امروز:
سه شنبه - 29 اسفند - 1402
ساعت :

از سودای بازی در پرسپولیس تا دستگیری آقای دلال!

 

تقریبا ۲۲ سال سن داشت که در دام یک دلال فوتبال گرفتار می شود، آن هم با وعده بازی در تیم پرسپولیس و تیم های خارجی.

فریدون زبیدانی متولد ۱۳۷۴ در اهواز است که وقتی ۱۰ سال سن داشت به عضویت تیم آیندگان ملاثانی درآمد و پس از آن نیز در تیم نونهالان فولاد خوزستان شاغل شد. او که از جمله فوتبالیستی آینده دار خوزستانی محسوب می شد، با تیم ملی نونهالان که کاپیتان دوم تیم هم بود، در رقابت های انتخابی المپیک در سنگال موفق شد به همراه تیم ملی ضمن کسب مقام سوم این رقابت ها، سهمیه المپیک را هم به دست آرود.

به گزارش حبیب خبر به نقل از ایسنا، زبیدانی در ادامه مسیر موفق فوتبالی خود، در سال ۲۰۱۱ به تیم ملی نوجوانان ایران نیز دعوت شد و در بازی‌های جام ملت‌های آسیا حضور پیدا کرد. او بعد نیز به عضویت تیم امید فولاد در آمد و دو فصل قهرمانی در ایران را با این تیم تجربه کرد اما همین موفقیت ها در حالی که می توانست برای زبیدانی تداوم داشته باشد، پایان کار فوتبالیستی بود که آینده را برای خودش روشن ترسیم کرده بود؛ زبیدانی در پی بی مهری ها و برای این که بتواند بیش از پیش استعداد خود را نشان دهد، در دام یک دلال که همبازی اش به او معرفی می کند، گرفتار می شود. دلالی که نه تنها پول او را برداشت و رفت و باعث شد خیلی ها او را قضاوت کنند، بلکه عشق به فوتبال را در او به تنفر تبدیل کرد.

زبیدانی در تیم امید فولاد

در ادامه نیز سرنوشت تلخ این فوتبالیست خوزستانی را که با وعده بازی در پرسپولیس و تیم های خارجی، در دام دلال گرفتار می شود، می خوانید:

 

شروع یک ماجرای پردردسر

"حدودای سال ۹۵ بود که در تیم امید فولاد خوزستان فعالیت داشتم اما بعد از آن همه تلاش برای فوتبال این باشگاه و در حالی که موقع ثمره کارم بود، متوجم شدم مسئولان باشگاه اصلن هوای مرا ندارند. آن موقع سردار آزمون در اردوی تیم ملی نوجوانان نیز همبازی و هم اتاقی من بود اما به او توجه شد و الان در روسیه بازی می کند ولی من با بی توجهی مسئولان وقت باشگاه فولاد دچار سرنوشتی شدم که از فوتبال دور شدم، به صورتی که حالا حتی طاقت دیدن بازی فوتبال را هم ندارم.

آن زمان در باشگاه فولاد، نه مرا به تیم بزرگسالان می بردند و نه وقتی می خواستم از تیم امید فولاد جدا شوم، به من رضایت نامه می دادند. مسئولان وقت باشگاه به من می گفتند باید حق رشد بدهی. به آن ها می گفتم من این همه در رده های سنی مختلف باشگاه فولاد زحمت کشیدم و مدال کسب کردم و این چه رفتاری است که با من دارید و تکلیفم را مشخص نمی کنید. بدترین سال های عمرم همان موقع بود. من موقعی که با تیم های ملی نونهالان و نوجوانان به کشورهای مختلف می رفتم، پیشنهادهایی داشتم اما نرفتم زیرا به تیم ملی و کشورم تعصبم داشتم و به ایران برگشتم.

 

آشنایی با دلال

به هر حال وقتی دیدم خیلی به من بی توجهی می شود، مجبور شدم به دلال روی بیاورم. یکی از همبازی هایم در تیم ملی یک دلال را به من در تهران معرفی کرد و من هم به همراه چند دوست فوتبالیست در خوزستان، که آن ها هم می خواستند در تیم های دیگر توپ بزنند، پول جمع کردیم تا به آن فرد دلال بدهیم و ما را به تیم های لیگ برتری مختلف ببرد. من هم پول ها را از دوستانم جمع آوری کردم و بعد به حساب این آقای دلال واریز کردم. اما یک دفعه آن آقا غیبش زد و من متهم شدم. هرچه گفتم من مقصر نیستم، کسی حرفم را باور نکرد و خیلی مورد قضاوت قرار گرفتم. حتی نزدیک ترین افراد به من، حرفم را باور نکردند و تنها کسی که پای من ماند و تاکنون هم کنارم مانده، همسرم است که در این جریان مرا درک کرد. آن دلال به من وعده حضور در پرسپولیس و حتی بازی در تیم های خارجی را داده بود.

 

من آن زمان با مراجعه به تهران، از این آقا شکایت کردم و بعد از آن اتفاق که حدودای سال ۹۶ رخ داد، مدتی پیش از دادگاه تهران با من تماس گرفتند که آن فرد دستگیر شده است. طبق آن چه به من اعلام شد، گویا آقای دلال از خیلی ها پول گرفته و به آن ها وعده حضور در تیم های مختلف را داده بود. او اکنون شاکی های بسیاری دارد و قاضی اعلام کرده که تمام اموال این آقا باید مصادره شده و به فروش برود و بعد نیز پول ما به حساب های مان واریز خواهد شد.

 

آن پارتی بازی ها

به هر حال با بی مهری و بی توجهی که دیدم و بعد هم فریب آن دلال، دیگر از فوتبال فاصله گرفتم. آن هم من که سه پیشنهاد خارجی داشتم. حتی زمانی که اسکوچیچ سرمربی فولاد بود، مرا با خودش به تمرین تیم بزرگسالان فولاد می برد اما بعد افراد دیگری سرمربی فولاد شدند و بازهم همان پارتی بازی ها شروع شد و حق من که از کودکی در فولاد بازی می کردم و پله پله رشد کرده بودم، ضایع شد، در حالی که حقم بازی در تیم بزرگسالان فولاد بود.

 

عشق، حسرت و تنفر

واقعا تاسف خوردم که چرا آن پیشنهادهای خوب خارجی را رد کردم و بعد به جایی رسیدم که این گونه مورد بی توجهی قرار گرفتم تا آینده خودم، همسرم و فرزندم تحت تاثیر قرار بگیرد. من در تمام این سال ها خیلی حسرت خورده ام. طی این چند سال نیز پس از اتفاقی که برایم رخ داد و در دام دلال افتادم، رفتارم تغییر کرده است و به یک فرد افسرده تبدیل شده ام. من عاشق فوتبال بودم اما نمی توانم حتی فوتبال ببینم و وقتی تلویزیون در حال نشان دادن بازی فوتبال است، همسرم شبکه تلویزیون را تغییر می دهد چون من به هم می ریزم و حسرت می خورم که چه چیزهایی را از دست دادم. الان تمام همبازی های من پرسپولیس هستند و اکنون نیز ذخیره من در ترکیب اصلی پرسپولیس بازی می کند، اما من...  . واقعا خیلی سخت است و به نوعی مدت ها است از فوتبال تنفر دارم.

 

گله مند از قضاوت اطرافیان

حسرت می خورم که چرا آن سال ها از من حمایت نکردند تا چنین اتفاقات تلخی برایم رقم بخورد. من جوانی ام را به خاطر فوتبال از دست دام و بعد هم چون حمایت نشدم و آن جریان تلخ پیش آمدم،دیگر نفهمیدم زندگی چیست. در این میان نیز وقتی آن دلال پول ها را برداشت و رفت، من خیلی سختی کشیدم و تمام زندگیم تلخ و تحت تاثیر قرار گرفت وخودم نیز طرد شدم؛ خیلی ها از اقوام نزدیک در مورد من حرف زدند و مرا قضاوت کردند و خیلی اذیت شدم. البته هرکسی در مورد من بد حرف زد و باعث شد دیگران هم در موردم بد فکر کنند را به خدا می سپارم و شاید حتی آن ها را نبخشم زیرا با آبرویم بازی کردند."

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید