نگاهی به "از سنگ تا لعل"دکتر "یوسف داوودی"

مروری بر خاطرات یک کارآفرین که در کودکی بزرگ شد

 کتاب "از سنگ تا لعل"، سرگذشت مردی است که در کودکی بزرگ شد؛ در کوره راه پر پیچ و خم زندگی روزگار خود تا چشم باز کرد، بزرگ شده بود؛ آن چنان که مانع و سدی را برای رفتن و نیز به پیش رفتن خود نمی دید و به حساب نمی آورد...

 حکایت او، حکایت بسیاری از مردان بزرگ تاریخ است. مردانی که با درد و رنج به معنای حقیقی مرد می شوند.

  مردانی که به ناچار تا مرز شکستن می روند، ولی نمی شکنند و آبدیده تر می شوند.

 مردانی که باد مخالف را می بینند و می شناسند ولی تسلیم و تن به لرزه نمی دهند و زانو خم نمی کنند و هرگز نمی لرزند...

  مردانی که تا چشم باز کردند، بزرگ شدند و کودکی نکردند.

 این  حکایت را در سر گذشت و احوالات بزرگانی که خود را وقف مردمان شهر و دیار ایران زمین کرده‌اند، پیش از این خوانده و یا دیده‌ام و با خود اندیشیده ام که شاید این مولفه مشترک همه بزرگان، از جمله "یوسف داودی" باشد که منافع و حال خوش دیگران را بیشتر دوست می دارد و فرقی نمی‌کند، بنا باشد و کارگرانش بیکار نباشند و نانی بر سر سفره ببرند؛ (در حکایت روزگار جوانی در مسجد سلیمان) یا مدیرعامل ارشد شرکت نفتی متن باشند و فکر و دغدغه درآمدزایی برای مردمان محروم دیار ناداری را نگاه اول خود بدانند... یا جوانی و زندگانی خود را در راه تولید و کارآفرینی و ایجاد اشتغال و امید آفرینی در دیار پدری خود در سر بپرورانند و مجتمع پتروشیمی و انرژی را از عالم خیال به عالم حقیقت در آورند.

 تفکر و همت و اتفاقی که شهری را- که روزگاری اولین ها نام داشت- شاهد ویرانی و ناداری اش نباشد؛ که این همه  پیش تر در نظر دیگران، خیالی موهوم و  دست‌نیافتنی و خرمن ساختن در  برهوتی بود که از آن دل بریده بودند...

  حکایت "یوسف داودی" در این روزگار می تواند سرمشق باشد و این کتاب و سرگذشت نگارنده آن می‌تواند منبع و مرجعی برای شناخت موانع اساسی تولید در این کشور باشد.

 موانعی که "یوسف داودی" را زمین نزد؛ ولی بسیاری دیگران را زمین گیر کرد و آن گونه شد که تولید جای خود را به امور واسطه‌ای و دلالی داده و می دهد...

 اعتقاد دارم: این  کتاب را باید مدیران صاحب امضا و تاثیر گذار و تریبون دار و آنانی که دغدغه تولید و کارآفرینی دارند، بارها خوانده و بخش هایی از آن را چراغ راه برداشتن بسیاری موانع نمایند و تکیه گاهی امن برای تولید و تولیدکنندگان گردند.

 یوسف داودی را می شناسم ، بزرگ تر از این حکایت هاست و همت و دانش آن را دارد که کارهای بزرگ تری را در عالم حقیقت به ثمر نشاند و بزرگان بسیاری را در کنار خود بپروراند...

 برای او و "رضا  داودی" که بسان زواره در کنار تهمتن در حکایت حکیم‌ بزرگ توس، همواره و در همه ی احوال در کنار برادر خود (یوسف داودی) بود و هست و سایر عزیزانی که راه ایشان را پی گرفتند و همراه شان بوده اند؛ آرزوی بهروزی و سعادت و سلامت دارم و امید دارم در آینده سفره های آبرومندانه ای از کار و تلاش  برای مردمان این مرز و بوم خواهند گسترانید. ان شاالله

  *علیرضا حیات غیب

 ۲۲ فروردین ماه ۱۴۰۰

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید