امروز:
پنجشنبه - 6 ارديبهشت - 1403
ساعت :

پارسال باید می‌رفت، امسال باید بماند

 

یحیی اشتباه کرد که در همان ابتدای فصل، با دیدن آن شرایط ماند. او باید استعفای واقعی می‌داد ‌و می‌رفت تا وزارت ورزش و مدیریت وقت، نتوانند همه زباله‌های موجود را زیرکانه زیر قالی یحیی پنهان کنند. ماندنش اشتباه اولش بود و قناعت به خرید از لیست دوم اشتباه بزرگ‌ترش. استعفاهای نمادین و خسته‌کننده سومین تصمیم نادرستش.

 

به گزارش ایسنا، در یادداشتی در ورزش سه آمده است: «حرفه‌ای‌گری یعنی بدانی دقیقا چه موقع از پای سفره بلند شوی.» این جمله طلایی را جامعه مربی ایرانی مهم‌ترین عامل موفقیت در سلف خود می‌داند؛ مخصوصا تا قبل از دوره برانکو و پرسپولیس که اصولا به جز یک مورد خاص (امیر و سپاهان)، مربیان در سال دوم موفق به تکرار عنوان خود با آن تیم نبودند اما برانکو قانون را فسخ و یحیی هم دقیقا این کار را تکرار کرد.

 

اما یحیی یک جای کار مرتکب اشتباه بزرگی شد: او باید میانه تابستان ۱۴۰۰ درست فردای آخرین دیدار پرسپولیس در لیگ بیستم، یک خداحافظی شیک با هواداران می‌کرد و می‌گفت: این دومین جام لیگ برتر من که منجر به گلات شما شد، هدیه‌ام به همه قرمزها و آرزوی موفقیت برای پرسپولیس در آسیا. که اگر می‌کرد، همه آنهایی که اینک در میانه خرداد ۱۴۰۱ هشتگ اخراج یحیی را ترند کردند، با همه قوا، پای کار می‌آمدند تا سرمربی موفق‌شان نرود.

 

اشتباه کردی ماندی

یحیی اشتباه کرد که ماند؛ اشتباه کرد که متصور شد، بعد ِ از دست دادن چند ستاره، با خرید از لیست دومش می‌تواند باز هم تیمش را قهرمان کند.

 

همان روزها که در استقلال بیشترین اصطکاک ممکن بین مجیدی و کادر مدیریتی وقت وجود داشت و سرمربی این تیم صریحاً و با صدای بلند خطاب به تیم مدیریتی آبی‌ها می‌گفت: «من به اینها نمی‌بازم!» یحیی در محاسباتش مرتکب اشتباه شد.

 

پرسپولیس بود و جامی که آنقدر تکراری شده بود که خیلی‌ها تصور می‌کردند، با این تیم قهرمان‌نشدن سخت است. استقلال هشتمین فصل بی‌جام را سپری می‌کرد و در این سو کوهی از مشکلات مقابل قرمزها قرار داشت: رفتن ستون فقرات تیم از دفاع تا حمله، سررسید شکایت خارجی‌ها و وصول مطالبات‌شان، بی‌پولی محض و انفعال آزاردهنده مدیریت بی‌تجربه تیم که هیچ راهکار و ابتکاری برای حفظ ستاره‌ها و جذب لیست اول سرمربی نداشت.

 

در آن سو هواداران استقلال با اینکه تیمشان سوم شده بود و ۱۱ امتیاز با قهرمان فاصله داشت، هیچ کمپینی برای اخراج مجیدی راه نینداختند. آنها هشت فصل تار ناکامی را در پود شکست رج می‌زدند و یک تیم فوتبال «سرمربی» آورده و برده بودند. آنها حتی دیگر نای اعتراض هم نداشتند. آجورلو آمد و شرایط جدیدی در اتاق مدیریت استقلال ساخت.

 

در این سو یحیی که سال اول حضورش (بعد آن نیم‌فصل ) با چند خرید موفق شده بود جای خالی بیرو، بشار، شجاع، علیپور ‌و ترابی را پر کند، پیش خودش گفت: این بار هم می‌شود جای کنعانی، نورالهی و شهریار را پر کرد. نه تنها هیچ بازیکنی در حد و اندازه‌های این سه جذب نشد که در سایر خطوط هم خریدها نتوانستند نظر سرمربی را تامین کنند. مصدومیت‌ها یک‌به‌یک از راه رسیدند؛ از ربات تا دیسک و فتق!

 

افت فاحش چند بازیکن که فصل قبل نمایش متفاوتی را ارائه می‌دادند از سوی دیگر. کابوس یعنی حامد لک ناگهان تبدیل به یک گلر نامطئمن شود و رادو هم برگردد خانه‌اش. پنجره‌های بسته. شکایت‌های خارجی که اکثرا میراث محمدحسن انصاری‌فرد بودند و هستند.

 

همه انتقادها به یحیی ختم می‌شود

سرمربی قهرمان دو دوره نوزده و بیست حالا  کلافه‌تر از هر زمان دیگری بود. این همان یحیایی است که بعد فینال آسیا و آن هندبال تاریخی شیری، هیچ به او نگفت و حتی ‌برای فصل جدید هم حفظش کرد اما شیری در شب باخت سوپرجام مقابل فولاد اخراج انضباطی شد.

 

مهم‌ترین مهاجم تیم در حساس‌ترین برهه فصل در زمین تا ابد ناهموار ورزشگاه ثامن، رباتش به صلیب کشیده شد اما عوض جراحی فوری، ماه‌ها در تمرین حاضر می‌شد و مرتب فیلم شوت‌هایش را در صفحه شخصی‌اش بارگذاری می‌کرد. هوادار می‌پرسید: «چرا عیسی بازی نمی‌کند؟ اینجا چه خبر است؟ رییس کیست؟»

 

افت فاحش لک را به داوود فنایی مرتبط ساختند  که گویی چیلاورت فصل قبلش مربی لک بود! خب این همان لک است که زیر نظر فنایی تیمش را با بیشترین کلین‌شیت قهرمان لیگ بیست کرد و در آسیا تا فینال برد و تنها از روی نقطه پنالتی گل خورد! انصاف و مروت شد کالای بازار کساد.

 

با توجه به فشردگی بازی‌ها، یحیی مجبور بود درست مثل رقیب، فردای بازی‌ها یا تمرین سبک بگذارد یا تمرین را تعطیل کند اما همین موضوع هم بهانه دیگری شد برای بیسواددانستن بدنساز تیم.

 

مصدومیت یک امر کاملا رایج در فوتبال است که می‌شود به‌راحتی به لیست بارسا و رئال نگاه کرد و دید چقدر بازیکنان آسیب‌دیده داشتند. از فاتی و پدری گرفته تا بنزما که دیدار ال‌کلاسیکوی بازگشت را از دست داد. تازه کاری به مورد سرجی بارسا و هازارد رئال نداریم.

 

اما در اینجا به‌واسطه صدرنشینی استقلال، حتی عمل فتق سیامک را به بدنسازی بد تیم ربط دادند! یحیی بدون ایراد بود؟ مطلقا. مگر می‌شود در این سقوط دسته‌جمعی، سرمربی را مبرا از هر اشتباهی دانست؟

 

یحیی اشتباه کرد که در همان ابتدای فصل، با دیدن آن شرایط ماند. او باید استعفای واقعی می‌داد ‌و می‌رفت تا وزارت ورزش و مدیریت وقت، نتوانند همه زباله‌های موجود را زیرکانه زیر قالی یحیی پنهان کنند. ماندنش اشتباه اولش بود و قناعت به خرید از لیست دوم اشتباه بزرگ‌ترش. استعفاهای نمادین و خسته‌کننده سومین تصمیم نادرستش.

 

او بازیکنانی را جذب کرد که به هیچ وجه مناسب سیستم بازی پرسپولیس نبودند. بدون شک امثال اسدی، ابراهیمی و پاکدل و حتی علی شجاعی در تیم‌های دیگر قادر به شکوفایی استعدادشان هستند اما همان طور که مهدی شیری، مرد کار در آن فشار کمرشکن نبود، آنها هم نتوانستند نیمی از ارزش‌های خود را نشان دهند.

 

این فوتبال ماست. همان مردی که تابستان ۱۴۰۰ با یک استعفای جدی و به‌موقع می‌توانست چند دَه میلیون هوادار را پای کار بیاورد تا وزارت ورزش مجبور به حل مشکلات مالی تیم شود، حالا اخراجش ترند یک توئیتر فارسی می‌شود!

 

مثل این می‌ماند که مجیدی امسال می‌ماند. تیمش چند ستاره از دست می‌داد. باشگاه از لیست شماره یکش تنها یک بازیکن جذب می‌کرد. در ادامه یک‌به‌یک مشکلات فصل قبل پرسپولیس بر سرش آوار می‌شد و انتهای فصل بعدِ از دست دادن جام و دوم‌کردن تیم، اخراجش خواسته همه آبی‌ها می‌شد.

 

مثال مدیریتی: تمیروف و سیلوا

قبل از نتیجه‌گیری بهتر است به یک مشکل مشترک از دو تیم اشاره کرد تا مزنه کار دست بیاید: مصدومیت عیسی آل کثیر  در دی ماه. سربازشدن دو ستاره دفاع استقلال در اسفندماه.

 

در اولی، بعد کلی وقت‌کشی تمیروف ازبک بدون هیچ تجربه بین‌المللی و کارنامه درخشان آمد و تنها یک گل زد. در آن سو، آجورلو سراغ مدافعی از برزیل رفت که گفته می‌شود برای سه ماه مبلغی بالا دریافت کرد.

 

اولی در داربی سرنوشت‌ساز آنقدر جو زده شده بود که خودی‌ها هم می‌دانستند جز هرزدویدن هیچ امیدی به او نیست اما سیلوای برزیلی بدون حتی یک اشتباه، مقابل ترابی و امیری عالی کار کرد.

عیسی رفت خط حمله پرسپولیس عملا خوابید. یزدانی و مرادمند رفتند، با آمدن سیلوا و عارف، استقلال همان فرم عالی در خط تدافعی را ادامه داد.

 

یحیی برود، طاقت یک فصل هزینه‌دادن را دارید؟

اما نتیجه‌گیری. در خوشبینانه‌ترین حالت یک انشقاق بزرگ ۵۰ درصدی در پیکره هواداران پرسپولیس به وجود آمده است.

 

آنها همه عاشقان دیروز یحیی بودند که یک فصل بی‌جامی و قهرمانی رقیب، اینگونه عصبانی‌شان کرده است. این یعنی هوادار امروز پرسپولیس با جمعیت ۸۰ هزار نفری که در اردیبهشت ۹۵ بعد از نایب‌قهرمانی مقابل راه‌آهن، سی دقیقه تمام ایستاده برای برانکو و پسرانش دست زدند، تفاوت کرده. نه اینکه آدم‌ها عوض شده باشند، بلکه دیدگاه و سطح توقعات‌شان متفاوت شده.

آنها از بهار ۸۷ تا بهار ۹۵‌ قهرمانی را تجربه نکرده بودند و می‌دانستند با حمایت از این تیم و مربی، طلسم سال بعد خواهد شکست و شکست. اما جمعیت امروز پنج فصل متوالی فقط جام دیده. این هوادار برایش یک فصل نایب‌قهرمانی و پنج امتیاز اختلاف با صدر یک فاجعه است!

 

آنها می‌گویند یحیی برود. مربی خوب خارجی می‌خواهند اما تجربه می‌گوید در صد درصد مواقع، سرمربی خارجی که تجربه‌ای از فوتبال ایران ندارد، نمی‌تواند در همان فصل اول قهرمان کند.

 

این چهار سرمربی و شروع شان را ببینید:

۱- برانکو

۲- شفر

۳- استرا

۴- کالدرون

همه بدون استثنا چند ماه را خواستند تا آداپته شوند. در این بین برانکو فصل بعدش موفق شد. استرا و کالدرون با شروع بد، پایان خوبی داشتند اما هر دو نیم‌فصل رفتند. شفر فصل بعدش بدون جام اخراج شد.

 

سوال اساسی و مهم این است: آیا هوادار امروز پرسپولیس که به‌راحتی دو جام لیگ برتر، نوزده و بیست با یحیی را فراموش کرد و نایب‌قهرمانی آسیا را هم دستاورد بزرگی ندانست، حاضر است فصل اول به مربی خارجی فرصت دهد تا همانند برانکو از سال دوم جام بگیرد؟

 

شاید خیلی‌ها بگویند: بله. خب طبیعتا مربی کارنامه‌دار و صاحب سبک خارجی خوب است اما چرا حاضر نیستید این اعتماد را به یحیی کنید؟ او هندوانه دربسته نیست.

 

هم در ذوب آهن و پدیده هم در همین پرسپولیس نشان داده اگر بازیکنان مورد نیازش را باشگاه تامین کند و خبری از مشکلات مدیریتی و مالی فصل قبل نباشد، او نقشه قهرمانی را در جیب دارد.

 

پرسپولیس جیبش پر است. اخبار خوب نقل و انتقالاتی از درون باشگاه به گوش می‌رسد. فارغ از برچسب‌زنی دلالیسم و ایرادگیری از نوع حرف‌زدن مطهری و مدل ریش و موی فنایی و همچنین حساس‌شدن روی تعطیلی تمرینات، یک نیم‌فصل به یحیی اعتماد کنید اگر او موفق نشد، آنگاه باشگاه مجبور به جذب سرمربی خوب خارجی می‌شود و هوادار هم مثل سال نخست برانکو به او اعتماد می‌کند.

اما اگر یحیی توانست با یک سال تاخیر به ششمین قهرمانی در هفت سال اخیر برسد، آن وقت این صبر و حوصله مثال کانون‌های ملتهب هواداری خواهد بود.

 

این گوی و این میدان!»

* مهدی طاهرخانی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید