امروز:
جمعه - 14 ارديبهشت - 1403
ساعت :

استاد هرمز فرهادی بابادی

عشق گاهی آفتاب ست و زمانی شبنم ست

جنسش از سختیِ سنگ و نرمیِ ابریشم ست

عشق گاهی ابتدایش اتفاقی ساده و

گاه اما در نهایت ماجرایی مبهم ست

هر عذابی از مرام عشق نازل می شود

ارتفاع شانه ام از بار سنگینش خم ست

یاد تو در باز تاب خاطرم تکثیر شد

عکس تو با قاب بر دیوار قلبم محرم ست

رقص باران ست در پای صلیب معصیت؟

یا که قطره قطره از اشک زلال مریم ست؟

سیب سرخ عشق بر شاخ درخت جاذبه ست

دست من کوتاه و جزر و مد خواهش در هم ست

-سیب را از باغ حسرت مادرم دزدیده و

داغ نفرین خدا روی جبین آدم ست-

 در جواب مصرعی از مطلع چشمان عشق

صد غزل هم گر بگویم باز می دانم کم ست

جای درمان لذت زخم نگاهت خوش تر است

زخمه های تیغ ابروی تو وقتی مرهم ست

بی نهایت را پذیرای تماشا کرده ای

فاصله طولی به زیباییِ یک صبحدم ست

 

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید