امروز:
پنجشنبه - 13 ارديبهشت - 1403
ساعت :

 

سی سی بی اهوازی: پنج شنبه و جمعه گذشته همه چیز در خوزستان آرام و خوب و مسرت بخش بود! از هوا گرفته که خیلی خنک بود به گونه ای که آدم یاد بهار یا زمستان مرکز استان و دیگر شهرهای جنوبی می افتاد تا مراسم و آیین هایی که برگزار شد و تمام مسوولان از بس خوش حال بودند که همه چیز آرام است که دیگر حرفی برای گفتن نداشتند و انگاری در یکی از شهرهای سوییس دارند به سر می برند!

برای مثال: یکی از مسوولان خوزستانی در بیست و یکمین جشنواره خیرین مدرسه‌ساز خوزستان فقط از مسوولان استان و کشور و حتا کشورهای خارجی که نسبت به استان مان لطف دارند تشکر می کرد!! چرا که در سال جاری نه خبری از نیروی خرید خدمات آموزشی در آموزش و پرورش خوزستان است و نه خبری از تالارهای زیر 700 نفره و تمام تالارهای خوزستان- که از آنِ آموزش و پرورش اند- بالای هزار نفرند به گونه ای که آدم توی شان گم می شود!!

البته او درباره کانکس‌هایی که دانش‌آموزان در بیست سال پیش در آنها درس می‌خواندند و حالا تبدیل به موزه شده اند هم سخن گفت و از مسوولان میراث فرهنگی خواست قدر این کانکس ها را بدانند که خیلی ارزشمندند و ممکن است کشورهای خارجی به علت کمبود مدارس به این کانکس ها نیاز داشته باشند؛ هرچند که اگر هم نیازمند داشته باشند به راحتی می رویم و در کشورهای خارجی رفع نیاز می کنیم اما باز به درد یادآوری خاطرات درس خواندن در کانکس می خورند که!

او همچنین به 40 سال پیش اشاره کرد و گفت: ما در جلسات کنکور دانش‌آموزانی داشتیم که به دلیل نداشتن کولر و وسایل برودتی در مدرسه، عرق می‌ریختند و پاسخنامه آن‌ها به این دلیل خیس می‌شد اما حالا به لطف دولت های خیلی خدمتگزار در تهران بزرگ و مسوولان استان همه چیز آرام و خوب است و هیچ دانش آموزی در کلاس های درس در تابستان نه عرق می ریزد و نه پاسخ نامه اش خیس می شود اما بر عکس از سرمای کولرهای جلسات از سرما یخ می زنند و لازم است مسوولان سرمای کولرها را کم کنند!!

البته او به مشکل های آموزشی در یکی از استان ها اشاره کرد و گفت: "یکی از استان های کشور به چند هزار معلم نیاز دارد و بسیاری از کلاس‌های شان در مهر و آبان معلم ندارند. در این استان ریزگردها، سیلاب‌ها و چالش‌های مختلف، یکی پس از دیگری زمان زیادی را از سال تحصیلی آن ها می‌گیرد و آموزش و پرورش آن ها با یک چالش زیربنایی به نام کمبود معلم مواجه است. بنابراین از خیران خوزستانی و نیز مسوولان استان خودمان خواست: به فکر استان های فقیر کشورمان هم باشند و دیگر برای استان خودمان تلاش نکنند که مشکلی نمانده که بخواهند حل کنند جز این که عزم خود را جزم کنند و بروند به کمک مسوولان استان های دیگر و نیز کشورهای خارجی که به کمک های مسوولان ما نیاز مبرم دارند!!"

او در پایان گفت: ما پروژه‌هایی در برخی استان ها داریم که بعد از کلنگ‌زنی به‌رغم پیشرفت 60 یا 70 درصدی هنوز تکمیل نشده‌اند و مردم با مشکل مواجه اند لذا از مسوولان استان زرخیز و گوهر خیز  خوزستان و مردم مرفه اش و نیز مسوولان مردم گریز، ببخشید، خدمتگزارمان- که در ناز و نعمت زندگی می کنند- می خواهیم از آنجا که برخی از این پروژه های استان ها ملی است، از اعتبارات استان خودمان و نیز از جیب مبارک شان برای کمک به انجام پروژه های استان های کمتر توسعه یافته بشتابند.

با اتمام این سخنان تمام جمعیت در سالن برخاستند و دست زدند و سوت و هورا کشیدند و از چشمان شان آن قدر اشک جاری شد به گونه ای که سیل در سالن راه افتاد و به ناچار مراسم تعطیل شد و همه به خانه های شان رفتند و انگار نه انگار مراسمی برگزار شده بود و حرف هایی زده شد و گوش هایی هم شنوا بودند!

اصلن چه طور است ما هم دست از نوشتن برداریم و برویم به کارمان برسیم که ایستگاه نشاط تا کنون جز اندوه چیزی برای مان به ارمغان نیاورده است!

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید