امروز:
جمعه - 24 اسفند - 1403
ساعت :

- مامور بهداشت: میدونی که کرونا اومده

- مرد: بله آقا

- مامور: باید هر بیست دقیقه دستاتون رو با صابون بشورین که مبتلا نشین

- مرد: نمی تونیم

- مامور: اشکال نداره هریه ساعت هم بشورین خوبه

- مرد: نمی شه

- مامور: حداقل هر سه چهار ساعت یه بار بشورین

- مرد: نمی تونیم

- ای بابا شما دیگه کی هستین. چرا هی میگی نمی شه و نمی تونیم؟

   - مرد: اینجا برای رفع تشنگی هم آبی نداریم.

   ( مامور شرمنده زیرلب چیزی می گوید. درب شاسی بلند را باز می کند سوار می شود)

   شاسی بلند حرکت می کند. چشم مامور به تابلوی کنار جاده می افتد. *غیزانیه*

   رادیوی ماشین روشن است.

    گوینده: نفت کش عظیم ایران در سواحل ونزوئلا پهلو گرفت.

     مامور نگاهی به بیرون می اندازد. روستای محصور در لوله های انتقال نفت. کمی آن طرف تر دود بلند فلرهای نفتی    آسمان منطقه رو سیاه و قیر اندود کرده بود. درست مثل آسمان قلب مامور

حسن نسیمی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید