نظرات (1)
-
عارف
پنج شنبه 10 فروردين 1402 - پنج شنبه, مارس 30 2023 6:29:31pmبداهه های خروش کارون همیشه دلچسب بوده است..
فقط مثل صاعقه و زلزله بیخبر شروع میشود...
محمد بقالان:
کلامت دُّرِ بحرِ مهربانی
پیامت لمحه نوری آسمانی
خلاف شرع، در شعری خداوند
خداوند مضامین و معانی
حسن خیاطان:
جمله شاگرد کلاس ذوقتیم
نقطه ای بالای قاف شوقتیم
انجمن قاف است و سیمرغش تویی
تو خداوندی و ما هم طوقتیم
محمد بقالان:
نقطه ی خال لب شعرمنی
نقطه نه، آن ساقی ی شور افکنی
در گلستان های عالم، چون تو نیست
باغ حسنی- ماه مهری- گلشنی!
حامد میساقی مکوند:
اگر بیگانه با کیشم، همینم
به دور از کوی تجریشم، همینم
اگر چه دیگران خوردند و بردند
ولی من پاک و درویشم، همینم...
محمد بقالان:
تو که بیگانه با کیشی به حقی
چو آب پاک تجریشی، به حقی
به دور از زرق و برق این جهانی
شریف و صاف و درویشی، به حقی
احمدرضا کیماسی:
اگر بیگانه با کیشی دیرم رام
بدور از کوی تجریشی دیرم رام
اگر چه دیگران خوردند و بردند
مثال بنده درویشی دیرم رام
حسن خیاطان:
تو پاک و صاف و شفاف و زلالی
جوانی خوشکل و صاحب کمالی
ندیدم در دکانِ شعر بقال
ز تو بهتر عزیزم جنس و مالی
محمد بقالان:
عزیزم جنس اینجا جور جوره
۲فرهادی ۳ عبدالله وّ پوره
جناب خواجوی خیام ثانی ست
غزل، محصول سبزِ حاجی پوره
حسن خیاطان:
تو که جنست همیشه جورِ جوره
و نانِ شعرتان توی تنوره
چرا آقا نشست جمعه هایت
شبیه محفل اهل قبوره؟
حامد میساقی مکوند:
نشست کمپلو شُرب مدام است
پر از آرایه و شور و کلام است
به لطف این اساتید و بزرگان
بنای شعر استان بر دوام است
محمد بقالان:
بنای شعر در کاشانه ی ماست
فروغِ آفتاب خانه ی ماست
مُسٌَکرهای ما، درشعر جاریست
قوافی ی غزل، پیمانه ی ماست
حامد میساقی مکوند:
به هر صبح و سلامت زنده کردی
به آیین مرامت زنده کردی
تمام عاشقان انجمن را
به اعجاز کلامت زنده کردی
چه خرسندم که عضوی کوچک هستم
مسیر کمپلو را می پرستم
بده پیمانه ی شعری بدستم
که از عطر غزل های تو مستم
محمد بقالان:
فضای کمپلو با شعر جور است
قناری ها درآنجا غرق شور است
شمیم شعر از هر غنچه جاریست
چو طبع گل، پر از عطر حضور است
اردوان هوشمندی:
اگرچه کمپلو ازمن به دور است
ولیکن شاعرانش باشعوراست
همه اشعار شاعر های خوبش
به طبع بنده جور جور جوراست
حامد میساقی مکوند:
نگین شهر اهواز است، آنجا
یقینا کوی اعجاز است، آنجا
خودم دیدم که درب منزل او
به روی شاعران باز است، آنجا
اردوان هوشمندی:
دوست دارم مرد شوشی را ز جان هم بیشتر
او بود سلطان شعر و بنده ام درویش تر
کودکان مکتب استاد بقالان شدیم
درمصاف بازی ِ شطرنج او ما کیش تر
حسن خیاطان:
شبی در کمپلو با شیخ بقال
به همراه تنی اصحاب با حال
غزل گفتیم و محفل بود و حامد
چه حالی بود، به به، احسن الحال
محمد بقالان:
واقعا استاد شعراست این حسن
افتخار ماست ، در این انجمن
شوخ طبع و بذله گوی و طنز ساز
ایرج ثانی ست او، در این وطن
حسن خیاطان:
ریزه خواری می کنم از خوان تان
خوشه می چینم ز تاک جان تان
در دبستان تو طفلی تشنه ام
می مکم شیر از نوک دکان تان
امیدحمزه لویی:
رباعی های تو خیلی قشنگِه
الهی وزن شعرت هم نلًنگه
میون جمع خوبان یک نگینی
و می دونی که بدخواهت مشنگه
حسن خیاطان:
ما عاشق منقل وجودت هستیم
دلباخته آتش و دودت هستیم
در انجمن خروشِ کارونِ کلام
بی هیچ تواضعی جنودت هستیم
سه بیتی بچه نفتون:
در این دفتر نباید حرف بد گفت
چه با لنگر چه با چشمان شک خفت
در این جا "صاف و صادق" عاشقی کرد
نباید عاشقی هایش ز دم رفت!
ندیدین تیغ قیچی ام چه تیز است؟
بریدم تا نبندین دفترش مفت!
بداهه های خروش کارون همیشه دلچسب بوده است..
فقط مثل صاعقه و زلزله بیخبر شروع میشود...
ارسال نظر به عنوان مهمان