طاهر پورعباس:

ز دیدارت شوم پر شور و مسرور

کرج هستم عزیزم راه من دور

فریزر کرده ام دیزی برایت

بیا در خدمتم آقای منصور

منصور علیزاده:

به عمر خود نخواندم راست کج را

ولی خواندم دعا آن هم فرج را

برای صرف دیزی هم که باشد

به سر من می دوم راه کرج را

طاهر پورعباس:

گر پیچ و خم و کمی معوج بروید

با سرعت صد به دنده ی لج بروید

دیزی سر سفره ست و همه منتظریم

از راست اگر کمی شما کج بروید

مهران ظهرابزاده:

 آرام  صدای یک  اذان می آید

انگار کسی به جمع مان می آید

خیزید سلامی بدهید ای یاران

امید که صاحب الزمان می آید

منصور علیزاده:

اصلن چه  نشسته ای؛ بدو کیماسی

امشب برو سمت کمپلو  کیماسی

تا میوه و شیرینی و چای و شربت

سهمت بشود جای چلو کیماسی

حسن خیاطان:

تو که خرچنگ کج رفتار مایی

*لب کارون* مخوان در بینوایی

به خوزستان گذر کن تا ببینی

نه حالی مانده نه آب و هوایی

پورعباس:

...چو از آب و هوا دلتنگ هستیم

همیشه با نفس در جنگ هستیم

هوا خاکی وکارون گشته بی آب

دل ما هم خوشه خرچنگ هستیم

منصور علیزاده:

من وتو یا تو و من هر دو  ماییم

به مانند کوزت ما بینواییم

نفس بافی نمانده تا بگوییم

که بی حالیم و بی آب و هواییم

احمد رضاکیماسی:

 عجب آب و هوایی داره اهواز

عجب لطف و صفایی داره اهواز

اگر چه در غبار افتاده چندی

هنوزم رقص پایی داره اهواز

حسن خیاطان:

عجب حال خرابی داره اهواز

هوای منجلابی داره اهواز

ز دست گرد و خاک و ریز گردش

دل همچون کبابی داره اهواز

صدیقه صنیعی:

هرچندکه آرامش جانی اهواز

درجسم وطن چون شریانی اهواز

خاک ازسر و روی تو فقط می بارد

آلوده ترین شهر جهانی اهواز

منصور علیزاده:

هوای" خاک ریزی" داره اهواز

دم و دود غلیطی داره اهواز

 غرض باید بگردد بستری چون

تن زار و مریضی داره اهواز

محمد بقالان:

دیشب چه شبی؛ جشن تولد داشتیم

نسلِ شیرینی رو از زمین برداشتیم

جز میوه و چای و آب، منصور عزیز

شیرینی برای هیچ کس نگذاشتیم

قهرمان کاظمیان:

 اگر رنگ  عسل باشد  دو چشمش

و یا  لات و هبل  باشد دو چشمش

میان  کل  ایلات  و  عشایر

خدا ضرب المثل باشد دو چشمش

پروا پاچیده:

 هیهات خروش کارون فقط مردانه  است

جمع شعرایش ولی جانانه است    

"میهمان؛ هر گاه مهمانی نرفت"

" این کجاًتقصیرِصاحب خانه است؟"

احمدرضا کیماسی:

 دیزی ی امشب مهیا شد عزیز

دیزی پر چرب و پر گوشت و لذیز

با خودت ده قرص سنگک هم بیار

تا حسودان جملگی در جیز ویز

علی علیدادی"پژواک":

بیا ای ماه من یکتای من باش

به رسم عاشقی همتای من باش

نباشد بی تو یکدم زندگانی

بیا ای حور من بیتای من باش

بچه نفتون:

ز دیدارم شوی پر نور و مسرور

تو ای طاهر چه از نزدیک یا دور

بیا در انجمن تا خود ببینی

شب از چشمان من گشته پر از نور!