در دشت بلا ، ردای خون می پوشیم
تا سر حد خون، در این میان می کوشیم
ما تشنه لبان جام نوریم، از آنك
با نای بریده عشق را می نوشیم
حبیب اله بهرامی بیرگانی"شهنی"
پیوست ها
ارسال نظر به عنوان مهمان