امروز:
شنبه - 29 ارديبهشت - 1403
ساعت :

 رسم دنیا بـر دل آزاریست، امـا چاره چیست؟/ خون دل ازدیدگان جاری ست، اماچاره چیست؟

 در طلوع چشم خـورشید  و  غـروب آسمان/زندگی توفیق اجباری ست، اما چاره چیست؟

 دل پر از درد و به سر اندیشه های  بی شمار/ عافیت تنپوش بیماری ست، اما چاره چیست؟

 در نبود شانه بهر گریه های بی صدا/ چشم دل دلتنگ دیواری ست،اماچاره چیست؟

 فرصت شادی به آسانی نمی آید به دست/ شاد بودن کار دشواری ست، اما چاره چیست؟

 با هزاران آرزوی  مانده  در  دل  هم چنان/ دل خوشی از روی ناچاری ست، اما چاره چیست؟

 بعدازاین گویا جهانی به از این جا پیش روست/ کس ندیده ست و شنیداری ست اما چاره چیست؟

 درخیال خویش مردن آخر این ماجراست،/ تازه آغـاز گرفتاری ست، اما چاره چیست؟

 گفته اند و گفته ایم و باز می گویند از این/گفتنی هایی که تکراری ست، اما چاره چیست؟

 *رجبعلی کاوسی قافی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید