نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
هنوز شیهه ی اسبان بی قراری هست
غرور ایلی ی هفت از دل چهاری هست
به صفحه صفحه ی تاریخ بختیاریِ من
ستاره های درخشان بی شماری هست
نسیم خوش خبر از سمت کوهرنگ آمد:
چویل تازه رسی پای آبشاری هست
کرفس پنجه در آغوش برف می خندد
صدای قهقه ی کبک کوهساری هست
به تیغ قله ی سرمست آسماری هم
به چشم ماه بلندای افتخاری هست
برای دیدن شیرین بهار و زیبایی
گذر ز شانه تاراز در بهاری هست
مرا ببخش که دور از دیار افتادم
به سینه آتشم از ایل سردیاری هست
اگر چه باور هفت و چهارم از کف رفت
هنوز فرصت دیدار هم تباری هست
ز روی سینه ی هر برد شیر می خوانم:
هنوز غیرت یک ایل سربداری هست
* هرمز فرهادی بابادی
ارسال نظر به عنوان مهمان