باغ شعرم، ثمری نوبر و جذاب نداشت/روی پرچین غزل، سوسن شاداب نداشت
چشم بازم همه شب هم نفس آینه است/از برای شب بیداری من، خواب نداشت
آسمان گر چه فرحناک و خیال انگیز است/در شب ظلمت من، خندهی مهتاب نداشت
ماه، عریان شده در برکه به رقص آمده است/گوشه چشمی به دل خستهی مرداب نداشت
کوچهها صحنه ی بازی کلاغان شده است/قاصدک، هم خبری مختصر و ناب نداشت
گوش میخواست که با حنجره همراه شود/دل ولی حوصلهی زخمهی مضراب نداشت
دفترم از گل مریم چه معطر شده است/ جز تو گلبرگ تری جلوه در این قاب نداشت
ارسال نظر به عنوان مهمان