وقتی صدای ما را نمی‌شنوند

اینجا خوزستان است؛ پُر از سوژه‌های ناب!

 

اهواز- حبیب خبر/ نوید قائدی: سال گذشته بود که دستان توانای بانوی هنرمند خوزستانی با مشتی خاک در برنامه عصر جدید، تصویری اعجازانگیز و اثرگذار از مصایب گرد و خاک و حس مردم خوزستان خلق کرد که ارتعاش هنرش تمام ایران را متأثر کرد.

می‌خواهم از اعجاز هنر بگویم. از ارزش و تعهد هنرمندانی که نسبت به مشکلات مردم کوچه و خیابان غافل نیستند و تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند تا بتوانند آیینه تمام نمای مردم دیار خود باشند.

 سال‌ها است به نظر می‌رسد درد ما مردم خوزستان را کسی نمی‌فهمد. نه اینکه مرکز نشینان مصایب مردم ما را ندیده‌اند که حتماً دیده‌اند. مانند همین بازدید اخیر چندین وزیر و معاون اول رياست جمهوری از خوزستان که در پلان‌هایی منقطع و محدود از مکان‌هایی بازديد کردند. (گويا آقای جهانگيری تازه متوجه شده‌اند مردم خوزستان معترض وضع موجود هستند!) اما این دیدن شنیدن‌ها کمتر مؤثر می‌افتد؛ چون درک درست و واقعي را به مخاطب منتقل نمی‌کنند.

چرا منتقل نمی‌کنند؟ چون، نقطه اثر بروز مصایب و مشکلات در بطن خانواده‌ها و در ميان زندگي مردم اتفاق می‌افتد. جایی که در بلندمدت و به هزاران دلیل دل کودکان و نوجوانان و بزرگ‌سالان اين ديار می‌شکند. از آينده زندگی مایوس و ناامید می‌شوند. سختی و ملامت می‌کشند. خانه‌های شان پر از آب می‌شود و گاهی از کمترین امکانات رفاهی محروم‌اند.

 آقای جهانگيری می‌گویند: دانشگاه‌ها تحقيق کنند علل نارضايتی مردم را بيابند. اين غلط است. زيرا هزاران هزار تحقيق و مطلب و مستند وجود دارد که چرا مردم معترض و ناراضی هستند و البته شما هم دیده‌اید اما به خاطرت مبارک نمی‌آید! به همان دليل فراموش کرده‌اید چون درک نکرده‌اید و متأثر نشده‌اید.

تلویزیون ملی ایران کمتر سریالی دارد که واقعیت‌های تلخ زندگی بسیاری از خانوارها و شهرها و محله‌های مشکل‌دار و ضعيف را نمایش دهد. بیشتر آنچه دیده‌ایم زندگی تهران نشینی و ماشین‌های آن‌چنانی و لاک چری بوده است.

 چه وقت سوژه‌های متنوع زندگی یک سريال از شبکه ملی مصایب چندماهه مردم دیار ما خواهد شد تا شاید مسوولان گام‌ به‌گام با دردهای واقعی مردم خوزستان آشنا شوند؟

سریال می‌گویم چون اثرش بیشتر است. کاری تر است و فرصت دارد گام ‌به‌گام سوژه‌ها و مشکلات را نمایش و در ذهن مخاطب بنشاند. مستند نمی‌گویم چون تجربه نشان داده یک‌بار نمایش داده می‌شود و فراموش می‌شود و از خاطره‌های مرکز نشینان می‌رود.

وقتی صدای ما را در جلسات نمی‌شوند؛ وقتی هزاران تذکر از تریبون های مجلس اثری ندارد؛ دلسوزان در جراید بومی استان می‌نویسند و کسی به خود زحمت خواندن نمی‌دهد؛ ناگزیر باید دنبال راه چاره‌ای بود. چه راهی برنده‌تر و کاراتر از زبان عریان و تأثیرگذار هنر که لازم است از آن بهره برد.

از هنرمندان خوزستان اگرچه می‌دانم که خود گرفتار هزاران مشکل‌اند، اما عاجزانه استدعا دارم دورهم جمع شوید و با همفکری و مشورت راهی قوی و مؤثر برای احقاق حقوق واقعی مردم بیابید که این مهم امروز بزرگ‌ترین رسالت اجتماعی و انسانی شما محسوب می‌شود و اثرگذاری خواهد بود؛ چون تجربه نشان داده مؤثر بوده است.

 از این که دیگر کنشگران هم باید کمک کنند شکی نیست که این حرکت نیاز به همراهی و مساعدت جمعی دارد. حرکت و خلق اثر نیاز به منابع مالی دارد. می‌توان فکری کرد. می‌شود پلان سازی کرد و هدف و سوژه و محصول را معرفی کرد و برآورد ریالی نمود و ريال ریال آن را از مردم جمع‌آوری کرد. کار شدنی است و فقط همت می‌خواهد.

 با شناختی که از توانمندی هنرمندان خوزستان در تمامی زمینه سراغ دارم، به یقین یک حرکت جمعی نتیجه‌بخش است و می‌تواند محتوایی درخور توجه در عرصه ملي تولید کند که این بزرگ‌ترین کمک به مردم خوزستان و در حد بضاعت هنرمندان خواهد بود.

 چندین دهه گذشته و نمایندگان و مجریان دولتی تاکنون نتوانسته‌اند مردم خوزستان را راضی کنند. پيشنهاد عاجزانه می‌شود هنرمندان هم‌بخت خود را بیازمایند که البته در همین آوردگاه‌های واقعی و ملموس است که حماسه‌های زیبای هنری خلق می‌شوند مانند آنچه بانو فاطمه عبادی خلق کردند.

۱۴ بهمن ۹۹

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید