به بهانه تولد و سالگرد شهادت برادرم "محمد"

سحرگاه خونین ۱۹ رمضان؛ از کوفه تا جزیره مجنون

سلام بر سحرگاه نوزدهم رمضان، سلام بر برادر شهیدم.

 سلام برسحرگاهی که همه ساله در این ساعات و لحظات دلم را بی قرار و ماتم زده می کند. زیرا در این سحرگاه، شادی و غم را تجربه و برایم یادآورتولد و شهادت است و این چنین شد که سحرگاه نوزدهم رمضان همیشه برایم خاص و پر معنی باقی ماند.

 نمی دانم کدام را یاد کنم؟ شادی تولدت را که در سحرگاه نوزدهم رمضان المبارک سال ۱۳۴۷ رقم خورد یا در سوگ آن سحرگاهی بگریم که در مسجد کوفه و هنگام نماز، فرق سر مولایم علی (ع) شکافته شد؟

  اما این بار اجازه می خواهم از سحرگاه نوزدهم رمضان سال ۱۳۶۷ یاد کنم که تو برادر خوبم در جزیره جنوبی مجنون با رگبار تیرهای کالیبر هفتادٍ قایق های دشمن بعثی و از میان نیزارها سینه ات شکافته شد و ملکوتی شدی و توسط هم رزم هایت، عروج و پرواز عاشقانه، محمد نامگذاری شد و چه با معنا بود این نام برای عروج ات.

 مهربان برادر، افتخار و عزیز خانواده، محمد خوش مرام.

 یادت هست، آن آخرین دیدار در خانه پدری که در حقیقت وداع آخر با عزیزان بود؟ آنچنان معصومانه و مظلومانه میان پدر و مادر نشسته بودی و دل نشین سخن می گفتی که بی اختیار همه ما شیفته آن هیبت نورانی و گفتارت بودیم و افسوس که نمی دانستیم این روضه وداع است که برای مان می خوانی.

برادر عزیزم، محمد شهیدم، تولدت مبارک.

 رسم است روز تولد هدیه دادن و شاد بودن؛ اما می خواهم سوال کنم: این چه رسمی بود که تو باب کردی که سحرگاه تولدت، بشود سحرگاه شهادتت؟

خوش به سعادت تو که همزمان با ضربت خوردن مولای متقیان(ع)، شهید شدی و در روز شهادت امام اول شیعیان، تشییع و تدفین شدی.

 کاش می شد، چشمانم را ببندم و خودم را در آغوشت ببینم و ای کاش رخصت می دادی تو را لااقل در خواب در آغوش بگیرم و از توفیق دیدارت آرامشی نصیبم شود .

محمد جان، سی و سه سال از شهادتت گذشت. در این مدت هر روز و هر ساعت اش یاد و خاطرات تو در وجودمان همچنان زنده است.

داداش گلم برای بی قراریم دعا کن

زیرا تو شهیدی و ناظر بر دردهایم

     سید مهدی ابوس

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید