بداهه ای از شاعران انجمن ادبی خروش کارون

فضای "کمپلو" با شعر جور است

فضای کمپلو با شعر جور است 

 محمد بقالان:

کلامت  دُّرِ بحرِ مهربانی

پیامت لمحه نوری  آسمانی

خلاف شرع، در شعری خداوند

خداوند مضامین و معانی

 حسن خیاطان:

 جمله شاگرد کلاس ذوقتیم

نقطه ای بالای قاف شوقتیم

انجمن قاف است و سیمرغش تویی

تو خداوندی و ما هم طوقتیم

 محمد بقالان:

نقطه ی خال لب شعرمنی

نقطه نه،  آن ساقی ی شور افکنی

در گلستان های عالم، چون تو نیست

باغ حسنی- ماه مهری- گلشنی!

حامد میساقی مکوند:

اگر بیگانه با کیشم، همینم

به دور از کوی تجریشم، همینم

اگر چه دیگران خوردند و بردند

ولی من پاک و درویشم، همینم...

محمد بقالان:

تو که بیگانه با کیشی به حقی

چو آب پاک تجریشی، به حقی

به دور از زرق و  برق این جهانی

شریف و صاف و درویشی، به حقی

 احمدرضا کیماسی:

 اگر بیگانه با کیشی دیرم رام

بدور از کوی تجریشی دیرم رام

اگر چه دیگران خوردند و بردند

مثال بنده درویشی دیرم رام

حسن خیاطان:

تو پاک و صاف و شفاف و زلالی

جوانی خوشکل و صاحب کمالی

ندیدم در دکانِ شعر بقال

ز تو بهتر عزیزم جنس و مالی

 محمد بقالان:

عزیزم جنس اینجا جور جوره

۲فرهادی ۳ عبدالله وّ پوره

جناب خواجوی خیام ثانی ست 

غزل، محصول سبزِ حاجی پوره

حسن خیاطان:

 تو که جنست همیشه جورِ جوره

و نانِ شعرتان توی تنوره

چرا آقا نشست جمعه هایت

شبیه محفل اهل قبوره؟

حامد میساقی مکوند:

نشست کمپلو شُرب مدام است

پر از آرایه و شور و کلام است

به لطف این اساتید و بزرگان 

بنای شعر استان بر دوام است

 محمد بقالان:

بنای شعر در کاشانه ی ماست

فروغِ آفتاب خانه ی ماست

مُسٌَکرهای ما، درشعر جاریست

قوافی ی غزل، پیمانه ی ماست

حامد میساقی مکوند:

 به هر صبح و سلامت زنده کردی

به آیین مرامت زنده کردی

تمام عاشقان انجمن را

به اعجاز کلامت زنده کردی

چه خرسندم که عضوی کوچک هستم

مسیر کمپلو را می پرستم

بده پیمانه ی شعری بدستم

که از عطر غزل های تو مستم

 محمد بقالان:

فضای کمپلو با شعر جور است

قناری ها درآنجا غرق شور است

شمیم شعر از هر غنچه جاریست

 چو طبع گل،  پر از عطر حضور است

اردوان هوشمندی:

 اگرچه کمپلو ازمن به دور است

ولیکن شاعرانش باشعوراست

همه اشعار شاعر های خوبش

به طبع بنده جور جور جوراست

حامد میساقی مکوند:

نگین شهر اهواز است، آنجا

یقینا کوی اعجاز است، آنجا

خودم دیدم که درب منزل او

به روی شاعران باز است، آنجا

اردوان هوشمندی:

دوست دارم مرد شوشی را ز جان هم بیشتر

او بود سلطان شعر و بنده ام درویش تر

کودکان مکتب استاد بقالان شدیم

درمصاف بازی ِ شطرنج او ما کیش تر

حسن خیاطان:

 شبی در کمپلو با شیخ بقال

به همراه تنی اصحاب با حال

غزل گفتیم و محفل بود و حامد

چه حالی بود، به به، احسن الحال

محمد بقالان:

واقعا استاد شعراست  این حسن

افتخار ماست ، در این انجمن

شوخ طبع و بذله گوی و طنز ساز

ایرج ثانی ست او، در این وطن

حسن خیاطان:

ریزه خواری می کنم از خوان تان

خوشه می چینم ز تاک جان تان

در دبستان تو طفلی تشنه ام

می مکم شیر از نوک دکان تان

امیدحمزه لویی:

رباعی های تو خیلی قشنگِه

الهی وزن شعرت هم نلًنگه

میون جمع خوبان یک نگینی

و می دونی که بدخواهت مشنگه

حسن خیاطان:

ما عاشق منقل وجودت هستیم

دلباخته آتش و دودت هستیم

در انجمن خروشِ کارونِ کلام

بی هیچ تواضعی جنودت هستیم

سه بیتی بچه نفتون:

در این دفتر نباید حرف بد گفت

چه با لنگر چه با چشمان شک خفت

در این جا "صاف و صادق" عاشقی کرد

نباید عاشقی هایش ز دم رفت!

ندیدین تیغ قیچی ام چه تیز است؟

بریدم تا نبندین دفترش مفت!

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

کاربرانی که در این گفتگو شرکت کرده اند

نظرات (1)

  • عارف

    پنج شنبه 10 فروردين 1402 - پنج شنبه, مارس 30 2023 6:29:31pm

    بداهه های خروش کارون همیشه دلچسب بوده است..
    فقط مثل صاعقه و زلزله بیخبر شروع میشود...

Tagsبداهه, شعر, شاعر, انجمن ادبی خروش کارون, اهواز