نگاهی به کتاب طنز باغ وحش اساطیر، نوشته احسان رضایی

احسان رضایی

خیلی از شما و خود من البته، تا حالا چندجور باغ وحش رفته ایم و کلی به اطلاعات جانورشناسی و ‏زیست شناسی و غیره شناسی مان اضافه شده و کلی هم لذت برده ایم از عظمت خلقت خدا و زیبایی ‏هایی که در سایر موجودات زنده – غیر از انسان منظورم است – است! اما این یکی باغ وحش که در ‏ادامه آن را معرفی می کنیم تقریباً شبیه هیچکدام از آنها که رفته ایم نیست. یعنی نه شبیه باغ پرندگان ‏اصفهان است، نه باغ وحش وکیل آباد خراسان و نه حتی شبیه موزه حشره شناسی تهران! هیچ کدام! ‏ باغ وحش اساطیر گرچه هیچ ربطی به اسطوره و اساطیر ندارد – چون اصولاً تعریف اسطوره یک چیز ‏دیگر است – اما خیلی باحال و دیدنی است. بخصوص که قیمت بلیطش هم برای خیلی بار ورود، فقط ‏‏۹۵۰۰ تومان ناقابل است. کتاب باغ وحش اساطیر توسط نشر قاف و به قلم احسان رضایی منتشر شده و  سال ۱۳۹۶ هجری شمسی، یعنی… خیلی خُب! ‏ در این کتاب، هر یک از موجودات افسانه ای یا نیمه افسانه ای که از خیلی قدیم ها در ذهن ما یا در ‏داستان ها و متل ها یا در قصه های شب مادربزرگ ها و پدربزرگ ها وجود داشته اند، در چند صفحه و به ‏صورت خیلی کوتاه معرفی شده اند. موجوداتی که به فکر هیچ بنی بشری پیش از این نرسیده که معرفی ‏شان کند و آنها را با مردم آشتی دهد. جالب آنکه احسان رضایی (نویسنده) یک نفر را پیدا کرده که آن موقع ‏بوده است یعنی یک نفر را یافته که در زمان این موجودات بوده یا در این زمان آنها را دیده و با آنها آنقدر ‏آشنا بوده که از هرکدام یک پرتره حسابی یا بخشی از یک پرتره حسابی را نقاشی کرده و این نقاشی، کنار ‏معرفی آن موجود، چاپ شده است، البته با اجازه صاحب عکس! و این شخص کسی نیست جز مجید ‏خسروانجم! ‏ این را هم بگوییم که شاید بهتر بود، در کنار این ایده خوب و نوشته طنز خوبتر که احسان رضایی زحمتش ‏را کشیده است، یک پیامی، نکته ای، حرفی، عبارتی چیزی را درون متن می آورد تا همینطور که داریم ‏می خوانیم و می خندیم، استفاده ای هم ببریم. ما که هنوز آنقدر فرهیخته نشدیم خودمان با زبان خوش ‏برویم و چیزهای به دردبخورمان را یاد بگیریم. والاه! ضمناً احسان جان! اون نورتون و کاپلان است نه ‏مورتون و کاپلان! ‏ با شما نبودم خود نویسنده می داند چه می گویم.‏ برای اینکه باور کنید که ما راست گفته ایم و غِش در معامله نکرده ایم نام چند تا از موجوداتی که در این ‏کتاب معرفی شده اند را می گوییم و یکی از معرفی ها را هم می‌آوریم، اکوان دیو، بختک، دُوالپا، ‏شیردال، فولادزره، گاوزمین، لولوخورخوره، نسناس و…‏

مردآزما

مهمترین موضوعی که درباره یک مردآزما باید بدانید این است که تحت هیچ شرایطی نترسید. خب البته ‏کار سختی است ولی خب سعی کنید حداقل ادای نترسیدن را دربیاورید و برای خودتان سوت بزنید.‏ مردآزما، یک جور دیو است که معمولاً توی جلد بزغاله این طرف و آنطرف می رود، بعد به سوژه مورد ‏نظرش که رسید شروع می کند به حرف زدن و تند تند تغییر شکل دادن. هیولا می شود، گردباد می ‏شود، به شکل یک زن در می آید، هرچیزی.

مثل کمپانی هیولاها، مردآزما هم با جیغ و ویغ شما انرژی ‏می گیرد. هرچی بیشتر خوف کنید و تیک تیک بلرزید، درشت و درشت تر می شود، تا حدی که یکهو ‏دیدید سرش خورد به طاق آسمان و آن وقت است که بیا و درستش کن. اما اگر نترسید، به نازکی چوب ‏خشک می ماند و راهش را می گیرد و می رود.

پس خونسردی خود را حفظ کنید و هی به خودتان ‏بگویید:”بز که ترس ندارد” فوقش دوتا سوال و جواب است دیگر. از درس جواب دادن سرکلاس دانشگاه ‏که بدتر نیست. یک چیزی او می گوید، یک چیزی شما جواب می دهید. همین.

فقط حواستان به فنون ‏مذاکره باشد. جواب “امروز هوا چطوره؟”؛ “جون بچه ات منو نخور، رحم داشته باش، من هزارتا امید و ‏آرزو دارم، هنوز جوانم، آن ماشین لکسوسه را نخریدم هنوز، سواحل قناری هم نرفتم، بیا ببین استخوانی ‏هم هستم، بس که پیتزای پپرونی خوردم گوشتم چیلی ویلی شده، دلت درد می گیره ها، تازه اگر به بچه ‏هایت هم از گوشتم بدهی بیچاره ها دل درد می گیرند تا صبح نمی خوابند، به من رحم نمی کنی به زن ‏و بچه خودت رحم کن و…” نیست. ‏ به جای این زنجموره ها که اتفاقا بیشتر باعث ترشح اسید معده مردآزما می شود، خیلی ساده و با لحن بی ‏تفاوت بگویید:”اخبار گفته بارون میاد، اما فکر نکنم”. بعد آب دهانتان را قورت داده و باقی گفتگو را ‏مدیریت کنید. کوتاه و صریح جواب بدهید. همه برگها را همان اول خرج نکنید. خلاقیت به خرج بدهید. ‏جنتلمن باشید. طرف بز هست، اما تسلط قابل قبولی به ظرایف زبانهای محلی دارد، پس متلک نیندازید. ‏آمار این و آن را ندهید. طرف را سوال پیچ نکنید. وسط حرفش نپرید. چیزی هم نگویید که بهش بربخورد ‏و بدتر عصبانی بشود. حالا همین الان لازم نیست درباره روشهای مبارزه با تورم سخنرانی کنید.

یکهو ‏دیدید وسط کنفرانس اقتصادیتان، ناغافل از قیمت گوشت هم حرف زدید و طرف هم هیولا! چه توقعی ‏دارید؟ نکند فکر می کنید آن دندانهای گرازی شکل را هیولاها محضِ شرکت در جشن هالووین توی ‏دهانشان چپانده اند؟ یابرای اینکه وقتی فشارشان افتاد و خوردند زمین، جلوی اصابت سرشان با خاک را ‏بگیرد؟ معلوم است که طرف را نباید عصبانی کنید. وقتی درباره خورد و خوراک حرف می زنید، خب آن ‏بابا هم توی جلد بز رفته دیگر، فکر می کند برایش نقشه کشیده اید و باید هرطوری شده از خودش دفاع ‏کند.

بجای این حرف ها، دوزار سیاست داشته باشید. دیدید طرف دارد چرت و پرت می گوید، گیر ندهید که ‏این حرفها توی موضوع بحث ما نیست و “ما باید اول دلایل فروپاشی شوروی رو بررسی کنیم تا بعد ‏برسیم به تحلیل وضعیت اروپای شرقی و از آنجا بریم سراغ تعیین ساختارهای هژمونی جهانی در نظام ‏بین الملل نوین با تکیه بر مدل پیشنهادی مورتون کاپلان…” بابا طرف دیو است. این چیزها سرش نمی ‏شود که. آمده بود یک تک پا خودتان را بخورد که از بس گوشت تلخ بودید منصرف شد.‏ ببینید، بیچاره مثل بز دارد نگاه تان می کند. بیخیال شوید لطفاً نویسنده : بهزاد توفیق فر / راه راه

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید