خطبه ۲۹ نهج البلاغه و مردم محروم مسجدسلیمان؛/ وعده های عالی برای سفره های خالی!

 وعده های رنگین مسوولان چنان زیبا و دل نشین است که دل مریدان و غیر مریدان شان را شاد و خندان می کند!!      

از عزیزان مسوول دستگاه های اجرایی انتظار داریم، میزان وعده ها و شعارهای دلگرم کننده و گوش نواز خود را روز به روز مثل استاندار محترم خوزستان- که نه شب می شناسد و نه روز- شبانه روز بیش تر و بیش تر کنند تا شهروندان و کلن مردم استان لااقل در به گوش و نیز در به دست آوردن شعار و وعده های آن چنانی و غیره کمبودی احساس نکنند!!

به حمدا... سر دادن شعار و وعده مثل مواد غذایی نیست که باید جیب ات پر باشد، چرا که به راحتی می شود با جیب خالی و پز عالی آن هم با دهان های تشنه و نیز در گرمای 50 درجه و بیش تر وعده داد و دل مردم را گرم و شاد کرد و ان شاا... خداوند هم دل مسوولان را هم شاد کند که در به کف آوردن شعار و وعده های تر و تازه و آبدار از هیچ کوششی دریغ نمی کنند! 

به راستی اگر واژه هایی همچون شعار و وعده وجود خارجی و داخلی نداشتند معلوم نبود مسوولان شاغل در امور وعده و شعار، به چه کار دیگری مشغول می شدند و چه گونه امرار معاش می کردند؟!

البته یک  نفر از خیل شهروندان کشته و مرده وعده و شعار می پرسد: این وعده های انرژی بخش تا کی ادامه دارد تا لااقل بتوانیم جایگزین برخی مواد غذایی گران قیمتی کنیم که حتا از کنارشان هم نمی توانیم رد شویم و بو بکشیم که معده ی مان کمی آرام گیرد و نیازی به خوردن قرص هایی هم چون رانیتیدین نباشد!

در این باره باید به صراحت بگوبم: تا موجودی به نام مسوول شاغل در امور مهم وعده و شعار وجود دارد که فکر کنم هیچ گاه این موجودات ارزشی(!) کاهش پیدا نمی کنند که افزایش هم می یابند- هیچ شهروند و روستاوند و حتا گردشگران خارجی نگران نباشند و به قدر کافی شعار و وعده به همه می رسد!

ماشاا... تولید وعده و شعار آن قدر زیاد است که مثل همین ملخ های همه چیز خوار که مدتی پیش به برخی استان ها هجوم آوردند و در باغ ها دلی از عزا درآوردند، هیچ گاه نمی گذارند کمبودی احساس کنیم و مدام گوش ها، چشم ها و دل های مان را می نوازند و گرم می کنند؛ حتا اگر در وسط چله زمستان باشیم و حتا ایران رادیاتور هم نداشته باشیم و پشت مان هم گرم نباشد و مجبر بشویم برویم توی غار زندگی کنیم!

ای بابا! انگاری داریم قصه شعارها و وعده های لیلی و مجنون را تعریف می کنیم که می بینیم یک آدم دو آتشه که نخود آش های بازاری پهلویش لنگ می اندازند می آید و از تولیدات پشتم گرمه حرف می زند که زیاد شده و حتا آماده صادرات به کشورهای خارجی است! در حالی که خودش هم می داند خریداری جز خودمان در هیچ جا نداریم! اما نمی دانم چه طور شده که دارد تعریف و تمجیر می کند!

انگاری این ایمان خان سعیدی- که از قضا مسوول کمیته آموزش خانه مطبوعات خوزستان هم است- نمی داند یا می داند و خودش را به کوچه های زلزله زده شهرستان اش زده که در مصرف تولید شعارها و وعده های مسوولان خیلی خدمتگزار به خودشان، زیاده روی می کند تا روی دست شان باد نکند و در نتیجه شعارهای شان در گلو نترکد و منفجر نشود!

البته همین ایمان خان در حالی که هنوز نه به داره و نه به بار، آمده و از  پتروپالایش ، کارخانه آلومنیوم ،کارخانه سیمان، فرودگاه مسجدسلیمان، راه آهن و جاده مسجدسلیمان به اهواز، جاده مسجدسلیمان به چهارمحال بختیاری و چند نقطه دیگر حرف می زند که ما هم با این که از گوش چپ مان می شنویم اما از گوش راست مان بیرون می کنیم، که ازدحام خواسته ها و نیازهای او موجب فراموش شدن وعده ها و شعارهای ماندگار مسوولان در دل مان نشود و در نتیجه به "لیوه"1 شدن مان نینجامد!

در حقیقت این ایمان خان انگاری زبان اش در دهان آرام نمی نشیند و اصلن از کلید در گنج صاحب هنر به دور است و اجازه به مغزش نمی دهد که فکر کند و به گمانم دارد آدامس خروس نشان می جود بی آن که "قوقولی قوقو" کند! اما فکر کنم می گوید: «در سه ماه گذشته مسوولان محلی و کشوری خبر افتتاح ترمینال فرودگاه را در سه ماه آینده دادند؛ اما امروزه بعد از گذشت سه ماه نوار و قیچی هم نخریده‌اند چه رسد به این که بخواهندافتتاح کنند!"

اصلن از کجا معلوم در زلزله ای که در مسجدسلیمان آمد وسایل مورد افتتاح از جمله قیچی و روبان و ...گم و گور نشده باشند و تاکنون هم یافت می نشده اند که بخواهند افتضاح، ببخشید، افتتاح کنند.

همچنین این خان ایمان که هنوز برای تر یا خشک بودن هیزم ها به جهنم تشریف نبرده است تا بتواند اظهار فیض کند اما در همین جهنم بالای پنجاه درجه خوزستان می نالد: "در چند روز گذشته خبر توسعه راه آهن شوشتر انعکاس داده شد اما دریغ از اقدام کوچکی از سوی مسوولان شهرستان مسجدسلیمان."

البته نگارنده متوجه نشدم توسعه راه آهن شوشتر چه ارتباطی به مسجد سلیمان دارد؟ درست است که چیزی از پرسش اش دستگیرم نشد، اما شاید مسوولان با توجه به نزدیک بودن انتخابات بخواهند از وسط جاده شوشتر به مسجدسلیمان خط راه آهن پوستری بکشند تا بهتر بتوانند به امور تبلیغات انتخابات مجلس رسیدگی کنند!

  لامصب این ایمان خان مگر از زبان و دهان می افتد؟! باباجان! گفته اند: "قلندر چهل کلام گفت ترکید!" شما که دست و پا و زبان و دهان قلندرها را قفل و زنجیر کرده ای!

درست است که شهروند مسجدسلیمانی هستی اما چرا از من می پرسی: «مگر چند بار باید کلنگ جاده مسجدسلیمان به اهواز به زمین زده شود؟! اما دریغ از اقدامی اساسی!» چرا نمی روی از نماینده شهرت یا مسوولان استان سوال کنی؟!

تازه مگر نشنیده ای که گفته اند:«هر که آمد عمارتی نو ساخت/ رفت و منزل به دیگری پرداخت؟»

به عقیده نگارنده هرچه قدر از سوی مسوولان محترم کلنگ های ساخت و ساز به زمین بخورد و قیچی های افتتاح و بهره‌برداری در مراسم و آیین های مختلف روبان ببرند و این موارد مرتب با حضور مسوولان مختلف تکرار شوند، نشانگر اهمیت تک بیت های دیباچه گلستان حضرت سعدی شیرازی است که در بالا تک بیت از آن آورده ایم.

بله جناب ایمان خان! می دانیم پروژه پترو پالایش که می توانست معضل بیکاری را تا حدودی سامان دهد موقتا تعطیل شد و چند نقطه... حتمن همین چند نقطه جزو حکمت های این پروژه باشد و شما حالا حالا ها زود است که دریایی این چند نقطه ها را! اما این را بدان که باز حضرت سعدی در تک بیت :« خجل آن کس که رفت و، کار نساخت/ کوس رحلت زدند و، بار نساخت» پاسخ شما و دیگران را داده و نیازی به غصه خوردن و معده را زخم کردن نیست!

اصلن به من و شما که نه سر پیازیم و نه ته سیب زمینی چه ارتباطی دارد که:«در شهرهای همجوار هر روز شاهد افتتاح پروژه های ملی هستیم اما دریغ از شهرستان مسجدسلیمان که هیچ گونه پروژه ای در خود جای نداده است!»

بله عزیز دل برادر! این است توجه بی شایبه نمایندگان به مردمی که با رای شان برای خود دکان، شغل، پرستیژ، بزرگی و کلی صفات خوب خوب فراهم کرده اند!

آقایان مسوول در امور وعده و شعار! تامی توانید با نگاه ترحم آمیز به خطه مسجدسلیمان نگاه کنید تا حال این دوست ما و دیگر طرفداران دو آتشه شهر گرفته شود!!

مسجدسلیمانی که زمانی پایتخت نفتی خاورمیانه بود چه اشکالی دارد که حالا روستایی زلزله زده و محروم از هر لحاظ باشد؟!!

 البته ناگفته نماند که در وقوع زلزله برخی برای شهر خیلی تره خرد کردند اما نه برای استفاده مردم و شهر که برای نشان دادن خود که بهتر بتوانند در آینده نزدیک نگاه های مردم فداکار را به سوی خود جلب کنند!

آری جناب ایمان خان! گفته ای:"ثروث نفت و گاز شما یا شهرستان مسجدسلیمان چنان زیاد است که اگر درصدی از آن- که جزو مصوبات قانونی مجلس شورای اسلامی است- به این شهرستان پرداخت شود می توان به توسعه، آبادانی و رونق شهر پرداخت. ولی بی توجهی به زیر ساخت های این شهر،  منجر به قهقهرا رفتن شهر و تبدیل شدن به روستایی بزرگ و بی در و پیکر  شده است! در حقیقت این باصطلاح شهرستان که جزو مهاجر فرست های درجه یک کشور است، اگر در دو دهه پیش مسولان دولتی ضرب العجلی برای جابه جایی شهر تعیین می کردند و با همه صاحبان خانه های در خطر نفتی و گازی تسویه حساب می کردند، امروز  شاهد وضعیت اسفناک مسجدسلیمان نبودیم که حتا ساکنان قدیمی اش حاضر نمی شوند شبی را در این شهر ساکن شوند و استراحت کنند!"

اما  به راستی که زلزله باید در مسجدسلیمان می آمد تا نگاه مسوولان استانی و کشوری به طرف شهری بتابد که زمانی عروس شهرهای نفتی بود و ارج و قرب داشت و بسیاری دوست داشتند جزو شهروندان مسجدسلیمانی باشند نه امروزه که حتا شهروندان قدیمی این شهرستان محروم با مردمانی رنج دیده دنبال راه چاره ای برای ترک شهر و رفتن به دیگر شهرستان های استان از جمله اهواز یا شهرهای دیگر استان ها هستند.

در حقیقت، اگرچه ایمان خان ما تنها چاره این شهرستان را توسعه همه جانبه می داند و معتقد است: "مسولان در شرایط فعلی باید در راه توسعه و رونق شهر گام های اساسی بردارند." اما لازم است ضرب المثل:" تا نگرید طفل کی جوشد لبن» و «حق گرفتنی است نه دادنی» را همیشه به یاد داشته باشیم.

خوب است در این باره سخن امام علی(علیه السلام) را که در بخشی از خطبه29 نهج البلاغه به یک اصل بسیار مهم در زندگى انسان ها اشاره کرده و مى فرماید: «افراد ضعیف و ناتوان، هرگز نمى توانند ستم را از خود دور کنند و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمى آید» سرلوحه ی اعمال خود قرار دهیم؛ به ویژه ما که نه قوی هستیم و نه توانمند...

حبیب اله بهرامی

1- دیوانه

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید