نظرات
- اولین نظر را شما بدهید
صادق اکبرنژاد:
به آزادی گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
زن ایرانی آنجا داد می زد
که این بازی نمی ارزد به کاهی
غلامعباس شهرستانی:
تو ای استاد درزی رخ مپوشان
از این دُردی کشان و باده نوشان
بساطت پر ز نوشانوش بادا
محمد خان بقالان جوشان!
جمشید مولایی "رایکا":
کر شالو همیشه در سفر بود
توی کوه و کمر ها دربدر بود
تفنگش برنو و اسبش عراقی
کلاهش مثل خان مفتخر بود
غلامعباس شهرستانی:
خوشا بزمی که با تو جور باشه
حریفی از شب و انگور باشه
برقصان واژه ها را مرد میدان
در آن وزنی که مایه نور باشه
محمد بقالان:
دلامون با بداهه گرم گرمه
هوایِ شرجی ی بیرون ولرمه
فریدون گفت: در گوشَ خیالم
یکی ایرج دو تامون تور و سلمه
منصور علیزاده:
صمیمی؛ ساده و نیکو نهاد ست
دو دستت می فشارد با دو تا دست
یکی در بین ما این گونه باشد
و نامش صادق اکبر نژاد ست
غلامعباس شهرستانی:
چه بانوی خوش اندامی و ماهی
میان سرو اندامان تو شاهی
همین در خاطر از لطف تو دارم
که کردی بر سرت چادر سیاهی
مهران ظهرابزاده:
دلم با رود کارون می خروشد
به ایران خوان واژه می فروشد
صدایش ازکران تا بی کران است
سرود زندگی را می سروشد
محمد بقالان:
بساطم روی کوه قاف باشد
تمام دُرد هایم صاف باشد
نگه کن باده هایم را تو امشب
که مثلِ حرف هایم لاف باشد
حکیمه کمایی:
بیا ای نازنین رحمی به ما کن
بیا یک امشبی ما را رها کن
نرنجان بیش ازین«دلتنگ»خسته
بیا یک لحظه هم یاد از خدا کن
یونس نوروزی اولش:
نه سیمرغی نه میل قاف دارند
نه هم در سینه قلبی صاف دارند
فقط خواهم بگویم این جماعت
برای حالت مو، تاف دارند
صاف صادق اهوازی:
دو صفحه از بداهه تان پریدند
نمی دانم چه چیزی را دریدند!
یکی گوید: زبان ها سرخ دیدم
و شاید هم قلم هایی خریدند!!
ارسال نظر به عنوان مهمان