امروز:
شنبه - 1 ارديبهشت - 1403
ساعت :

صادق اکبرنژاد:

به آزادی گذر کردم صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

زن ایرانی آنجا داد می زد

که این بازی نمی ارزد به کاهی

غلامعباس شهرستانی:

تو ای استاد درزی رخ مپوشان

از این دُردی کشان و باده نوشان

بساطت پر ز نوشانوش بادا

محمد خان بقالان جوشان!

جمشید مولایی "رایکا":

کر شالو همیشه در سفر بود

توی کوه و کمر ها دربدر بود

تفنگش برنو و اسبش عراقی

کلاهش مثل خان مفتخر بود

غلامعباس شهرستانی:

خوشا بزمی که با تو جور باشه

حریفی از شب و انگور باشه

برقصان واژه ها را مرد میدان

در آن وزنی که مایه نور باشه

محمد بقالان:

دلامون با بداهه گرم گرمه

هوایِ شرجی ی بیرون ولرمه

فریدون گفت: در گوشَ خیالم

یکی ایرج دو تامون تور و سلمه

منصور علیزاده:

صمیمی؛ ساده و نیکو نهاد ست

دو دستت می فشارد با دو تا دست

یکی در بین ما این گونه باشد

و نامش صادق اکبر نژاد ست

غلامعباس شهرستانی:

چه بانوی خوش اندامی و ماهی

میان سرو اندامان تو شاهی

همین در خاطر از لطف تو دارم

که کردی بر سرت چادر سیاهی

مهران ظهرابزاده:

دلم با رود کارون می خروشد

به ایران خوان واژه می فروشد

صدایش ازکران تا بی کران است

سرود زندگی را می سروشد

محمد بقالان:

بساطم روی کوه قاف باشد

تمام دُرد هایم صاف باشد

نگه کن باده هایم را تو امشب

که مثلِ حرف هایم لاف باشد

حکیمه کمایی:

بیا ای نازنین رحمی به ما کن

بیا یک امشبی ما را رها کن

نرنجان بیش ازین«دلتنگ»خسته

بیا یک لحظه هم یاد از خدا کن

یونس نوروزی اولش:

نه سیمرغی نه میل قاف دارند

نه هم در سینه قلبی صاف دارند

فقط خواهم بگویم این جماعت

برای حالت مو، تاف دارند

صاف صادق اهوازی:

دو صفحه از بداهه تان پریدند

نمی دانم چه چیزی را دریدند!

یکی گوید: زبان ها سرخ دیدم

و شاید هم قلم هایی خریدند!!

ارسال نظر به عنوان مهمان

پیوست ها

0

نظرات

  • اولین نظر را شما بدهید