امروز:
جمعه - 7 ارديبهشت - 1403
ساعت :

  • عشق
  • بغرنج است دیدن رنج دیگران.
  • از طب کاری ساخته نیست برای تب عشق.
  • خودش را ناکار کرد بیکار.
  • با اهل قدم به پارک می روم.
  • موج سواری می کند انگشتانم در موج گیسوانت.
  • پوستم خشکید به دریا پناهنده شدم.
  • طاق باز می خوابید بنای کهنه کار.
  • آدم بی چیز، درد ناچیزی به همراه دارد.
  • کسی را که از در دوستی وارد شده بود از پنجره بیرون انداختم.
  • سران دولتی همسران خوبی نمی شوند.
  • قافیه را باختم بعد از دیدن قیافه ام.
  • با احتکار مشکل بیکاری ام را حل کردم.
  • هم دست نمی شوم با کسی که دست بزن دارد.

محمدمهدی معارفی

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید