اما و اگرهای پس از واقعه!

دکتر حسن دادخواه

 حبیب خبر- دکتر حسن دادخواه:

 گذشته از لزوم داشتن پیشینه اجرایی و توانایی های مدیریتی و شخصیتی که در قانون اساسی برای پست و مسوولیت ریاست جمهوری برشمرده شده است، بی گمان نامزدان ریاست جمهوری و آنانی که صلاحیت شان از سوی شورای نگهبان قانون اساسی تایید می شود، به گونه منطقی باید با سازوکار امور اجرایی و حال و هوای حکمرانی در ایران آشنایی کلی داشته باشند و موانع و مشکل های راه و نیز امتیازها و توانمندی های ایران را تا حدودی بدانند.

 با گذری بر نام رییسان جمهوری ایران از دهه شصت تاکنون، دریافت می شود که آنان در بدنه قوه مجریه و مقننه و قضاییه در حد وزارت و شهرداری تهران و رییس مجلس شورای اسلامی دارای سمت و تجربه کاری بوده اند و به ساختار و توازن قوا و مناسبات قدرت در ایران، کم و بیش آشنایی دارند.

 با این وجود، به نظر می آید که پست و مسوولیت ریاست جمهوری، در سطحی فراتر از وزارت و شهرداری تهران و نمایندگی مجلس شورای اسلامی است و انتظارهای مردم و رای دهندگان از شخص رییس جمهور به مراتب بیشتر است و از ایشان گره گشایی و بن بست شکنی می طلبند.

در میان رییسان جمهوری در سی سال گذشته، به جز دکتر پزشکیان، دیده نشده است که پیروز انتخابات، پس از شش ماه از استقرار در ساختمان نهاد جمهوری، اعتراف و اقرار کند که اگر چه در دوران تبلیغات ریاست جمهوری فلان سخن را گفته و فلان ادعا را کرده است ولی ....و اما....و اینگونه بر گفته پیشین خود، شرط و حد و مرز تعیین کند!

آیا این رفتار را به حساب سادگی و صداقت و راستی دکتر پزشکیان در مواجهه با مردم بگذاریم یا به حساب نیرنگ تبلیغاتی او؟

چرا دیگر رییسان جمهور، هیچ گاه یا به ندرت به ناتوانی خویش و سختی و دشواری راه، اعتراف نکردند؟ آیا آنان خویش را فراتر از یک رییس جمهور با اختیارات محدود می دانستند؟ چه مانعی برای اعتراف آنان بود ولی برای دکتر پزشکیان نیست؟

آیا این اعتراف را به حساب ناآگاهی او از سازوکار اجرایی در کشور بگذاریم؟ ایشان با پیشینه اجرایی در حد وزارت و چند دوره نمایندگی مجلس به قوه مجریه آمد و شادروان رییسی نیز از قوه قضاییه- که سنخیتی با قوه مجریه ندارد- عهده دار ریاست جمهوری شد! آیا این دو، به سختی کار اجرایی و ایجاد همگرایی میان نیروهای داخل در حکومت واقف نبودند؟ آیا با مناسبات بین المللی و مناسبات داخلی به اندازه کافی آشنا نبودند؟

گاهی یک رییس جمهور، در تبلیغات انتخاباتی، بر استقلال اقتصادی ایران و ضروری نبودن ارتباط با جهان تاکید کرده است ولی پس از چند ماه ورود به نهاد ریاست جمهوری، از ایجاد ارتباط سودمند با جهان حمایت می کند و برعکس آن! سرچشمه و علت این چرخش ها چیست؟

امروز و با توجه به علم و آگاهی رییسان جمهوری بر اختیارات و محدوده مانور خویش، این پرسش در اذهان هر ایرانی خودنمایی می کند که چرا رییسان جمهوری، به اهداف و برنامه ها و قول و قرارهای خود نمی رسند و به بن بست می خورند و ناکام می مانند؟

مگر سطح آگاهی آنان با آنچه در واقعیت در جریان است، خیلی فاصله داشته است؟ آیا پیکارهای داخلی و فرصت طلبی ها و حسادت ها مانع از کامروایی رییسان جمهور شده است؟

برای پاک شدن مساله و مشکل، گاهی زمزمه هایی برخلاف مواد قانون اساسی به گوش می رسد که با تغییر قانون اساسی کنونی، پست رییس جمهوری حذف شود و یک نخست وزیر- که از سوی مجلس شورای اسلامی یا مقامی دیگر، انتخاب می شود، به جای پست ریاست جمهوری عهده دار امور اجرایی کشور شود تا بدون گذراندن فرایند انتخابات، امکان تغییر او آسان باشد یا مستقیم زیر نظر رهبری انجام وظیفه کند؟!

این پیشنهادها گاهی بدون توجه به اصل جمهوریت نظام، مطرح و مشارکت ندادن مردم و حق رای آنان نادیده گرفته می شود!

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید
Tagsحبیب خبر, دکتر حسن دادخواه, رییس جمهور, شهرداری تهران, مجلس شورای اسلامی, نخست وزیر, دکتر پزشکیان