نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
وضعیت تعقیب جزییات نتایج انتخابات آمریکا از سوی مردم ایران در چند روز گذشته خودشان را هم شگفتزده کرد و دستمایه انواع طنزها نیز شد.
چه بسا کسانی که بجنورد و بیرجند را با هم اشتباه میگرفتند، تا حد زیادی با جغرافیای آمریکا و ایالات آن آشنا شدند و چندصد رای ترامپ و بایدن در میشیگان و نوادا و پنسیلوانیا را با حساسیت تعقیب کردند یا برای نتایج آرا در این ایالتها دچار استرس شدند؛ موضوعی که در نگاه اول خوشحال کننده نیست و چه بسا در تضاد با «استقلال» که مهمترین دستاورد محقق شده انقلاب اسلامی ایران است، تصور شود؛ اما واقعیت چیست؟ چرا ایرانیان این میزان انتخابات آمریکا را دنبال کردند؟ این پدیده چه دلایلی داشت و آیا نشانه ضعف و وابستگی است؟ چرا بسیاری تصور کردند سرنوشت شان به این انتخابات گره خورده است؟! آیا دولت در این زمینه مقصر بود؟! و بالاخره، گره نزدن اقتصاد یعنی چه و چه آثاری دارد؟
در ادامه تلاش میکنم تا حدی درباره پاسخ این پرسشها تامل کنم.
چرا ایرانیان این میزان انتخابات آمریکا را دنبال کردند؟
مردم ایران در این دوره بیش از تمام ادوار گذشته، انتخابات ایالات متحده را دنبال کردند که به نظر میرسد ناشی از این چند دلیل بود:
آیا این میزان پیگیری انتخابات آمریکا در ایران، نشانه ضعف و وابستگی است؟
برخلاف برخی روایتها در فضای مجازی، این ادعا که ایرانیان بیشترین دنبالکنندگان انتخابات آمریکا بودند، فاقد صحت است. البته سیاسیتر بودن ایرانیان نسبت به خیلی از ملتها از جمله آمریکاییها، فارغ از خوب یا بد بودن آن، در این زمینه نقش داشته و همان گونه که گفته شد، درگیر شدن آنان با شدیدترین تحریمها نیز در این زمینه موثر بوده است. اما آیا این نشانه ضعف و وابستگی است و آیا نمیتوان طوری عمل کرد که تصمیمات مقامات کشورهای دیگر، تاثیری در زندگی مردم کشورمان نداشته باشد؟!
روشن است که هرچه اقتصاد ملی یک کشور قدرتمندتر باشد، اتکای آن به خود بیشتر است. با این حال، وضعیت اقتصاد جهانی به صورتی درآمده که خوداتکایی هم به معنای عدم ارتباط نیست.
آیا دولت، اقتصاد کشور را به انتخابات آمریکا گره زد؟
در روزهای اخیر این موضوع مطرح شده که دولت اقتصاد کشور را به انتخابات آمریکا گره زده است، اما این موضوع چقدر صحت دارد و منشا این ادعا چیست؟
برای پاسخ به این پرسش، بهتر است کمی به عقب برگردیم. بعد از وضع تحریمهای متعدد ظالمانه از سوی شورای امنیت سازمان ملل در بین سالهای ۸۵ تا ۹۰ و نیز تحریمهای یکجانبه از سوی دولت آمریکا بعد از آن، زندگی مردم ایران دچار آسیب شد. دولت جدید از ابتدای فعالیت، پیگیر ساز و کاری برای مذاکره و رفع تحریمها شد که با تلاشهای مداوم، در سال ۹۴ در قالب «برنامه جامع اقدام مشترک» یا همان «برجام» به نتیجه رسید و تحریمهای سازمان ملل و تحریمهای یکجانبه آمریکا به تدریج لغو شد. با این حال، از اردیبهشت ۹۷، رئیس جمهور جدید آمریکا توافقات سلف خود را زیر پا گذاشت و نه تنها تحریمهای لغوشده بازگشت، بلکه موارد شدیدتری نیز به آنها اضافه شد و باز هم به اقتصاد ایران ضربه زد.
طبعا آنچه در صحنه واقعیت اقتصاد و زندگی مردم ایران میگذرد، هم متاثر از تحولات بینالمللی است و هم تحت تاثیر تصمیمات و عملکرد مسوولان کشور. مسوولان هم باید تا حد امکان با تدبیر و تعامل، آسیبپذیری کشور از تحولات خارجی را کاهش دهند و هم سازوکارهای داخل کشور را با هدف کارآمدی بیشتر اصلاح کنند. مشکلات تاریخی در ساختار اقتصاد کشور ما کم نیست و در این زمینه باید از دولت مطالبه کرد تا ناکارآمدیها را با شفافسازی، اصلاح ساختار و نظارت کاهش دهد، اما متهم کردن دولتی که با تلاشهای پیگیر، تلاش کرده است بار فشارهای خارجی تحمیل شده از گذشته را بر کشور کم کند و به تولید ملی بیش از همه دولتها بها داده است، به گره زدن سرنوشت کشور به خارج، منصفانه به نظر نمیرسد.
البته، شاید مقصود برخی منتقدان که نسخه گره نزدن وضعیت کشور به خارج را میدهند، جداسازی و انزوای کامل کشور از دنیا باشد؛ به این معنا که کل محصولات مورد نیاز مردم در داخل کشور تولید شود و نیاز به تبادل کالا و خدمات نباشد تا کشور از تبعات فشارهای خارجی نیز مصون باشد. اتفاقا چنین الگویی همین حالا در قرن ۲۱ هم مصداق دارد: کشوری چون کره شمالی همچنان تا حد زیادی به این الگو پایبند است و وضعیت آن هم پیش روی ما است؛ وضعیتی که به نظر نمیرسد واقعیات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم ایران با آن تطابق داشته باشد.
مفهومی که در گذشته از خودکفایی مد نظر بود و تولید تمام کالاها در داخل کشور را توصیه میکرد، اکنون چندان مورد توصیه نیست، چرا که مزیتهای نسبی تعیینکننده محل تولید کالا و خدمات است و با ارتباط و تبادل و تعامل، نتایج بیشتری عاید همه کشورها میشود.
مسئولان بلندپایه کشور نیز همواره تاکید کرده اند که منظور از خودکفایی و استقلال اقتصادی، تکیه بر توان داخلی در زمینه تولید کالاهای اساسی و تامین تجهیزات بنیادی موردنیاز به صورت مستقل یا با کمترین تکیه بر دیگران است، نه انزوای کشور و بستن درهای آن به روی جهان. در دنیای امروز، چنین کاری میسر نیست.
به هر تقدیر، حاکمان هوشمند کسانی هستند که هم ساختارهای حکومتداری خود را اصلاح و هم تلاش میکنند با استفاده از ظرفیتها و روزنههای موجود در دنیای بیرون، بیشترین منافع را برای مردم خود به ارمغان آورند. نه رها کردن اصلاح مدیریت و ساختارهای داخلی به امید تحولات غیر قابل پیشبینی خارجی عاقلانه است و نه چشم بستن بر تحولات دنیا به بهانه تمرکز بر داخل. طبیعی است که با تصمیمات خردمندانه، تلاشهای پیگیر و ارتباطات وسیع با کشورهای مختلف، قدرت ملی کشور افزایش مییابد و تابآوری اقتصاد آن در برابر فشارها و تکانه های مختلف بیشتر می شود.
ارسال نظر به عنوان مهمان