - 1403
ساعت :

خرمشهر/ شعری از: استاد محمد نوروزی بابادی

 آوازهای درهم

 قیافه های معصوم 

 ارامشی که امیری مزدور می خواند

 حکایت حاکمیت را.

 و به مرزها در شبی که

 همه در خواب بودند.

 گفتند خرمشهر

 در اختیار  صد دام  است!

 و ناله کودکان 

 به هوا برخاست.

 و گاگریو پیرزنان،

 اروند را خیس کرد.

 لاله ها را شبانه سربریدند.

وگیسوان پریشان را 

به دیواره تانک ها چسباندند

آمدند و احراز مالکیت کردند .

که اگر نپذیرید

خاک را با توبره خواهیم برد

 

و کپه مرگ شان را

در جنوب پهن کردند

وترانه پیروزی

بر نعش ها خواندند

اما غافل بودند

کفتاران مست

که شیران جوان

قلبی به بزرگی ایران دارند

و خصم را

به دریا می ریزند

 

خانه ها را تخریب کردند

اما دل ها استوار، یگانه شدند

اراذلی که باز هم می خواستند

چرتکه پرانی کنند

و ندای مسیحا سردهند

اما این باردستان پلیدشان

برای کودکان دبستانی

رو شده بود

و جانماز فریب را

خرمشهر

با آزادی دوباره بست. 

و اروند رود

دوباره خروشان شد

تا قلب خلیج فارس را

شاد کند.

* خرداد- ۱۳۶۵- اهواز

 

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید